در روستای "حیدره قاضی خان" استان "همدان" به دنیا آمد. خانواده وی به شهرستان "قرچک" در استان "تهران" مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. او تحصیلات چندانی نداشت و در گاراژ پدرش مشغول به کار شد.پس از ورود تکفیریها به سوریه در سال ۲۰۱۱ و بی حرمتی هایی که به اماکن و زیارتگاه های مقدس شیعیان در سوریه شد، شیعیان از سراسر جهان برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفتند. مهدی قاضی خانی با وجود محدودیتی که در اعزام بسیجیان بیش از دو فرزند وجود داشت شناسنامه خود را طوری کپی کرد تا نام فرزند سومش مشخص نباشد و به عنوان مدافع حرم در سال ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد.او در اولین اعزام خود به سوریه و عنوان بسیجی، بعد از گذشت ۲۱ روز در مبارزه با تروریستهای تکفیری در ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۴ در ۲۸ سالگی به شهادت رسید. مهدی قاضی خانی هفتمین شهید مدافع حرم شهرستان "قرچک" است.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
همسر شهید مدافع حرم "قاضیخانی" گفت: آقا مهدی قبل از شهادت هم میگفتند سوریه خط مقدم ما است، برای این است که نگذاریم دشمن وارد ایران شود چرا که هدف اصلی ایران است.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
همسر شهید: از وقتی که زندگی را آغاز کردیم در همین مجتمع امام رضا(ع) ساکن بودیم، همیشه به آقا مهدی میگفتم اسم امام رضا(ع) هم مانند صحن سرای ایشان گیراست و حتی الان هم که به من میگویند بروید جای دیگری ساکن شوید که حیاط داشته باشد و بچهها بتوانند راحتتر بازی کنند، نمیتوانم از اینجا دل بکنم..
جالب اینجاست که ما از طبقه اول همین مجتمع به تدریج آمدیم تا طبقه ششم که آخرین طبقه ساختمان است و وقتی به آقا مهدی میگفتم بعد از این کجا میرویم، میگفتند که دفعه بعدی میرویم آسمان
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
همسر شهید: آنقدر ولایتمدار بودند که دوست داشتند تعداد بچهها زیاد باشد، به فرزندآوری توصیه میکردند و میگفتند فرزندان سبب روزی میشود، با اینکه خیلیها به ما میگفتند شرایط جامعه خوب نیست هزینهها بالاست و باید به فکر مشکلات بعدی باشید اما آقا مهدی به شدّت با این حرفها مخالفت میکردند.
وقتی هم محمدمتین فرزند اول ما به دنیا آمد ما وسیله نقلیه نداشتیم اما بعد از آن توانستیم نیسان بگیریم و نهال که به دنیا آمد ما یک خانه در پوئینک گرفتیم و بعد از آن محمدیاسین که به دنیا آمد آن زمین را فروختند و یک زمین کشاورزی تهیه کردند.
دوست داشتند بچهها را به مهمانیها ببریم تا آداب معاشرت را فرابگیرند، اهل مسافرتهای سالم بودند و دوست داشتند بچهها آزاد باشند و میگفتند بچهها باید تخلیه هیجانی شوند که در این صورت وقتی بزرگ شوند آرام میشوند.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
همسر شهید: بیشتر از همه نهال اذیت میشود، اینکه میگویند دخترها بابایی هستند واقعاً درست است، حتی وقتی صحبت نقل مکان میشود نهال میگوید اگر جای دیگری برویم بابا راه خانه را گم میکند.
وقتی محمدمتین و محمدیاسین دعوا میکنند، محمدیاسین میگوید بابا که برگردد به او شکایت میکنم.
