eitaa logo
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
3.7هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
8.3هزار ویدیو
54 فایل
℘مطالب انگیزشۍ و مذهبۍ🌸🌊 ℘ یھ ڪانال حال خوب ڪن ࢪنگی☺️🍓 °√•|⚘ 🌱 تبلیغات: @salam_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
" آنچه مهم است حفظ راه شهداست یعنی پاسداری از خون شهدا این وظیفه اول ماست.. °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
🌾🕊🍃•• ‌•° در‌تاریڪے‌شب‌‌با‌هم‌‌قدم‌‌مےزدیم. پرسیدم: آرزوے‌شما‌شہادتہ‌درستہ ! خندید‌بعد‌از‌چند‌لحظہ‌سڪوت‌گفت: شہادت‌ذره‌اے‌از‌آرزوے‌من‌‌است من‌‌مے‌خواهم‌‌چیزے‌از‌من‌‌نماند. مثل‌‌ارباب‌‌بے‌ڪفن‌‌امام‌‌حسین‌(علیہ‌السلام) قطعہ‌قطعہ‌شوم اصلا‌دوست‌ندارم‌‌جنازم‌‌برگردد دلم‌‌میخواد‌گمنام‌‌بمونم. چون‌‌مادر‌سادات‌قبر‌ندارد، نمےخوام‌‌مزار‌داشتہ‌باشم. ♥️ °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
یه امید اون روز که مادرم بگه قسم به خون پسر شهیدم🍃 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
. مادرم‌حضرت‌زهراستـــــ♥️ سر ِ سجاده ِ سبز ِ تو شده معنا ع‌شق.. چادرتــــــــــ سوره‌ے استــــــــ بخوان "إنّا" ع‌شق.. . دستـــــــ‌هاے تو سرآغاز همه خوبے‌هاستــــــــ... مادر اصلا شده تعریف در این مینا: " ع‌شق " . تا تو مضمون غزل‌هاے پر از راز منے... هم ردیف تو شده قافیه ڪم پیدا " ع‌شق ".. . آیه‌ے رحمتـــــــــ مایے نه فقط در قرآن... ڪه به توراتــــــــــ و زبورے و به یوحنا ع‌شق.. . همه‌ے عمر‌؛ نگاه تو دل آرامم ڪرد.. نشده از چشم تو صادر غزلے، الا "‌ ع‌شق ".. . هر ڪه پرسید ڪه تعریف تا از چیستـــــــ!؟.. همه جا داد زدم با نفسے غَرا " " °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
دانشـگاه انتظـار بعد از1200سـال همچـنان دانشجـو مےپذیرد , مـتاسفانـہ ایـن دانشگـاه هنـوز ❤313❤فـارغ التحصیـل هم نداشتـہ استـــ , این دانشـگاه در تمـام شبانـہ روز از شـما آزمـون بـہ عمـل مے آورد . ❥مدارڪـ لازم براے ثبتــ نام : 💙1. نماز اول وقتــ 💚2 . ولایتــ مـدارے 💛3 . دائـم الوضو بودن ❤4 . دلے پر از ثوابــ و قلبے آکنده از یـاد خدا داشـتن بہ امید قبولے همہ ے ما در این دانشـگاه🙏 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
💚 🌼 آیت الله مجتهدی تهرانے (ره): 🌼 اگر دیدی نمازتان به شما لذت نمےدهد قبل ازتکبیر و شروع نـماز بگـــویید : 🌷صَلی اللهُ عَلیکَ یا اَبا عَبْدِاللّٰه 💚 🤲 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_107 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 کارم داره و متین شنید، اما مثل چ
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 ناناز دوستم، همون قضیه آرشام و ... - اوکی بابا، فهمیدم، سلامت باشه. مامان گفت کارم داشتی.- آره، راستش کارت داشتم، اما االان با دیدن بی حوصلگیت منصرف شدم. - لوس نشو، بگو ببینم کارت چیه؟ - خب راستش یه خواستگار خوب برام اومده. - اوکی، تا تهش رفتم. می خوای یه جوری بپرونیش.- نه اصلا، خودمم ازش خوشم اومده. - نه بابا؟ تو که تا دیروز آرشام آرشامت بود. - خب اون تله ای که واسه آرشام گذاشتیم خیلی چیزا رو برام روشن کرد، آرشام مردی نیست که بتونم برای یه عمرزندگی بهش اعتماد کنم. - چه جالب! واقعا این خودتی؟ حرفاش منو یاد نازنین انداخت، اونم در مورد بهروز همینا رو گفت، نکته ی مشترک هر دوشون اینه که با من دوستن.اوه، نکنه این از تاثیرات منه؟ واالا. - خب آتوسا جون، به نظرم تصمیمت عاقلانه س.- ممنون. آتوسا بعد از نیم ساعت چرت و پرت گفتن رفت و من آخرش نفهمیدم چی کارم داشت، یعنی فقط اومده بود از تصمیم جدیدش مطلعم کنه؟ *** - مائده دخترخالمه. - چی می گی؟! - خالم به خاطر ازدواج با یه آدم معمولی از خونواده ترد میشه، حتی پدربزرگم از ارث محرومش می کنه و مامانم بادیدن بابای مائده، اونم از راه دور تازه یادش میاد این همون شوهرخواهرشه.- خب، خب، نظرشون چی بود؟ - هیچی وقتی فهمید خواهرش فوت کرده اون قدر گریه کرد و خودش رو زد که از حال رفت.االان تکلیف تو و مائده چیه؟ - االان مامان به تنها چیزی که فکر نمی کنه قضیه ازدواجمه. قراره امروز بره خونشون. - واسه چی؟ - می خواد همه چیز رو به مائده بگه. - یعنی یه جورایی مشکلی نیست؟ - نمی دونم. وای خدا تازه حاالاکه فکرش رو می کنم می بینم مائده ته چهرش مثل کتی خانمه. گوشیم زنگ خورد.- کوروش مامانته. کوروش بدون حرف نگاهم کرد. - سلام کتی خانم. - ملیسا جون سلام. چطوری؟ - خوبم. - ملیسا امروز وقت داری؟ اول باید یه سری مسائل رو بهت بگم، بعدم بریم پیش مائده. - چشم. - برای ناهار بیا. االان به کوروش هم زنگ می زنم.- کوروش االان پیشمه، با هم میایم، ممنون. بعد از قطع کردن تماس به سمت خونه کوروش اینا رفتیم، چون تا ناهار زمان زیادی نمونده بود. بعد از خوردن ناهارکتی رو به من گفت: - کوروش بهت در رابطه با مائده حرف زد؟ - بله، بهتون تبریک می گم دخترخواهرتون رو پیدا کردید. - نمی تونم باور کنم مریم فوت کرده. چشماش پر اشک شد و گفت: ... رفتن به پارت اول👇 https://eitaa.com/Rasme_SheYdaei/1588 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
🕊پر میکشد دلم به # هوای -حرمِ حسین 🍃دارم به اشتیاق شما می پرم حسین 🔆خورشید از حوالی گنبد شما طلوع کرد 🍃صبح است وباز نام تو را می برم حسین الله _علیک _یا اباعبدالله 🌴🌴🌴🌴 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |