🕊 شـهیـدانــه 🕊
در لحظات اخر شبهای قدر مناجات با شهید گمنام در حسینیه شهدا @rasooll_khalili
تو حرم (شاه عبدالعظیم حسنی)بودم نزدیکای قران بر سر بودم داشتم گوشیمو چک میکردم مواجه شدم با استوری که شهید گمنام اورده بودن ...
دلم گرفت
خیلیم گرفت بغضم شکست قران برسر گرفته بودم هم استوری نگاه میکردم و با شهید حرف میزدم
نمیدونم چیشد یهویی از کجا اومد ی کاغذ افتاد تو کفشم که جلوم بود گفتم ولش کن حوصله ندارم بردارم بعد از تموم شدن دعا
و مناجات خواستیم بریم
که کاغذ برداشتم دیدم عکس شهید حسن تهرانی مقدم
ذوقیدم
😄😄😄اینجوری بودم
منم عکس اویزون تسبیحم کردم😍
روزی امشب منم این بود
@rasooll_khalili
خطاب به اون افرادی که فاز روشنفکری به خود گرفتند و حدیث حضرت علی را دست به دست میکنند و با این گزیده چینی از فرمایشات امام علی ، حقیقت را بین عاملان ایجاد زباله پر از تعفن اختلاف و فتنه پنهان میکنند ! اولا فراموش نمیکنیم خون های نابحق جوانهای ما در فتنه هشتاد هشت فتنه هفتاد و هفت و خیانت برجام و گرای نفوذ دشمن در مسولین و مردم و ایجاد به عمد نارضایتی اقتصادی و هزاران هزار خیانت و رانت و فساد و دزدی و غیره .دوما بارها گفتیم و میگوییم هر راه و مسیری به جز خط مسیر اصلی ولایت و انقلاب و ارمان های تحقق حکومت جهانی شیعی و امام زمانی چه چپ رفتن چه راست رفتن منجر به سقوط و ورطه هلاکت است .ثالثا حقیقتا هیچ کداممان از این جریان خوشحال نشدیم ولی تکرار تاریخ و تکرار حق و باطل برای عبرت و پندگیرندگان اتفاق خواهد افتاد یعنی هرکه با علی و آل علی در افتد بر افتد .توقع نداشته باشیم با پر کردن شکم ها از حرام و عدول از مسیر حق و ظلم به مظلوم و مردم ستمدیده توقع عاقبت بخیری داشته باشیم هرچند دعا کنیم ...دعا میکنیم عاقبت بخیر باشیم اما انتخاب مسیر خیر و شر عاقبت را هم خدا به ما داده است ...
@rasooll_khalili
و رسول 💚چقدر زود
منش بزرگی❤️ آموخت
بزرگی کرد 🌹
و بزرگ ماند❣
@rasooll_khalili
دوست شهید علی الهادی میگفت:(او علاقه ی زیادی به شهید احمد مشلب )داشت .این شهید اهل نبطیه لبنان بود.
علی دوماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و این طور تعریف کرد:یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم .از اوپرسیدم شما شهید احمدمشلب هستی?گفت بله;گفتم ازشما یک درخواست دارم و آن که اسم من را نیز جزو شهدا در لیستی که حضرت زهرا سلام علیها می نویسد و شما را گلچین میکند بنویسی.?
شهید احمد مشلب به من گفت :اسمت چیست?گفتم علی الهادی!شهید احمدمشلب گفت :این اسم برای من آشناست من اسم تورا در لیستی که نزد حضرت زهرا (سلام علیها)بود دیده ام و به زودی به ماه ملحق خواهی شد.
اینطور شد که دوستم علی الهادی دوماه بعد به شهادت رسید.
#شهید_هشتادی
#17ساله
#رفیق_شهیدت_شهیدت_میکنه
#شهید_احمد_مشلب
#شهید_علی_الهادی
@rasooll_khalili
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
چند ماهی از شهادت آقا رسول و آقا محمودرضا می گذشت.
من در حد اسم دو شهید آشنایی داشتم، غافل از اینکه محمد، سخت به تکاپو افتاده برای شناختن این دو شهید و بعدها متوجه شدم سخت دلبسته ی هر دو شده.
یه روز یادمه شروع کرد به توضیح دادن راجع به آقا محمودرضا بیضایی:
"اسمش محمودرضاست اما اسم نظامیش حسین نصرتیه. اهل تبریز؛ یه دختر داره مثل فرشته ها، اسمش کوثره.
می دونستی بعد از چند ماه اولین کسی که روز تاسوعا چراغ های حرم عمه ی سادات (س) رو روشن کرده، آقا محمودرضا بوده؟"
چنان با هیجان و با حوصله از شهید بیضایی می گفت که اگر خبر نداشتم، فکر می کردم حتما باهاش آشنا بوده!
آخرش گفت: "ببین! من سایت برادر شهید بیضایی رو دارم، می تونی ازش اطلاعات بگیری!"
