من قرارنبود آنجا باشم.
از لحظهتولدم میدانستم که قراراست تمام زندگیام را در جنگ بگذرانم! وروزی میرسد که من هم باید سینهای را بشکافم وجانی را بگیرم!
بارها و بارها برای خودم صحنه هایی را تصور کرده بودم.
خیالم همیشه پربود از لحظهی آخر!
دردلم آرزوهایی داشتم؛دلم میخواست کارهای بزرگی انجام دهم.
دوست داشتم نامم درتاریخ جاودانه شود.
دلم میخواست لحظهی آخر من، سرآغاز تغییرات بزرگی درجهان باشد.
درتمام افکاروآرزوهایم قرارنبود که من آن شب آنجا باشم!
اما بودم...
چشم باز کردم و دیدم که سراپا غرق خون هستم و وجودم، وجودش را میسوزاند!
صدای نالهی ضعیفی دلم را لرزاند.
یازهرا میگفت و من باخودم فکر میکردم که من چه کردهام؟! چرا اینجا هستم؟!
من قرار نبود آنجا باشم!
به من گفته بود قراراست سینهی دشمن خدارا بشکافم.
اما حالا در دل حرم، با خون خادم اهلبیت غسل کرده بودم!
کاش میشد دوباره زندگی کرد و کاش میشد گلوله ها هم اختیار داشته باشند...
درمیان آن صحنهی خون آلود نوری خیره کننده حرم را فراگرفته بود و من میدیدم که نور به سمت ما میآید.
مرد ازجایش بلندشد و خودش را درآغوش نور رها کرد.
با ترحم نگاهم کرد؛ انگار حس میکرد که چقدر بیچاره و درمانده شدهام.
شاید خبرداشت که در خسران ابدی غرق شدهام...
جملهی کوتاهش دلم را سوزاند و حسرتی عمیق بردلم نشاند
(تو مرا به معشوقم حسین رساندی! )
کسی فریاد میزد
(بازهم شهید دادیم... )
در هیاهوی حرم، من چیزهایی دیدم که دیگران نمیدیدند.
من تمام شده بودم و آن مرد شروع شده بود.
من درتاریکی مطلق فرومیرفتم و او درنور بالا میرفت.
دلم نمیخواست آنجا باشم...
#شاهچراغ
✍#سیدسلمان
🆔@rasadkhaneh
بسم رب الحسین
((بنتُ الحسین))
عَرَبا تو دامنشون سنگ انداختند
از پشت به موهای سه ساله چنگ انداختند
شنیدم از راوی کرب و بلا
گوشواره زگوشش انداختند
سر به بیابان گذاشت آشفته حال
کوفیان بر رخ او نقش سیلی انداختند
خار مغیلان به پایش رفت و
پاهایش زخم و آبله انداختند
آنگه که رسید به شام و مردم را دید
مردمان بر سمت او سنگ انداختند
پا به کاخ نهاد و زینب حماسه افرید
سر حسین را به طشت انداختند
خیزران و شراب زدند و ریختند
عرشیان صبر را زِ عرش انداختند
تا رسید به خرابه پدر را خواست
سر پدر را سویش انداختند
از گریه و درد تکیه بر دیوار کرد
دیوار ها به جای بغل، خشت انداختند
برای من همین را بس، کوفیان
بنت الحسین را زِ آب انداختند
#مثوی
#سبحان_احمدی
«درد و عشق»
باید بگویم سختیها در این مسیر آدم را مردد میکنند!
یاد سال پیش که میافتادم، دردهایم تازه میشد؛ گرمای موکبهایی که خواب درست برای آدم نمیگذاشت، آفتابی که باعث پوست پوست شدن پیشانی بود، ساعت ها دنبال ماشین گشتن برای برگشت به مرز، مریضی و مسمومیت، تنهایی در عین شلوغی، گم شدن، پادرد و استخوان درد، سوختگی و تاوَل و... حال فکر کنید همۀ اینها هم زمان شما را احاطه کنند. فقط همان مسمومیّت کافیست... هر چه که به مشکلات سال پیش فکر میکنم، تمامی ندارد؛ اگر بخواهید تا یک ساعت هم میتوانم از سختیهایش بگویم. اوضاعم طوری شده بود که یک زیارت درست در حرم اباعبدالله(ع) نتوانستم بکنم. از شدت معده درد فقط میتوانستم تا نزدیک حرم بروم و سلامی دهم، چه برسد به ورود در آن ازدحام بیسابقه!
