eitaa logo
رَشتاك!🇵🇸
594 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
583 ویدیو
37 فایل
- ☁️🔗 وَ ما در آرزوی زیستن تن به مردن نخواهیم داد؛ می‌نویسم که بعدترها از من بخوانی ؛) . بیرون‌پراکنیِ درونیات . https://daigo.ir/secret/6107676899
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ‌ویشادم
نقش شیرین رود از سنگ ولی ممکن نیست که خیال رخش از خاطر فرهاد رود...
-
عشق آدم را به جاهای ناشناخته می‌برد، به ایستگاه‌های متروک، به خلوتِ زنگ‌‌زدۀ واگن‌ها، به شهری که فقط آن ‌را در خواب دیده‌ای؛ وقتی عاشق ‌شدی ادامهٔ این شعر را تو خواهی نوشت... - رسول یونان
شعری که دوست نشنوَدَش عاشقانه نیست .
-
اینجا فقط آرامگاه فرد خُفته‌ در خاک نیست؛ بلکه آرامگاه قلب شوریده‌احوال من است. و تنها قرارگاه مشترکمان، همین سنگی‌ست که هفته‌ای یک‌بار به آن سر می‌زنی. و من هربار، با یک شاخه گلایُل به استقبالت می‌آیم...
-
عزیز مهربان من! هرگز گمان مبر حالا که دور افتاده‌ای تو را از یادخواهم برد. تو را هر لحظه و هر زمان، در چهره‌ی عابران پیاده می‌بینم؛ تک تک چشم‌ها شبیه چشمان تو می‌شوند. قدم‌هایی که دیگری برمی‌دارد شبیه به قدم‌های توست. و تو، هرگز از خیال شوریده‌ی من فراموش نخواهی شد. حالا که دوری، می‌خواهم نزدیک‌ترینِ به تو باشم. نزدیک‌ترین عابری که می‌بینی. نزدیک‌ترین دستی که لمس می‌کنی و نزدیک‌ترین قلبی که درونت احساس می‌کنی. امشب، بیشتر از هر شبی که بیدار بوده‌ای کنارت هستم؛ بیشتر از هر زمانی که اشک ریخته‌ای و نبوده‌ام... امشب با تمام شب‌ها فرق می‌کند؛ امشب از آن توست :)
می‌خواهمت و این خواستن قابل تحمل نیست... - بخشی از نامه فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
-
با تو خوشبختم؛ مثل پيچكى كه به ديوار رسيده باشد، مثل پرنده‌اى كه از شوق پرواز بال درآورده باشد، مثل جوانه‌اى كه از دل برف به هواى بهار بيرون زده باشد. با تو آنقدر خوشبختم كه دارد باران مى‌بارد... - کامران رسول زاده
-
در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان به زبانی بی‌نام با انسان از چیزهایی از اندیشه‌هایی سخن می گوید که می‌فهمی ولی نمی‌توانی وصف کنی. - تنهایی پر هیاهو؛ بهومیل هرابال
محمدعلی بهمنی، شاعر گرانقدر کشور درگذشت...
- تو ؛ تکه‌ای از کتابِ ارتداد
هرچقدر هم بخوای ولی «زمان» خیلی کمه برای جبران، امروز اگه فردا بشه دیگه از دستش دادی...
گر هشت رضا و نُه جواد است چه غم؟ بگذار که هشتم گروِ نُه باشد...
هدایت شده از 
دختری که کنار دستش نشسته بود ، در حال گوش دادن به دیالوگِ معروف اینستاگرام بود. همان خانم با قیافه زمخت و ابروهای پر از اخم ، در حالِ تکرارِ جمله‌ی : - عشق ؟ کدوم عشق ؟ جمله ای که واژه‌ی مباركِ دوست داشتن را با لحنِ تمسخر و تحقیر بی ارزش کرده بود. همین جمله‌ی کوتاه دیالوگ برای مرور کردنِ شعر کافی بود ! زیر لب گفت که ؛ قطعاً حق با ملک‌الشعرای بهار است ! "خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ‌.." ذهن‌ـش درگیر شده بود که چطور ممکن است ، آدم ها با این همه حسِ خوب و عشق لبخند نزنند ؟ چطور ممکن است این همه عشق را در عنبیه چشم هایشان لمس نکنند ؟ ذهنی پر از سوال های ممتد. سوال هایی که در آخر ِ قرار گرفتن علامت سوال، باز هم حق با او بود! آدمی عشق را نمی‌بیند ، چون صبور نیست ، نمی‌خواهد صبور شود. چون شجاع نیست و جربزه ندارد. آدمی که عاشق نشود حقیر است. حقیر ! @Rashtak : ِ برای 💙
هدایت شده از 
48914938295870.mp3
6.12M
رشتاكِ عزیز ؛
ولی این تقدیمی از اون طعم‌های آبنباتی بود ؛)
-
جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود. حتی در بهترین لحظه‌ها، جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود. ما در همان‌جا انتظار می‌کشیم...
یه همسایهِ جدید و با معرفت :) - https://eitaa.com/Patogh_girl 🤍