من مات مونده بودم! اطلاعات بگیرم برای چی؟!!
گفت: "چی میشه صفحه ی اینستای خودتو بزنی به نامش؟ من آقا رسول رو معرفی می کنم توی اینستا، تو هم آقا محمودرضا" و شروع کرد از غربت این دو شهید گفتن...
راست می گفت. با این که ماه ها از شهادت این دو عزیز می گذشت، اما کمتر کسی ازشون اطلاعات داشت.
حتی یادمه یه روز ناراحت اومد و گفت:
"امروز رفته بودم بهشت زهرا (س)؛ یه بنر زده بودن برای شهدای مدافع؛ دو طرف بنر دو تا عکس متفاوت از آقا محمودرضا بود.
زیر یکی نوشته بود محمودرضا بیضایی؛ زیر یکی نوشته بود حسین نصرتی!
مردم حتی انقدر نمی دونن که این دو نفر یکی اند!!!"
خلاصه خودش شروع به کار کرد. اسم صفحه ی منم عوض کرد؛ صفحه شد به نام #شهید_محمودرضا_بیضایی
@rasooll_khalili
🌙سحر بیست و چهارم...
✍ به خط پایان، که نزدیک می شویم؛
تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛
"شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد،
یـــــا....
"غــــمِ" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند❗️
❄️دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا
برای لحظه هايي که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت.
برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد.
برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می کردم.
❄️دلم برایت تنگ می شود خدا...
تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم.
تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی.
دلــ💞ـم برایت تنگ می شود... خدا
نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟
امــــا...
بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند.
بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم.
بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.
❄️تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند.
رمضان می رود ...
و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ.
می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.
وای....دلـ❤️ـم برایت تنگ می شود؛ خـدا
می شود
در میان دلم، چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟
میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـ💫ــدا ؟
#سحر_روزبیست_و_چهارم
#التماس_دعا
┏━━━▪️🕊▪️━━━┓
@rasooll_khalili
┗━━━▪️🕊▪️━━━┛
شهید رسول خلیلی.apk
50.49M
❤️ #داداش_رسول
🌷 اپلیکیشین شهید رسول خلیلی
ویژگی ها:
🍃شامل خاطرات ؛ عکس ها و فیلم های شهید
🍃 موسیقی پس زمینه( درد دل با شهید)
🍃مداحی و...
🌺پیشنهاد دانلود و نصب 👆👆
ارسالی از کاربران
@rasooll_khalili
May 11
💢دعاي روز بيست و چهارم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
💠اللهمّ إنّي أسْألُكَ فيه ما يُرْضيكَ وأعوذُ بِكَ ممّا يؤذيك وأسألُكَ التّوفيقَ فيهِ لأنْ أطيعَكَ ولا أعْصيكَ يا جَوادَ السّائلين.
💠خدايا من از تو ميخواهم در آن آنچه تو را خوشنود كند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بيازارد واز تو خواهم توفيق در آن براى اينكه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمايم اى بخشنده سائلان
✅ @rasooll_khalili
سلام دوستان پیش برادر جان به یاد همتون هستم 💕
ارسالی از کاربر🍃🍃
🌿💗 @rasooll_khalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴انتشاربرای اولین بار🔴
وصیت لسانی #شهیدپویااشکانی🍃
با صدای شهید بزرگوار
#پیشنهاد_دانلود 🎙
🍃📹 @rasooll_khalili
#وصیت_لسانی
#شهید_مدافع_امنیت
#پویا_اشکانی ✨
#به_همسرگرامیشان
ایشان قبل از رفتن به ماموریت فایل صوتی چند جمله پر اهمیت را بصورت سفارشی وصیت نمودند و خدمت همسرشان ارسال کردند که باهم می خوانیم .
خانمم من دارم میرم اگر برگشتم که هیچ اگر برنگشتم ... شما
۱-مواظب خودت باش
۲-درسهایت را خوب بخوان
۳-حرف پدرو مادرت رو گوش کن
۴-تنهایی جایی نرو
۵- چادر رو از سرت جدا نکن
۶- بیرون منزل میری آرایش نکن
اگر دیگه نتونستم زنگ بزنم مواظب خودت باش عزیزم .
شهدا همیشه صادقانه و با محبت قلبشون دلنگران ما هستند .پس عزیزان به توصیه های شهدا عمل کنیم .
اون شش نکته مهم در صحبتهای #شهیدپویااشکانی را که به همسرش سفارش نموده است را رعایت کنیم تا مورد #شفاعت_شهدا قرار گیریم . چرا که شهید قدر چادر مادر سادات را می دانسته و همواره به همسرش سفارش می کرده که جلوی نامحرمان با حجاب و باچادر و بدون آرایش باشد و احترام والدین را سفارش نموده و اینکه همسرش
درس خوان واقعی باشد و اهمیت
می داده به علم و دانش و اینکه همسرش با بصیرت باشد و با درک و فهمم وارد زندگی مشترک شود . و چون جامعه پر از گناه و فساد اخلاقیست همسرجوانش را سفارش نموده است تنهایی جایی نرود که اتفاق ناگواری برایش نیافتد.
(دوستان به وصیت شهدا اهمیت بدهیم.)
🕊
🌸🍃 @rasooll_khalili
🌙سحر بیست و پنجم....
✍ فقط چهار سحر مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.
یادم هست؛
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛ مـ💝ـادر
❄️حضور شما، در لابلاي مناجات های سحرم، چقدر پررنگ بود.
چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد.
چقدر دور شما گشتن مرا آرام می کرد.
چقدر چادرت را بو کشیدن، در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.
❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است.
دلم برایت تنگ می شود،
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش، اذن قنوت همه سحرهای رمضانم، به نام نامی تو، صادر می شد؛
تا هیــچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم.
❣تو کلیدِ همه درهای آسمانی!
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت
چه کنـــم، بیشتر، دوست بداری ام؟
چه کنـــم، بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟
من یقین دارم؛
راز محبت تــ👈ـو، عزیز_دردانه آخر توست.
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم، بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید!
❄️دعایــم کـن؛ مــــادر
دستانـت را بالا بگیر، و برایم، عشــق بخواه.
عشقی که مــرا از نشستن، باز دارد!
عشقی که مرا از دم فرو بستن، باز دارد!
عشقی که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند.
دعـا کـن... عاشقــ❤️ـت بمانم مــادر.
#سحر_روزبیست_و_پنجم
#التماس_دعا
@rasooll_khalili
┗━━━▪️🕊▪️━━━┛
راوی: همرزم شهید
منبع: کتاب رفیق مثل رسول
آن طور که دوستانش تعریف میکنند شهید خلیلی بسیار شجاع بود. یک بار در جریان درگیری یکی از فرماندهان تیر می خورد و باید به عقب برمیگشت. به رسول میگویند تو پشتیبانی کن و آتش بریز تا ما بتوانیم فرمانده را عقب ببریم.با خود گفتم الان رسول میرود پشت درختی جایی کمین میکند اما رسول رفت وسط جاده و شروع به تیراندازی کرد. گفتم تا بروم و برگردم رسول شهید شده. یک ربع طول کشید تا برگردم، دیدم نه هنوز مشغول تیراندازی است. گفتم بپر پشت وانت! دیدم با یه دست تیراندازی میکند و با دست دیگر اسلحههای روی زمین را جمع میکند و میگوید حیف است باید از این اسلحهها استفاده شود.
رفیق فقط رسول💕💞
شادی روح شهید پاسدار مدافع حرم
شهید محمد حسن(رسول) خلیلی صلوات
🌹 @rasooll_khalili🌹
🌹بسم الله الرحمن الرحیم💐 دیروز در حرم شاه عبدالعظیم حسنی (ع)که بودم سر مزار شهید مرتضی اسلامی نشسته بودم که ی خانمی گفت میخوام ی شهید بهت معرفی کنم ...داستان زندگی این شهید برایم تکان دهنده بود پیشنهاد میکنم شماهم خوب راجب حاج یونس زنگی ابادی تحقیق کنید....شهید که معروف است به این در دلها جا میگیردو نمیگذارد کسی گناه کند...قسمت شد امروز براتون بفرسم
امروز میخوام بهتون ی شهیدی معرفی کنم
شهید حاج یونس زنگی ابادی
@rasooll_khalili
یازهرا:
👆👆راوی،حاج آقا انجوی نژاد
روایتی از شهید حاج یونس زنگی آبادی
🌺نویسنده ی زندگی نامه ی این شهید میگوید قبل از شروع این کتاب مجموعه ای از خاطرات و مصاحبه هایی از اطرافیان این شهید را به من دادند،من دیدم همه ی خاطرات از این شهید همش ذکر خوبی های انسانی بود که انگار مثل فرشته ها بود،پیش خودم گفتم این خاطرات به درد نوشتن نمیخورند...
این که نمیشود،یه شخصی هیچ خطایی نداشته باشد و همه ی زندگی اش پر از خوبی باشد..
تصمیم گرفتم بیخیال نوشتن زندگی این شهید شوم..
دیدم در همین بین شخصی مدام به گوشی من زنگ میزند..یک بار،دوبار،سه بار..
تا 25بار زنگ زد و من بر نداشتم...چون ذهنم درگیر بود دیگر حوصله ی جواب دادن نداشتم..اما این شخص مدام زنگ میزد وقتی دیدم 25بار زنگ زده است گفتم این دیگر چه شخصی هست که اینقدر اصرار میکند..گوشی را برداشتم...
گفتم بله..
گفت "سلام علیکم
با همین خاطرات موجود کتابی بنویس که جذاب باشد،،،
گفتم شما؟؟؟
گفت:حاج یونس زنگی آبادی...""👆👆
بسیار تکان دهنده..
💟 @rasooll_khalili
May 11