قیمت این لحظه ها چند؟؟؟😞
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
مهّمترین دغدغه شهید چه بود؟
همسر شهید: مسائل اخلاقی و فرهنگی هم برایش خیلی مهّم بود، از پایگاه دستگاه دیجیتال میآورد و آن را با ماهوارهها تعویض میکرد.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهادت آقا مهدی را چگونه به شما دادند؟
همسر شهید: من خانه را تمیز کرده بودم چون میدانستم سر 45 روز همه را برمیگردانند و حتی فرشها را شسته بودم و برای بچهها هم لباس نو خریده بودم، محمدمتین مدرسه بود، من محمدیاسین را بغل کردم و دست نهال را گرفتم و برای خرید رفتم بیرون، همان موقع شهید نجفی به شهادت رسیده بودند و اولین شهید ایرانی قرچک بودند، از جلوی منزل آنها عبور میکردم که با دیدن بنر شهادت، رفتم جلوتر و از آقایی که در آنجا بود پرسیدم یعنی هر کسی به سوریه برود شهید میشود؟! آن آقا گفتند که نه باید قسمتشان باشد و اینکه شهید نجفی مدّت زیادی در سوریه بوده، حالم بد شد و با خودم گفتم این بار که آقا مهدی زنگ بزند میگویم که حتماً مراقب خودت باش که اتفاقی نیفتد.
قبل از آن آقا مهدی فقط یکبار به من زنگ زده بودند، که من تشییع همه شهدا بودهام و حالا که آقا میثم شهید شده و من نمیتوانم در مراسم ایشان حضور داشته باشم، پس شما حتماً در مراسم تشییع شرکت کنید.
روزی که خبر شهادت را به ما دادند، در تدارک سفره نذری بودم و همه وسایل سفره را نیز تهیه کرده بودم، مادر و همسر دوست آقا مهدی آمده بودند، از آنها در مورد میزان مواد آش سؤال کردم که دیدم لبخند تلخی به عروسشان زدند، گفتم خب اگر چیزی کم و کسر است بگوئید من تا فردا وقت دارم و تهیه میکنم، بعد از چند دقیقه هم یکی از دوستان آقا مهدی آمد، خیلی تعجب کردم، چون تا آن زمان کسی درب منزل ما نمیآمد، ایشان گفتند آمدهام اگر کم و کسری دارید من برای شما تهیه کنم.
بعد از آن برادرشوهرم آمدند و گفتند سریع بلند شو برویم منزل پدرم که مهدی مجروح شده است و او را آورده اند، من هم اصلاً تعجب نکردم چون میدانستم در این جاها احتمال مجروح شدن هم وجود دارد، شروع کردم به حمام کردند بچهها، برادرشوهرم گفت چه میکنی؟ گفتم آقا مهدی همیشه بچهها را تمیز دیده، دوست دارم الان هم که بچهها را میبیند تمیز و مرتب باشند و خوشحال شود.
بعد از حمام بچهها رفتیم خانه پدرشوهرم و دیدم که اقوام از راه دور آمدهاند، شوکه شده بودم نمیتوانستم گریه کنم، چون کسانی آنجا بودند که همیشه خوشبختی من و آقا مهدی را دیده بودند و همیشه من از خوبی زندگی با ایشان صحبت میکردم و میگفتم آقا مهدی اهل خانواده است، آقا مهدی هم همیشه در جمع به جای هر مسئله دیگری از من میگفت.
میگفتم اگر الان من گریه کنم اینها میگویند دیدید بالاخره اشکش درآمد، احساس میکردم اگر گریه کنم انگار شکست خوردهام؛ اما بعد که بیشتر فکر کردم دیدم آقا مهدی همانطور که در قبل از شهادت برای من افتخار بود بعد از شهادت هم باعث افتخار من است و الان هم افتخار میکنم که همسر مجاهد فی سبیلاللّه هستم.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهید قاضیخانی در وصیتنامه خود به چه مواردی اشاره کرده بودند؟
همسر شهید: آقا مهدی واقعاً قدرشناس بودند و در وصیتنامه هم چند بار تأکید کرده بودند که به پدر و مادر خود احترام بگذارید، در مورد من هم نوشته بودند که همسر من کوه صبر و تحمل است و میدانم که فرزندانم را لایق و سرباز امام زمان(عج) تربیت میکند و بر ولایتمداری و حفظ حجاب تأکید کرده بودند و اینکه نگذارید خون شهدا پایمال شود و به نظر من اگر این شهدای مدافع حرم نمیرفتند قطعاً خون شهدای دفاع مقدس پایمال میشد.
