4_5956151760081915449.mp3
2.25M
نجف خونه بابامه
به ما میرسه بریم بیایم
@raoufinfo
مجازات زن زناکار
در عصر حکومت امام علی علیه السلام زنی که حامله بود و نزدیک زایمانش مرتکب عمل زنا شد، به محضر امیرالمؤمنین علیه السلام آمد عرض کرد:
من زنا کردهام، پس مرا پاکیزه کن که عذاب دنیا آسانتر از عذاب همیشگی آخرت است.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از چه تو را طاهر کنم؟
زن گفت: از زنایی که کردهام.
امام علی علیه السلام فرمود: آیا شوهر داری؟
عرض کرد: بله صاحب شوهر هستم.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
آیا آن زمانی که مرتکب زنا شدی شوهرت حاضر بود یا از تو دور بود؟
زن گفت: بله او در دسترس بود.
امام علی علیه السلام فرمود:
برو هر وقت بچّهات را به دنیا آوردی، بیا تا تو را طاهر کنم.
وقتی زن میرفت، حضرت خیلی آرام بدون آن که کلام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بشنود، فرمود:
«خدایا! این یک شهادت و اقرار بود»
طولی نکشید که زن مجدّداً به محضر امام علی علیه السلام آمد و عرض کرد:
بچهام به دنیا آمد مرا پاک کن.
حضرت تجاهل کرد. (مثل این که هیچ نمیداند)
فرمود: از چه چیز تو را پاک کنم؟
گفت: من زنا کردهام پاکم کن.
باز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سؤالات گذشته را تکرار کرد.
زن هم قبل، جواب داد.
امام علی علیه السلام فرمود:
«برو و بچهات را تا دو سال شیر بده همان گونه که خدا دستور داده [1] تا تو را پاک کنم.»
وقتی زن میرفت، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به آرامی به طوری که زن نفهمد فرمود:
«خدایا! این شهادت و دوبار اعتراف»
راوی میگوید، دوسال تمام شد، زن مجدّداً آمد و گفت:
من دو سال بچهام را شیر دادم، پس مراطاهر کن یا امیرالمؤمنین!
این نوبت هم امام علی علیه السلام تجاهل کرد و زن مانند گذشته پاسخ داد.
این بار حضرت به او فرمود:
ای زن! برو بچهات را کفالت کن تا به حدی که عقلِ خوردن و آشامیدن را پیدا کند و بتواند خود را حفظ کند.
از بلندی پرت نشود و در چاهی نیفتد، هر وقت فرزندت به این حد رسید بیا تا تو را طاهر کنم.
راوی میگوید:
زن میرفت و گریه میکرد.
در همین حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آرام میگفت:
«خدایا! این سه بار شهادت و اقرار.»
بین راه «عمرو بن حریث مخزومی» از اصحاب امام علی علیه السلام دید که زنی از کنار محکمه قضای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میرود و گریه میکند.
جلو آمد و سؤال کرد:
ای زن! چرا گریه میکنی؟ من مکرّر دیدم که خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رفتی و باز آمدی.
زن در پاسخ گفت:
آری! نزد امیرالمؤمنین رفتم تا مرا پاک کند، ولی به من فرمود:
برو بچه ات را بزرگ کن وقتی عقل خوردن پیدا کرد بیا تا تو را پاک کنم،
ای عمرو! میترسم مرگ من فرا رسد و پاکم نکرده باشد.
عمرو بن حریث به خیال خود خواست به زن خدمتی کرده باشد گفت:
ناراحت نباش من بچه تو را بزرگ میکنم، برگرد تا امام حکم خدا را دربارهات جاری سازد.
زن برگشت، و پیشنهاد نگهداری فرزندش، توسّط عمروبن حریث را به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد.
باز امام علی علیه السلام درباره زن تجاهل کرد و فرمود:
برای چه عمرو کفالت فرزندت را عهده دار شده است؟
زن گفت: زنا کردهام مرا پاکیزه کن.
حضرت مجدّداً سؤالات را تکرار کرد که:
آیا شوهر داشتی؟ آیا او در زمان گناه در دسترس تو بود؟
زن هم جواب گذشته را داد.
در این جا چهار بار، در چهار مجلس، زن اعتراف به گناه زنا کرد.
آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام سر مبارک را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«اِنَّهُ قَدْ ثَبتَ لَکَ عَلَیها أَربَعَ شَهادات...»
(خدایا، برای تو چهار بار شهادت و اقرار او ثابت شد، با رخدایا تو خود به پیامبرت خبر دادی که:
ای محمد! هرکس حدّی از حدود مرا تعطیل کند با من جنگ و معانده کرده است و با این ترک با من طلب ضدّیت نموده است،
ای خدا! من حدود تو را تعطیل نمیکنم و با تو طلب ضدّیت نخواهم کرد، احکام تو را ضایع نمیکنم، بلکه من مطیع تو هستم و سنّت پیامبرت را پیروی میکنم.)
عمروبن حریث که به نظر خود کار خوبی کرده بود میگوید:
نگاه کردم در صورت حضرت علی علیه السلام مثل آن که اناری به صورتش ریخته شده، فهمیدم که حضرت از کار من ناراحت است، لذا پیشدستی کرده و گفتم:
یا امیرالمؤمنین! من خواستم کفالت فرزندش کنم، زیرا گمان میکردم این کارم را دوست دارید، اگر میدانستم از این کار ناراحت میشوید، این کار را نمیکردم.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«أبَعْدَ أربَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ؟ لَتُکَفِّلَنَّهُ وَ أَنتَ صاغِرٌ»
(آیا بعد از چهار بار شهادت که کار تمام شده، تو کفالت کردی در حالی که سر بزیر هستی؟)
سپس حضرت دستور داد تا حدّ شرعی اجرا شود.
4_5801175716405972588.mp3
17.81M
منمیگمدوستتدارم
تومیگیمنهمنوکر..♥️
@raoufinfo