آری مردد شدم! این همه راه رفتم حتّیٰ نتوانستم زیارت کامل کنم. این دیگر چه سفری است؟ سختی، مشکل، درد... خب آدم صبر میکند یک زمان که خلوت است میرود، زیارتش را کامل میکند و به ایران بازمیگردد. چرا در این زمان شلوغ به زیارت بریم؟!
اینها سوالاتی است که هر کسی باید برای آنها جوابی داشته باشد و بعد کوله را ببند و عزم سفر کند.
تا همین چند روز پیش ذهنم درگیر بود. حدود ده روز به روز اربعین مانده بود که برادرم از کربلا برگشت. از اوضاع آنجا پرسیدم که گفت: در راه برگشت خیلی سخت بود، کلّی جمعیت داشت میآمد... گرمای هوا به پنجاه درجه هم میرسید.
با خودم گفتم: امسال بدتر از سال پیش هم هست!
جملۀ آخر برادرم این بود: اگر عاشق نیستید، نروید...
آری سختیهای این مسیر آدم را مردد میکند، ولی شیرینی عشق است که این جمعیّت را میکشاند. عاشق که بشوی، میخواهی مثل معشوق شوی؛ حتّیٰ اگر شده ذرّه ای از سختی هایش را بچشی. به خودم که مردد بودم میگویم: ای مسافری که از این دنیا باید گذر کنی، سختیهایی که تو میکشی بیشتر از سختیهای اباعبدالله و اهل بیتش است؟
🖋 #مجتبی_صفائی
🚶🏻 #مسافر
#یادداشت
#سفر_عشق
🆔@rasadkhaneh
سلام به رصدخونهای های عزیز🔭
در ایام اربعین هم مثل دههی محرم باهاتونیم با چالش های مختلف،که میتونید در هر کدوم که دوست دارید شرکت کنید و برای ما ارسال کنید.
انشاءالله به سه نفر اول هم جایزه ای تقدیم خواهد شد که در مورد جایزه و طریقهی اندارهگیری امتیاز ها بعدا بیشتر صحبت میکنیم.🎁
اما در مورد چالش ها:
1⃣#چالش_روزانه:قسمتی از یک متن داخل کانال میره، تا شما ادامهش تکمیل کنید و برامون بفرستید.
2⃣#کوتاه_نگاشت:نوشتهی کوتاه که دار راستای فایل همراهش باشه (مثل عکس و فیلم📸 از سوژه هایی که داخل مسیر پیادهروی میبینید یا صوت🎤مثل مداحی)
3⃣#رصد_خلاق:که شامل نوشته های:
#تدبری
#دلنوشته
#جامانده
#حدیث_نگار
و خلاصه هر چه میخواهد دل تنگت میشه!
منتظر نوشته های شما هستیم.
آیدی ارسال متون:
💬@Ahmad_84
🆔@rasadkhaneh
✅#چالش_روازنه : متن زیر را با رعایت اختصار تکمیل کنید.
شلوغی مرز را که میبینم به یاد خودم میاُفتم.یادِ . . .
اگر زندگیمان را رساله عملیه کنند توضیح المسائلها خیلی تفاوت خواهند کرد
#خدایا_دینت_را_از_دست_ما_نجات_بده
✍#عمّار
#رصد_خلاق
🆔@rasadkhaneh
May 11
رصدخانه 🔭
✅#چالش_روازنه : متن زیر را با رعایت اختصار تکمیل کنید. شلوغی مرز را که میبینم به یاد خودم میاُفتم
شلوغی مرز را که میبینم به یاد خودم میاُفتم.
یادِ هرج و مرج هرروزهی افکارم و ناتوانیام در نظم بخشیدن به دل مشغولی های کوچک وبزرگی که کارشان شلوغ کردن است و برهم زدن آرامش روح وجانم!
یاد اضطراب و دلتنگی هایی که نمیدانم دلیل و منشأشان چیست و فقط میدانم که هستند...
یادم میآید که میخواهم بروم اما به کجا؟!
وچقدر مانع جلوی پایم هست که نه توان برداشتنشان را دارم نه اجازه دور زدنشان را!
گم میشوم درمیان شلوغی افکارم و درآن میان درجستجوی یک واژه یا یک حالت یا یک لحظهام به اسم آرامش...
مرزها را که میبینم یاد فاصلهام میافتم ازاین واژه، ازاین حالت، ازلحظهی آرامش!
کسی صلوات میگیرد از جمعیت و نظم حاکم میشود برشلوغی مرزها و همه چندقدم جلو میافتند...
چه سری است دراین جملهی کوتاه که راهگشایی میکند؟!
خداوندا درود فرست برمحمد و آل محمد...
آل محمد!
آل محمد!
این همان واژه است که درلابه لای هرج ومرج افکار بیهودهام درجستجویش هستم و دل وجانم در تمنایش بیتابی میکند!
شلوغی مرزها را که میبینیم یادم میآید برای چه آمده بودم...
یادم میآید که ازشلوغیها باید گذشت تا به مقصد رسید.
شلوغی مرزها، شلوغی افکارم را نظم میدهد و راه را برای تابش نور آن کلمهی مقدس بردلم باز میکند...
یاد خودم میافتم و عهدی که هنوز پابرجاست حتی اگر غبار دنیا روی آن نشسته باشد!
ابد والله ما ننسی حسینا
حتی اگر خسته باشم و گم شده باشم در هیاهوی زندگی!
شلوغی مرزها جانم را زنده میکند...
✍#سید_سلمان
#چالش_روزانه
🆔@rasadkhaneh
شلوغی مرز را که میبینم یاد خودم میاُفتم.یاد ابر هایی که بالای سرم از شدت ذوق ایجاد میشد. که یعنی من هم در زمرهی زائرانم.ای کاش آن ابر میبارید و آتش گُر گرفتهی قلبم را از فراق یار خاموش میکرد.
✍#حیدر
#چالش_روزانه
🆔@rasadkhaneh
4_5834423900057898503(2).mp3
11.07M
آه از دوری
آه از دلتنگی
آه از زمانی که صرف غیر از تو میشود
آه از لحظات بدون اشک و غمت
بدون سوز و هیجانت
بدون نگاهت
بدون اربعین و زیارتت
و بی مقدمه:دوستت دارم
بدون هیچ آرایهی ادبی،جناس یا کنایه
در اوج سادگی و صفا:دوستت دارم
✍#حیدر
#کوتاه_نگاشت
🆔@rasadkhaneh
✅#چالش_روزانه: :متن زیر را با رعایت اختصار تکمیل کنید.
اگر عشق مجسم میشد به این شکل در میآمد که در راه پیاده روی دیدم. ....
May 11
🌱الإمامُ الرِّضا عليه السلام : إنّ لِكُلِّ إمامٍ عَهدا في عُنُقِ أوليائهِ و شِيعَتِهِ ، و إنّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زيارَةَ قُبُورِهِم ، فَمَن زارَهُم رَغبَةً في زيارَتِهِم و تَصدِيقا بما رَغِبُوا فيهِ كانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم يَومَ القِيامَةِ .[بحار الأنوار : 100/116/1 .]
🌿امام رضا عليه السلام : هر امامى به گردن دوستان و شيعيان خود عهدى دارد كه وفاى كامل به اين عهد ، و بجاى آوردن نيكوى آن ، با زيارت قبور آنان است. پس ، كسانى كه با رغبت و علاقه به زيارت ايشان و باور داشتن آنچه آنان ترغيب كرده اند، زيارتشان كنند ، امامانِ آنها در روز قيامت شفيعشان باشند .
با اسپری سیاه شعار #زن_زندگی_آزادی رو از روی دیوار پاک کرده بودن.داخل بلندگویی که با سوت و جیغ به زور صدا رو منتقل میکرد، داد میزد و تشکر میکرد که اومدید موکب ما،بعدم میگفت:زائرین!زیارت مستحبه اما امر به معروف واجبه....
خادمی که میخواست ظرف ها رو جمع کنه،التماس دعا میگفت.خانوادهاش مریض بودن.
خادم دیگه روی ویلچر نشسته بود و داشت ظرف ها رو میشست.
شب هم جا برای موندن هست،مستونید شب بخوابید،صبح صبحونه بخورید و بعد راه بیوفتید
✍#حیدر
#کوتاه_نگاشت
🆔@rasadkhaneh
🌱الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : مَن زارَنا في مَماتِنا فكأنّما زارَنا في حَياتِنا .[بحار الأنوار]
🌿امام صادق عليه السلام : هر كه پس از مردنمان ما را زيارت كند ، چنان است كه در زمان حياتمان زيارت كرده باشد .
زیارتتون قبول زائرین امام حسین🚶♂💔
🎖بی خداها خوشبخت ترند...
خداوند، حکیم، توانا و عادل است.
این ها، صفاتی هستند که ما آنها را عقلاً پذیرفته و به آنها معتقدیم.