قبل از شهادت هم میگفتند سوریه خط مقدم ما است، برای این است که نگذاریم دشمن وارد ایران شود؛ چرا که هدف اصلی ایران است.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🍃دخترک کنار باغچه نشسته بود و قصه میگفت نرگس ها چشم شده بودند و او را به دقت مینگریستند، گنجشکک روی زمین نشسته بود تماما گوش شده بود و تک تک حرف های دخترک را به ذهن میسپرد. سرو سایه انداخته بود روی سرش که آفتاب کمتر او را بیازارد🌴
.
🍃صدای دخترک بلند نبود اما به گوش #آسمان رسید که از انتظارش گفت، از اینکه شاید پدر راه خانه را گم کرده و سرگردان است، قرار است برگردد منتها از #کربلا تا اینجا راه زیاد است، گم شده... کاش راه را پیدا کند که کاسه صبرش لبریز از انتظار شده😔
.
🍃آسمان شنید و بغض کرد، دلش باریدن گرفت، نرگس #اشک ریخت و شکست و دخترک همچنان از #انتظار سخن میگفت از بابا #مهدی.
.
🍃قلم نیز بغض کرد، از حسرت نهال* و انتظاری که پایان نداشت از روح آسمانی که جسمش در زمین سکنی گزید بهر تسلای دل همسر و فرزندانش و آه حسرت کشید از حرفی که روی کاغذ میرفت و حق مطلب را ادا نمیکرد😓
.
🍃رزمآورانی که میروند و مشق جنگ میکنند، با #لبیکی ره آسمان میپیمایند و زمینینان را نظاره گرند اینها قصه ایست به تأسی از واقعیت قصه هر بار تکرار میشود اما تکراری نه!♡
.
🍃انتظار دختری برای پدر، آرمانی که به #شهادت ختم میشود، عقیده ای که #سوریه را خط مقدم انقلاب و #ایران بداند، هرگز تکراری نمیشود بلکه هربار دل من و تو را تکان میدهد🥺
.
🍃دل را صیقل دهیم تا آیینه عشق شود و منعکسکننده نور حق تا نشانی خانه یار را گم نکند و بلد راه شود بلد راه عاشقی ، راهی که پایان ندارد. مسیری که منتهی به #نور است و مهدی و امثال آن روشنایی همین مسیر را گرفتند که در نور خلاصه شدند❣
#شهادتت_مبارک
.
*نهال: اسم دختر شهید♡
ختم #صلوات به نیت:
#شهید_مهدی_قاضی_خانی🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Rkhalili315e
غرق اجابت میشود دست نیازش
هرکس که میخواند در این مرقد خدا را
آهم کبوتر میشود تا گنبد تو
میآورد فریادهای یا رضا را
💠 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
#وقت_سلام
#ساعتهشتبهوقتعاشقی💞
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
✨•°•°•[
همه صبح برآستانت
شده ڪارمن گدایی
به خدا ڪه این گدایی
ندهم به پادشاهی
✨•°•°•]
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله 🍃
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
•|🦋|•
تمامگوشهامنتظرند تا ندایخوشبختی
جهان رابا فریاد#انا_المهدی از زبــان
تو بشنود..☘
اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
فرموده که
فقط یکبار کافی است
از ته دݪ #خدا رو صدا کنید
دیگر مال خودتان نیستید
ماݪِ #او میشوید..
۳#روزتاسالروززمینیشدنت 🌼🌱
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
🍃شاهرخ ضرغام...
خیلی کوچک بود که سایه یتیمی روی سرش سایه انداخت، از همان موقع تا وقتی که قد کشید و با آن هیکل درشتش بر و بازویی برای خودش بهم زد و شد یکه بزن محله، به اندازه پلک زدنی گذشت.
