eitaa logo
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
1.6هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
150 فایل
• گـروه‌فرهنگی‌رانــیا🌱 • هیئت‌دختـرانه‌بنات‌الزهـرا • استان البرز، پایگاه شهیدان پناهی ‌ جزتویاری‌نگرفتیم‌ونخواهیم‌گرفت برهمان‌عهدکه‌بستیم،برآنیــم‌هنوز(: جهت ارتباط با ما ، کانال شرایط رو مطالعه بفرمائید🦋: @ranyaa_313_shorot
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
نگاه کن به زمین، ما رایت الا تن به آسمان بنگر ما رایت الا سر
سری که گفت:«من از اشتیاق لبریزم به سرسرای خداوند می‌روم با سر
هرآنچه رنگ تعلیق مباد بر بدنم مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر...»
سری که با خودش آورد بهترین‌هارا که یک‌به یک، همه بودند سروران را سر
زهیر گفت:« حسینا! بخواه از ما جان.» حبیب گفت:« حبیبا! بگیر از ما سر.»
سپس به معرکه عابس"اجننی"گویان درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام‌وهب را :) به پاره‌ی تن گفت: « برو به معرکه با سر، ولی میا با سر!»
خوشا به حال غلامش.. به آرزوش رسید گذاشت آخر سر روی پای مولا سر :)
چنان که یک تنِ دیگر به آرزوش رسید به روی چادر زهرا گذاشت سقا سر...
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده‌است برای لیلا سر
همان‌که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود پا تا سر