صفاتی که هیچ گاه فعلی بر خلاف آنها از خداوند صادر نمی شود.
از این سو، ما انسان را می بینیم؛
موجودی که به حکم حکمت رب، انتخابگر است ، و هر هدفی را نیز که بخواهد بر می گزیند.
سپس با همان قدرت انتخاب، حرکت کرده و پیوسته در مسیر رسیدن به آن هدف تلاش میکند.
خداوند حکیم نیز نتیجه هر عملی را به طور واضح بیان نموده و تمامی ابعاد امور را برای او توضیح داده است.
در دیگر سو
عدل الهی اقتضا میکند که خداوند در برابر هر عملی که از فرد سرمیزند،
پاداش و نتیجه متناسب با آن عمل را به او بدهد؛ زیرا مکانیزم جهان بر اساس نظام سبب و مسبب بنا شده و هنگامی که بندهای سبب را به دست میآورد، خالق او نیز مسبب را به او هدیه میکند.
اگر مقدمات بالا را بپذیریم،
این پرسش که: چرا خداناباوران در زندگی دنیا از امکانات بیشتری برخوردارند و لذات مادی برای آنها فراهمتر است؟!
قابل پذیرش میشود.
هدف دنیا باوران دنیاست و تمام همّ و غم خود را در راستای به دست آوردن آن، هزینه میکنند.
خدای حکیم نیز سعی و تلاش آنها را بی پاسخ نمیگذارد
و نتیجه و پیامد مناسب با عمل آنها را به آنها می دهد: مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ.
کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها میدهیم؛ و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد.( هود ۱۵)
با این احتساب،
دیگر ثروت قارونها و مکنت فرعونها قابل قابل هضم خواهد بود.
و این چنین است که برق ثروت قارون، روح و ایمان برخی را میلرزاند
و بلا و بیماری ایوب، زبان طعن همان ظاهر بینان را میگشاید.
آنان، حرارتِ آتشِ بُعدِ دیگرِ طلا را حس نمیکنند و سِلم و امنیت بُعدِ دیگرِ بلا و مرض را درک نمیکنند...
«صمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ»...
#یادداشت
✍#الرحیل
#رصد_خلاق
🆔@rasadkhaneh
آقا خاک بر سر ما
تعارف که نداریم
حالا به نسبت
در صدرش خاک بر سر من
امروز بین الحرمینم فردا تو ایتا/تو اینستا/تو گوگل
امروز هیئتم فردا دارم فلان غلطو میکنم
دارم تبلیغ دین میکنم
دارم دم از انقلاب میزنم نمازم دیر میشه
نماز صبحم قضا میشه
هزارتا غلط میکنم
فرداش توبه
حالا اگه فردا نبود چی؟
اگه نشد توبه کنم چی؟
همین پیارسال فکر کنم بود رفیق عزیزم که حافظ قرآن بود، مشکل کلیه داشت خیلی نرم و کلاسیک رفت از این دنیا
قبلش میگفت فلانی مگه من چقدر جا تو این دنیا میگرفتم
ولی رفت
کی فکرشو میکرد
رفتم دیدم پروف گروه بچهها شده عکس فلانی
اول فکر کردم داداش یا باباشه
ولی خودش بود
حالا اصلا گناه به کنار
خیلیام مثبتتر از منم
از گناه که بگذریم
عدم اولویت که چه عرض کنم ولگردیه
میگن کارهای خوب قاتل کارهای عالین
ما که کلا دنبال لغویجاتیم
یکی تو ایتا وله یکی تو اینستا یکی تو تلگرام یکی تو فیلم یکی تو دور و دور
هععی
باید به خودمون بیایم
باید بفهمیم قبل اینکه دیر بشه
پ.ن: طبیعتا این متن تأثیر خاصی نداره کما اینکه خود نویسنده صدبار این محتوا تو ذهنش دور زده اما فردا که چه عرض کنم ساعاتی بعد همون آش و همون کاسه
✍#عمار
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
نویسندهی کانال رصدخانه با نام:#خان
طلبهی پر تلاش
آقا محمد حسین خانجانی
به ملکوت اعلی پیوست
شادی روحشون صلواتی ختم کنید
🌱ختم قرآن برای شادی روحشون
https://EitaaBot.ir/counter/y6qfns
دکمه ثبت رو بزنید بعد جزء مد نظرتون رو انتخاب کنید
🆔@rasadkhaneh
May 11
رصدخانه 🔭
نویسندهی کانال رصدخانه با نام:#خان طلبهی پر تلاش آقا محمد حسین خانجانی به ملکوت اعلی پیوست شادی رو
مرگ نه از موی سفید شرم میکنه
نه به جوانی رحم میکنه
وقتی برسه، طوری تورو باخودش میبره که انگار سهمش بودی و هیچ حق انتخابی نداری
اینکه کجا و چطوری اتفاق بیفته دراختیارتو نیست و اینکه آمادهای یا نه اصلا براش مهم نیست...
