eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀ادامه حضرت هود🍀 آخرین قسمت 🍂بهشت شداد و هلاكت او قبل از ديدار بهشت خود🍂 بعضى در ذيل آيات 6 تا 8 سوره فجر ماجراى بهشت شداد و هلاكت او را قبل از ديدار آن بهشت نقل كرده‏ اند. در اين آيات چنين مى ‏خوانيم: ⭐️اَلَم تَرَ كيفَ فعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ * اِرَمَ ذاتِ العِمادِ * الَّتى لَم يُخلَق مِثلُها فِى البِلادِ؛⭐️ آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ - با آن شهر ارم و با عظمت عاد چه نمود؟ همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده. روايت شده: عاد كه حضرت هود مأمور هدايت قوم او شد، دو پسر به نام شداد و شديد داشت، عاد از دنيا رفت، شداد و شديد با قلدرى جمعى را به دور خود جمع كردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط يافتند، در اين ميان، شديد از دنيا رفت، و شداد تنها شاه بى رقيب كشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت. هود او را به خداپرستى دعوت كرد، و به او فرمود: اگر به سوى خدا آيى، خداوند پاداش بهشت جاويد به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود بخشى از اوصاف بهشت خدا را براى او توصيف نمود. شداد گفت: اين كه چيزى نيست من خودم اين گونه بهشت را خواهم ساخت، كبر و غرور او را از پيروى هود بازداشت. او تصميم گرفت از روى غرور بهشتى بسازد تا با خداى بزرگ جهان عرض اندام كند، شهر ارم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشگرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر يك از آن قهرمانان هزار نفر كارگر را سرپرستى مى ‏كردند و آن‏ها را به كار مجبور مى‏ ساختند. شداد براى پادشاهان جهان نامه نوشت كه هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، و آن‏ها آن چه داشتند فرستادند. آن قهرمانان مدت طولانى به بهشت‏ سازى مشغول شدند، تا اين كه از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعى، حصار (قلعه و دژ) محكمى ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شكوه بنا نهادند، سپس به شداد گزارش دادند كه با وزيران و لشگرش براى افتتاح شهر بهشت وارد گردد. شداد با همراهان، با زرق و برق بسيار عريض و طويلى به سوى آن شهر (كه در جزيرة العرب، بين يمن وحجاز قرار داشت) حركت كردند، هنوز يك شبانه روز وقت مى‏ خواست كه به آن شهر برسند، ناگاه صاعقه ‏اى همراه با صداى كوبنده و بلندى از سوى آسمان به سوى آن‏ها آمد و همه آن‏ها را به سختى بر زمين كوبيد، همه آن‏ها متلاشى شده و به هلاكت رسيدند. در پستهای بعدی با داستان اصحاب فیل آشنا می شویم. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر(ص) دست کارگر را بوسید و گفت: این دستی است که از آتش در امان است مفاتیح الحیات، ص۵۱۹ مبارک @ranggarang
💠 👈نامه واقعی به خدا ( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود) این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است. که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود. یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد. نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری میشود. مضمون این نامه : بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب خدا ! سلام علیکم ، اینجانب بنده ی شما هستم. از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد" مسلما خدا خلف وعده نمیکند. بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم : ۱ - همسری زیبا و متدین ۲ - خانه ای وسیع ۳ - یک خادم ۴ - یک کالسکه و سورچی ۵ - یک باغ ۶ - مقداری پول برای تجارت ۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ می گوید،مسجد خانه ی خداست. پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که(به قول پروین اعتصامی) "نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست" ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه و نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید : نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم. و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود. این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود. این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید. یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری فقط باید صفای دل داشته باشی... @ranggarang
از حکیمی پرسیدند تا بهشت چقدر راه است؟ حکیم گفت: یک قدم. گفتند: چطور؟ حکیم گفت: یک پایتان را که روی بگذارید ّپای دیگرتان در است🌸🍃 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنطور که هستي‌ باش ،.... *صداقت* مؤثرترين تيري است🍃 که به *قلب هدف* مي‌‌نشيند.... *هدفت* را با نقشه‌هاي جوراجور *آلوده مکن‌ *... *خودت باش* ... "افتاده باش"... *نه‌ ذليل*... "شوخ باش"... *نه‌ مسخره*.... "مطمئن باش"... *نه‌ ساده*.... "صبور باش"... *نه‌ در کمين*.... آنوقت خواهي ديد که *کليد*🍃 را در دست خود خواهي داشت..!! @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ نوجوان سنی مذهب که در جمکران شفا گرفت و بدست وهابیون به شهادت رسید « ماجرای سعید چندانی، نوجوان سنّی مذهب که بیماری لاعلاجی داشت. او در شب شهادت حضرت زهرا (س) در مسجد مقدس جمکران بدستان مبارک امام زمان أرواحنا فداه، شفا یافت؛ سپس شیعه شد؛ و در نهایت، بدست وهابیت ملعون، مسموم و مضروب شد و در شب ۲۱ رمضان، شب شهادت امیرالمؤمنین (ع)، سال ۱۳۷۵ به شهادت رسید.» 🏷 @ranggarang
📣 امیرالمومنین امام علی علیه السلام: تنگدستیِ انسان بزرگوار نیکوتر از توانگریِ فرد خسیس و فرومایه است. میزان الحکمه، جلد۱۰ @ranggarang
🌸تفاوت‌های پدر و مادر ✍شاید تا امروز دقت نکرده‌اید، ولی با کمی دقت می‌بینید: مادر تو را به جهان تقدیم می‌کند و پدر تلاش می‌کند تا جهان را به تو تقدیم کند. مادر به تو زندگی می‌دهد و پدر به تو می‌آموزد چگونه این زندگی را نگه‌داری و احیا کنی. مادر تو را ۹ ماه با خود حمل می‌کند و پدر باقی عمرت بدون اینکه متوجه شوی، تو را حمل می‌کند. مادر به وقت تولدت بر سرت فریاد می‌کشد و تو صدایش را نمی‌شنوی و پدر تا پخته شوی گاهی برای جلوگیری از سقوطت فریاد می‌کشد. مادر گریه می‌کند وقتی بیمار می‌شوی و پدر بیمار می‌شود وقتی گریه می‌کنی. مادر مطمئن می‌شود که گرسنه نیستی و پدر به تو یاد می‌دهد که گرسنه نمانی. مادر تو را روی سینه‌اش نگه می‌دارد و پدر تو را تا پایان عمر به دوش می‌کشد. مادر مسئولیت از دوش تو بر می‌دارد و پدر مسئولیت را در وجود تو می‌گارد. مادر دلسوزانه تو را از سقوط نگه می‌دارد و پدر می‌آموزد بعد از سقوط بلند شوی. مادر می‌آموزد چگونه روی پایت راه بروی و پدر یادت می‌دهد چگونه در راه‌های زندگی حرکت کنی. مادر زیبایی دنیا را منعکس می‌کند و پدر واقعیت‌های آن را به یادت می‌آورد. مهر مادری را هنگام ولادت حس می‌کنی و مهر پدری را وقتی پدر شدی حس خواهی کرد. مادر چشمه محبت است و پدر چاه حکمت. ‌@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعترافات یک زن از جهاد نکاح خیلی ضایع شدیم دست از پا درازتر اومدیم بیرون... ولی داشتیم از کنجکاوی می مُردیم... فرزانه گفت: وای اسلحه رو دیدی ! آقاهه یه جوری از پنجره نگاه میکرد انگار قراره انتحاری بزنن ! گفتم نکته جالبش می دونی چیه؟ جلالی همه رو بیرون کرده حتی آبدارچی رو هم دک کرده بود خودش داشت پذیرایی میکرد ! فرزانه احساس می کنم این سوژه خیلی خطرناکه! کاش از اول بی خیالش می شدیم ! فرزانه نگام کرد و گفت: توکه میخواستی بی خیال بشی! جلالی اسرار کرد... بعد با یه حس مرموزانه ایی ادامه داد ولی خدایش سوژه ی خاصیه! ترس و هیجان و ابهام ... گفتم: بله آخرش هم معلوم نیست چی میشه با این همه خاص بودن سوژه! فرزانه گفت : بالاخره که معلوم میشه چی به چیه! اصلا من فردا تا ته داستان این خانم مائده رو درنیارم پام رو از تو خونشون بیرون نمی ذارم! سری تکون دادم و گفتم: آره خداکنه فردا جمع و جور بشه تموم کنیم این مصاحبه پر از چالش رو.... فرزانه گفت: حالا که تعطیل شدیم بریم یه هویج بستنی بزنیم یه کم مغزمون خنک بشه؟ گفتم: اتفاقا فکر خوبیه بریم ، منم سرم داره سوت می‌کشه! چه روز سختی داشتیم اون از اول صبح و مصاحبه با اون همه دردسر و استرس... اینم ازظهرمون خدا تاشب بخیر کنه ... بستنی فروشی سر کوچه دفترمون بود نشستیم مشغول خوردن هویج بستنی شدیم اینقد فکرمون درگیر بود که هیچ ‌کدوممون حرف نمیزدیم .... بستنی خوردنمون تموم شد اومدیم بیرون فرزانه داشت می گفت: آخیش یه کم حالمون جا اومد هنوز حرفش تموم نشده بود چشمم افتاد به ماشین جلوی دفتر... گفتم: فرزانه فرزانه اونجا رو نگاه کن ... مثل دو تا انسان متحیر و جن زده جلوی دفتر رو داشتیم نگاه میکردیم... فرزانه گفت:چایی نخورده بلند شدن؟! برا همین نیم ساعت مجموعه رو تعطیل کرد؟! گفتم : چی داری دوباره تو با خودت میگی! پلاک ماشین رو نگاه کن! چه خبر اینجا.... ادامه دارد.... @ranggarang
54 ❇️ ادم اگه میخواد به قدرت روحی دست پیدا کنه باید یه خصوصیت بسیار مهم رو در خودش تقویت کنه ✔️ این خصوصیت مهم هست که موجب میشه خوبی های انسان یکی یکی پدیدار بشن 🚫 اگه آدم به این خصوصیت مهم دست پیدا نکنه کم کم زشتی ها و پلیدی های روحش بیرون میریزه. این خصوصیت روحی مهم چیه؟ ... ادامه دارد.. @ranggarang
دراین شب دل انگیز، ازخدای مهربان، برایتان، ےڪ حس قشنگ، ےڪ شادے بے دلیل، ےڪ نفس عطرخدا، ےڪ بغل یاددوست، دنےا دنیا ،ارزوهای خوب، وآرامش راخواستارم 🌙 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ 🍃بہ نام او ڪه... 🌼رحمان و رحیم است 🍃بہ احسان عادت 🌼وخُلقِ ڪریم است الهی به امیدتو 💖 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️‌ 🔹‌ دیدن روی تو چشم دگری می خواهد. منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد.. 🔹‌ باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند هر که از کویِ وصالت خبری می خواهد. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑عاقبت خلوت کردن در دل شب با خدا! 🌸رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ✳️چون بنده ای در نیمه شب با مولایش خلوت کند و به مناجات بپردازد خداوند نوری✨در دلش قرار دهد و به فرشتگانش گوید: 🔵بنده ام را ببینید که در نیمه شب تاریک با من خلوت کرده است در حالی که انسانهای تنبل سرگرم کارهای بیهوده اند و غافلان در خوابند، شما شاهد باشید که من او را آمرزیده ام . 💥در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء آمده است : ☘در یکی از شبها که برای (تهجّد) برخاست ، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرده و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شده و در آنجا نماز بخوانیم. ❄️آقا زاده ، بناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم راه افتادند. کنار درِ صحنِ مطهّر که رسیدند، آن جا مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کرده است. 🌟 آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود: این شخص در این وقتِ شب برای چه این جا نشسته است ؟ 🍃گفت : برای تکّدی از مردم . 🌺فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذران، عاید او گردد؟ 🍃 گفت : احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان ). 🌼مرحوم کاشف الغطاء فرمود: فرزندم ! درست فکر کن و ببین این آدم برای مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل)، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشت و آمد در این گوشه نشست و دست تذلّل به سوی مردم دراز کرد! 🔴آیا تو، به اندازه این شخص ، به وعده های خدا درباره شب خیزان و متهجّدان اعتماد نداری که فرموده است: 🔆 هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده ... ✅گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدرِ زنده دل خود چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف وسعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد. 📗شب مردان خدا،ص۴۴،۴۵ @ranggarang
🛑اگر شیطان توبه میکرد،خدا او را میبخشید؟ 🔵ما در روایات بسیاری داریم که اگر شما تا خرخره هم غرق باشید و قلبا پشیمون بشید و کنید خدا توبه ی شمارو قبول میکنه و میبخشه. ‌ ‌در این قضیه اصلا شکی نیست! ‌ 📛اما قضیه اینه که بعضی از گناه ها انقدر بزرگ و کبیره هستن و روی هم انباشته شدن و روح رو تحت تاثیر قرار دادن... که گاهی خدا به آدم توفیق توبه رو نمیده! ‌ 🔵یعنی فکر نکنید توی دنیا آدم هرچقدر خواست به خوشیاش میرسه و گناه میکنه و دم توبه میکنه و میره توی ! ‌‌ ‌چون روحی که یک عمر تا خرخره غرق سیاهی گناه بوده،فاسد شده و حالا تحت تسلط شیطانه، نصیحت ها وخیرخواهی های دیگران روش اثر نداره ..(صم بکم عمی فهم لایرجعون) ‌یعنی:آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) بازنمی‌گردند!سوره بقره آیه ۱۸ ‌ 🔵از اونور هم همش بهش القا میکنه توبه باشه بعدا،باشه برای بعدا... ‌ ‌و میگه:حالا تو جوونی بعدا توبه میکنی..و اینجوری اغفالشون میکنه تا در نهایت بدون توبه از دنیا میرن. ‌ 🔴اینه که در روایات تاکید شده اگر اهل گناه هم هستید هربار بعدش توبه کنید،از خدا معذرت بخواید تا آثار منفی گناه از روحتون پاک بشه و روحتون سبک بشه. ‌ ‌✅حالا نمونه شو براتون مثال میزنم: که به میقات میرفت اومد و بهش گفت: به خدا بگو مگه نگفته هرکی هرچقدر گناه کنه میبخشه؟ خوب منم بنده ای از بنده هاشم..بگو منو هم ببخشه! ‌ ‌حضرت موسی قبول میکنه و وقتی میرسه،به خدا درخواست شیطان رو میگه و خواهش میکنه که خدا شیطان رو ببخشه. ‌ میفرماید که: ‌باشه میبخشمش اما یک شرطی داره،اونم این که بره سر قبر آدم و اونجا به خاک آدم کنه! ‌ ‌حضرت موسی خوشحال میشه که تونسته برای شیطان یه کار بزرگی بکنه.میاد به شیطان پیام خدارو میرسونه ‌ 🔴اما شیطان به جای خوشحال شدن،با همون استکبار و خلق و خوی متکبر میگه: آدم زنده بود من بهش سجده نکردم،حالا برم به خاکش سجده کنم؟!! ‌ و اینجوری بود که توبه نکرد و هیچ وقت نمیتونه چون اثر وضعی گناهان بیشماری که داشته پلیدی و استکبار روحش رو به حدی بالا برده که نمیتونه توبه کنه... @ranggarang