eitaa logo
راشِدون
165 دنبال‌کننده
987 عکس
176 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
همین شب اول دستمونو بگیر
امشب شب اوّلیه که ما پامونو داخل خونه‌ت گذاشتیم و مهمونتیم.. همین دَمِ در بیا دستمونو یگیر و کارو تموم کن! نذار تا آخر ماه طول بکشه.. بذار امشب که ما از اینجا میریم، همه حاجتامونو بگیریمو بریم.. تو خدایی کریمی آقایی رَبّی حاجات ما رو همین اول به ما بده...
علی چیت سازیان رو توی خواب دید گفت علی رازِ شهادت چیه؟ به منم بگو گفت رازِ شهادت اشکه... در این ماه توفیق و رزقِ اشکِ روزانه بر اباعبدالله رو به ما بده..
یا جابرالمنکسرین میشه کاری کنی برای دینت کاری کنیم؟ میشه غم‌ و درد فلسطین رو به ظهور آروم کنی؟ خسته‌ایم از یتیمی برسون آقامون رو
يَا مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ میشه در این ماه توفیق بدی آدم‌ها رو عاشقت کنیم؟
یامن یعطی الکثیر بالقلیل ! ما کوچیکیم، کمیم، قلیلیم، حقیریم، ضعیفیم اما تو که بزرگی کمکمون کن تا مهمون خاص این مهمونی باشیم دورت بگردم.. اونی که جلو ملائکه به بودنش مباهات میکنی :)
در این ماه رزقمون رو علم الیقین قرار بده قربونت بشم..
يَا مَنْ كُلُّ هارِبٍ إِلَيْهِ يَلْتَجِئُ ای کسی که هر فراری‌ای، بهش پناه میاره! ما از خودمون به سمت تو فرار کرده‌ایم توی آغوشت پناهمون بده ..
شب اول: بسم‌ رب العلی الاعلی.. ماه رمضان برای ذهن کودکی‌ام، با چند چیز تعریف شده است که راستش هیچ جوره با ماه رمضان امسال سنخیت ندارد. مثلا با تیشرت و شلوارک زیر کولر یا پنکه زیر پشه بند وسط پذیرایی خوابیدن، یا با پیچاندن‌های سحری و وقت اذان صبح بیدار شدن و نماز خواندن و دوباره خوابیدن، یا با بوی توت فرنگی، آلوچه و ازگیل‌های حیاط خانه‌ی پدری، یا با کلاس‌های تابستانه و بدمینتون های دم افطار با داداش، یا با دوچرخه‌سواری‌های آخر شب پدر دختری، یا با خوابیدن‌های تا لنگ ظهر و از آن طرف از لنگ ظهر تا حوالی افطار، یا با صدای یا علیٌ یا عظیم‌های بابا، یا با بوی کباب تابه‌ای مامان برای اولین سحری، یا با بوی ریحونی که دم افطار از باغچه‌ می‌چیدم و ... . اما ماه رمضان امسال، افتاده است در زمستان سردی که من هیچ خاطره‌ای از آن ندارم. ماه رمضان در زمستان کاملا برایم غریبه است. اصلا راستش را بخواهید این چند سال اخیر آنقدر درگیر امتحان نهایی و کنکور و دانشگاه و ازدواج و طرح و غیره بودم که اصلا متوجه نشدم آخر کی ماه رمضان از تیر و مرداد افتاد در اسفند؟ ماه رمضان امسال من همان زنی هستم که شب‌ها دغدغه‌ی سحری را دارم. شب‌هایی که شیفتم اوضاع کمی متفاوت می‌شود. اصلا همینکه شیفت می‌روم خودش روضه‌ی باز برایم محسوب می‌شود و اگر بخواهم به شیفت‌های سنگین لانگ و عصر و شبم در ماه مبارک و بعد از آن در تعطیلات عید فکر کنم، باید زانوی غم بغل بگیرم اما ترجیح می‌دهم چشمانم را ببندم و به آن خدایی اعتماد کنم که مرا در این مسیر قرار داده است و خودم را در آغوشش رها کنم.. رهای رها.. و از خودش بخواهم که ماه رمضان امسال را توفیق و توانی مضاعف بدهد تا به برنامه‌ی مدنظرم عمل کنم چرا که اوست نِشَسته دَر نَظَر، مَن به کُجا نَظَر کُنَم؟ :) 🌙
دیدی وقتی اتوبوس تازه میخواد راه بیفته یکی داد میزنه: سلامتی آقای راننده صلوات! اتوبوس ماه رمضان تازه میخواد آتیش کنه همین سحرِ اولی، حسین همه مون رو دَرهَم بخره صلوات :)
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین... در اول ماه دادیم سلامی بر حسین بازهم با روضه اش از روزه استقبال شد..
رفیقِ من چشم بهم بزنیم عید فطره..... به هیچ عبادتی نمیتونیم تکیه کنیم و بگیم این ۳۰ روز روزه‌یِ من، حتی فقط یه روزش رو خدا قبول میکنه یا یک رکعت نماز یا یک کلمه از قرائتِ قرآنم رو خدا قبول کرده.. اصلا معلوم نیست که خدا بپذیره.. تنها عملی که خدا حتی ریاش رو هم می پذیره، حتی اداش رو هم می پذیره، اشک بر سیدالشهداست .... نمیگم ولش کنیم کارایِ دیگه رو اما این یه ماه اگه روضه‌ی اباعبدالله رو داشته باشیم، بُرد کردیم... لزومی هم نداره هر شب پاشیم بریم هیئت اگه شرایطِ حضور نداریم اتاق رو تاریک کن تو باش و نوایِ جانان... یابن الشبیب ان کنت باکیا لشیءٍ فابک للحسین.. 🌙