دنیا کوتاهتر از اونیه که فکرشو میکنی ومرگ نزدیکتر از چیزیه که درتصورته...
خبر تکانم داد، طوری که زلزله خانههای قدیمی رو تکان میده.
و اشکم بی اختیار جاری بود، شبیه چشمهای که کاری جز جوشیدن نمیتونه انجام بده.
و دلم مدام فریاد میزد
بیچاره مادرش...
و سالهای رنج بزرگ کردن پسر بچهای که حالا برای خودش مردی شده بود رو در ذهنم مرور کردم.
نهالی که حالا وقت ثمر دادنش بود و مرگ چه بی رحمانه ریشه رو از خاک بیرون کشید و تمام آرزوهای مادر رو به آتش کشید...
مرگ با کسی تعارف نداره، حتی از روی مادرهم خجالت نمیکشه!
مرگ از کسی اجازه نمیگیره، حتی از پدر که به بچهها ولایت داره!
مرگ بی خبر میاد و بی دلیل.
و همیشه برای رسیدنش بهانه داره...
مرگی که منزل به منزل دنبال امام حسین بود و درکمین علی اکبری که اشبه الناس به رسول خدا بود؛ چرا باید از ما فاصله بگیره و به دل مادرها و ریش سفید پدرهامون رحم کنه؟
اما عزیزی میگفت
اگر درست بشناسیش مرگ جلوهای از محبت و لطف خداست!
برای شیعهای که تمام عمر یا علی گفته کدوم لحظه شیرینتر و دلربا تراز لحظهی مرگه؟!
مگه مولامون نفرمود (فمن یمت یرنی)؟
مگه میشه آقامونو ببینیم، آقامون هم مارو ببینه و توی اون لحظهی باشکوه دیدار، حسرتی توی دلمون بمونه؟
یا دلمون چیز دیگهای طلب کنه؟
برای بچه شیعه مرگ شروع لحظههای عاشقانه است!
خوش به حال مادری که بچههاش رو با عشق اهلبیت بزرگ کرده و خیالش راحته که اگر پسرش کنارش نیست، حالا درآغوش امیرالمومنین آرام گرفته...
✍#سید_سلمان
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
(ادب)
او به واژه ادب روح و معنا بخشید.
او ادب را شرمنده مودبی خود کرده بود.
* به وقت صلاة با پیرهنی چهارخونه و کاپشنی روی دوشش منتظر شنیدن عبارت قد قامة الصلاة بود تا برخیزد و استغفار و سلامی به مولایش دهد و نمازش را ببندد.
در همین حین کنارش نشستم.
قبل از اینکه نامش را صدا بزنم و سلامی کنم،او پیشی گرفت و سلام را زودتر از من بر زبانش جاری ساخت و دستش را به نشانه ادب روی سینه گذاشت و مرا به فامیلم صدا زد.
_ سلام آقای احمدی
بعداز اینکه جواب سلامش را دادم و احوالش را گرفتم، پیش خودم گفتم: بی توفیقی یعنی اینکه تو از قبل متوجه حضورش باشی و از عمد کنارش بنشینی، اما با اینکه او از تو باخبر نبود زودتر از تو سلام کند.
از همان زمان شیفته افتادگیش ومرید ادبش شدم.
اری محمد حسین ما ادب داشت.!
او فاتح ادب بود.!
محمد حسین خان خانجانی
خانِ من!
مینویسم برایت اما قطرات اشک چشمانم را تار و صورتم را گرم کرده اند.
داغت نگذاشت هلال ربیع حلول کند و من همچنان به عزایم ادامه خواهم داد.
تو رفتی چون شوق دیدارِ مولایمان علی(ع) را داشتی.
تو رفتی چون دیگر طاقت شنیدن روضه پهلوی مادر را نداشتی.
سلامِ منِ کمترین را به مولایمان برسان.
به چادر مادرمان بوسه بزن و خاک پایش را سرمه چشمانت کن.
حرف بسیار است اما حالی برای نوشتن نیست.
#خان
#تسلیت
#مثوی
✍#سبحان_احمدی
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh