بـهنامدوست🌱:))
زیباترین خاطرهام در یکی از سحرها در حریم او گذشت .
.
بعد از کمی زحمات و ناملایمات و شلوغی های درسی و ذهنی و ...
فراغتی یافتم برای آرامش و در محضر او بودن و این رزق را هنوز هم که هنوز است شکرگزارم !!
وضو گرفتم ، موهایم را شانه
کاپشن را تن کرده و کفش را پوشیده و نپوشیده ، خود را با عجله به حرم رساندم .
السلامُ عَلیک یٰا علي ابن موسَی الرضــٰا
و رحمته الله و برکاته .
بعد از طی صحن پیامبرِاعظم به نیت چایخانه به سمت صحن کوثر رفتم با همان فضای همیشگی خادمین مشغول کار بودند برای خدمت به زوارالرضا
چای شیرین و کمی داغ در استکانی شیشه ای به قد چهار انگشت را به همراه نعلبکی دایره ای و شیشه ای و کمی نمناک گرفتم و در گوشه ای دنج در جوار چایخانه و رو به گنبد یامناسمهدواوذکرهشفا به لب نوشیدم . الحمدللّٰه
.
.
رفتم به سمت صحن آزادی
چشمانم به گنبد که افتاد نفسی عمیق کشیدم سر تعظیم فرود آوردم و وارد شدم ، و رفتم نشستم روبهی روبهی خودِ خودِ خودِ گنبد سلطان و ابتدا دورکعتی نماز به جا آوردم و نشستم قدری نگاه کردم به کبوتر ها و کمی به میهمانان و قدری بیشتر به گنبد طلایی حرمش و قدری نگاشتم آنچه را استشمام کردم ...
مگر داریم بهتر از سحری در حرمش ؟!
اصلا مگر بهشت کجاست برای ما گدایان ؟
من که بهشتم را جستم با همان مستی حتی لحظه گوشه نگاهی
نان و آب نه ؛ بهشت من اینجاست ،
آری در لابه لای میهمانان کریم
با خیال راحت نفس میکشم و ثانیه هایم را با او سر میکنم و آرامشی که عطا فرموده
چ نعمتی بالاتر از این
#سحر
#نسیمی_روح_نواز
#عطر_حضور
#آرامش
#خستگی_شیرین
و به انتهای قلبم|❤️| نقطه ای میگذارم
و سلام میکنم از اعماق وجودم به مولایم ...!
#یــــا_حـق🌹
محمد جواد مطهری