.
🍃از همان بچگی هم قید درس و مدرسه را هم وقتی معلم کلاس فقط به #آقازاده کلاس نمره قبولی داد، زد و همین اتفاق شد بهانه ای برای آشکار شدن گوهر #مردانگی و زیر بار ظلم نرفتن او😌
.
🍃شاخ و شانه کشیدن و چاقو کشی هایش که با قرار گرفتن او در کنار دوستانی از همین جنس، باعث شد تا گنده لات محل شود.
.
🍃روزها را در #کاباره شب می کرد تا آن جا که شده بود نگهبان آنجا. یکی از روزهای همین ایام چشمش افتاد به خانمی که برای اجاره خانه و خرج فرزندانش مجبور به ایستادن پشت میز کاباره و امرار معاش از درآمد آنجا بود. به غیرت مردانه اش بر خورد، رگ گردنی شد و ضربانش بالا گرفت. زن را راهی خانه کرد و خودش خرج آن خانواده بی سرپرست را داد🙂
.
🍃شاهرخ که دل در گرو مردانگی و آزادگی داشت، از شاه و دربار هم که کارشان جز ظلم و زور نبود تنفر داشت اما از آن طرف دلداده #حسینی بود که مظهر همان مردانگی و آزادگی بود. محرم که می شد با همان هیکل درشت و ابهتی که داشت میان دار هیئت میشد و با یا حسین هایش دیگر کسی جرئت نمی کرد آن هیئت را از عزاداری منع کند😇
.
🍃این دلدادگی و مشتی گری لطف ارباب را هم درپی داشت که وقتی در کنار دعای روز و شب مادر شاهرخ قرار گرفت سبب شد تا به یک باره با حرف های حاج اقای هیئت بیدار شود و ره صدساله را یک شبه برود. در #مشهد_الرضا توبه کرد و اشک ندامت ریخت بر گذشته ی سیاهش❣
.
🍃 عاشق #امام_خمینی شد تا آنجا که عشق او را با جمله ی «خمینی فدایت شوم» روی سینه اش خالکوبی کرد. گوش به فرمان امام جانش را کف دست گرفت و از مبارزه با #ضدانقلاب داخلی تا جبهه های جنگ با دشمن خارجی رفت. بسیجی شد و ملحق شد به گروه فدائیان اسلام🌹
.
🍃در جبهه دست همه رفقای قدیمی اش را که همه از داش های تهران بودند را گرفت و گروه #آدم_خوارها را تشکیل داد. همان گروهی که دشمن با شنیدن نامش رعشه به جانش می افتاد و می ترسید😎
.
🍃آدم خوارها در جهاد نفس و جهاد تن آنقدر پیشرفت کردند که به گروه پیشرو معروف شدند. پایان قصه گروه پیشرو هم #شهادت شد. #السابقون_السابقون_اولئک_المقربون.
.
🍃آری. شاهرخ ،پاک شد و خاک شد. حال از او نامی مانده به بزرگی #حر_انقلاب و پیکری که هنوز هم در آغوش جبهه به امانت مانده است😔
.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_شاهرخ_ضرغام
.
📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱۳۲۸
.
📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۵۹
.
📅تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌷
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
بسم رب الشهدا والصدیقین🌸
🥀از زندگی خودم خیلللی ناامید شده بودم...
فقط منتظر ی معجزه از طرف شهدا بودم
که دقیقا بعد پنج سال اون چیزی که نباید میشینیدم شنیدم...
🥀خیلی حالم خراب بود خیلللی دوست داشتم هرچی زودتر صبح بشه و برم خبابون قدم بزنم چبدونم گریه کنم خونه نباشم...
🥀از صبح رفتم بیرون سر ظهر به خودم اومدم دیدم سوار ماشین شدم و بعدم مترو و بعدم سرمزار شهدا
بهشون گفتم آخرین پنج شنبه ایی که میام پیشتون خیلی بی معرفتید
یعنی جواب من تواین پنج سال این بود؟؟؟
🥀خلاصه موقع برگشت هوا نسبتا تاریک بود رسیدم به اتوبوس ی خانم بی حجابی کنارم نشست
داشتم عکس حاج قاسم که پس زمینه اس میدیدم با عکس اقا روح الله قربانی..
🥀یهوگفتن عه من این شهید میشناسم...
بهشون لبخندی زدم گفتم واقعا؟؟؟
🥀گفتن بله؟گفتم از کجا
خیلی تعجب کرده بودم اخه مگه میشه انقدر تیپ حجابش بد بود نمیخورد تواین بادیا باشه.... 😳
🥀گفت من تهران از چندتا خانم کتاب این شهید هدیه گرفتم ...
وقتی خوندم خیلی حالمو خوب کرد
و دقیقا بهم اسم شهید رسول خلیلی ام گفت
گفتش اول کتاب اسم اقا رسول اورده شده...
قیافه ام چهارتا شد....😳 گفتم چه بادقت کتاب خونده..
🥀گفت ی خوابی دیدم اتفاقا...
🥀که رفته بودم ی جا خیلی جای قشنگی بود و باصفا
چادر سفید با گل های قرمز سرم بود دیدم چندتا اقا اونجا وایسادن
یکم دقت کردم دیدم دوتاشون میشناسم خودشون اومدن جلو متوجه شدم شهید روح الله قربانی و شهید رسول خلیلی هستش
بهم گفتن چندروز دیگه ی خانم پیشتون میاد بهش بگید ناامید نباشه ما حواسمون بهش هست
🥀نمیدونم چرا خوابشو به خودم گرفتم ولی کلی بهم انرژی داد
که بعد فهمیدم ما وقتی ناامید میشیم کار کار خود شیطان هستش....
و اقاامیر الموامنین هم گفتن بزرگترین گناه ناامیدی هستش
پس مطمعنن ما وقتی ناامید میشیم شیطان خوشحال میشه
خلاصه این هفته همه چی از نو ساختم زندگی جدید...
اما میخوام بگم این خواب فقط به من نبوده باید حواسمون جمع کنیم شهدا همه جوره حواسشون به ماهست...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
❀﴾﷽﴿❀
#حدیث
🌹پیامبر اڪرم صلى الله علیه وآله :
❣ڪسى ڪه چیزى را مى داند و به آن عمل نمى ڪند و از دانش خود بهره نمى گیرد، مجازاتش در قیامت از همه شدیدتر است.
📘بحارالانوار، ج۲ ، ص۳۸
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#کلام_شهید🌿⃟🕊
آرزوی #شهادت را
همه دارند
اما..!
تنها اندکی شهید میشوند
چون
تنها اندکی شهیدانه زندگی میکنند !
#شهید_سید_سجاد_خلیلی
🌿⃟🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
•
•
وقتی با #نامحرم صحبت میکرد سرش را پایین میانداخت. وقتی برای کمک بھ پدرش بھ مغازه کفاشی میآمد، اگر خانمی وارد مغازه میشد، کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمیآورد. میگفت: «بابا شما جواب بده.»
او میدانست کھ پیامبرﷺ در اینباره فرمودهاند: «چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببیند.»
#شھیدآسیدمجتبیعلمدار
•🌱•
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
هدایت شده از •| یاران بهشتی قطعه ۵۳ |•
⇠جانت را دادی✨
تا چشـم و گوشمان باز شـود🍁..
چشم و گوشمان باز نـشد ..
هیــچ..
بمــاند..
شـرمنده ی #ایثارت🌿 هم شدیم جوانمـرد
پ.ن:به مناسبت تولد شهید مدافع حرم رسول خلیلی ارزاق معنوی از طرف شهید روح الله قربانی هدیه به زوار شهید رسول خلیلی❤️🌸
پیشاپیش تولدت مبارک رفیق آسمانی ما🌸
🌸@yaranebeheshti53
هم چنان منتظر ما باشید هنوز خیلی کارها مونده که باید بهتون گزارش بدیم🙂😍❤️
#هفده_آذر ۵۹ برای انجام عملیات به سمت جاده ی ماهشهر رفتیم.
از کانال عبور کردیم و در سکوت به سنگرهای دشمن. نزدیک شدیم ، عملیات موفق بود.
سیصد کشته از نیروهای دشمن در منطقه افتاده بود.
اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر بنی صدر از ما پشتیبانی نکردند و با پاتک نیروهای دشمن مجبور به عقب نشینی شدیم.
#شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیک های پیاپی گلوله های آر پی جی و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها می شد. چند تانک دشمن را منهدم کرد.
ساعت ده صبح بود. فشار دشمن هر لحظه زیادتر می شد برای زدن ار پی جی بلند شد و بالای خاکریز رفت.
یکدفعه صدایی آمد.
برگشتم وناباورانه نگاه کردم.
گلوله ای به سینه ی #شاهرخ اصابت کرده بود.
او روی خاکریز افتاده بود. عراقی ها نزدیک شدند.
مجبور شدم برگردم. پیکر شاهرخ روی زمین مانده بود.
از کمی عقب تر نگاه کردم عراقی ها بالای سر او رسیده بودند از خوشحالی هلهله می کردند.
همان شب تلویزیون عراق پیکر بدون سر او را نشان داد. گوینده عراقی گفت:ما #شاهرخ،جلاد حکومت ایران را کشتیم. دو روز بعد دوباره حمله کردیم.
به همان خاکریز رسیدیم. اما هیچ اثری از #پیکر_شاهرخ نبود هر چه گشتیم بی فایده بود.
او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند.
می خواست چیزی از او نماند.
نه نام ، نه نشان ، نه قبر ، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر.
خدا هم دعایش را مستجاب کرد. #پیکر_سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام هرگز پیدا نشد...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🔲 خودشناسی و دیگر شناسی، فواید محاسبه نفس
🔲 خیلی از پدر و مادرهای مذهبی، خودشان را نمیشناسند لذا فرزندان خود را هم نمیشناسند
➖یکی از فواید مهم محاسبۀ نفس، «خودشناسی» است. خودشناسی چیزی نیست که در کتابخانه رخ بدهد. البته کتابخانه هم کمی میتواند-در جهت خودشناسی- به انسان کمک کند، اما بعد از کتابخانه، انسان باید کتاب وجود خودش را بخواند و ببیند که واقعاً چه مشکلی دارد؟
➖ آدم باید آن کتابخانه را در آزمایشگاه وجود خودش تجربه کند. محاسبه نفس یعنی رفتن به داخل «آزمایشگاهِ وجود خود» و بررسی کردن تمام مواعظ و نصایح دین در درون خود. عالَم خودِ انسان خیلی عالَم جذابی است.
➖ یکی دیگر از فواید محاسبه نفس-علاوه بر خودشناسی- این است که انسان در اثر خودشناسی میتواند دیگران را هم بشناسد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «کسی که خودش را نشناسد هیچکسی را نمیشناسد.»(غررالحکم/۸۷۵۸)
➖ همۀ ما باید «آدمشناس» باشیم تا ارتباطمان با دیگران خوب برقرار شود. اگر مادری علت گریههای بچهاش را نفهمد، واقعاً به بچهاش صدمه میزند. وقتی ما دیگران را بشناسیم، گاهی میتوانیم برای آنها مثل یک مادر، دلسوزی کنیم و میفهمیم که چگونه باید با آنها رفتار کنیم. خیلی از پدر و مادرهای مذهبی، خودشان را نمیشناسند، و به همین خاطر، بچههایشان را هم نمیشناسند.
#استاد_پناهیان
#محاسبه_نفس
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
چندانکه میرویم به مقصد نمیرسیم
ما را از این ترددِ ضایع خجالت است...🍂°
#اللهم_الرزقنا_شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ و خواندن دعای عهد آغاز کنیم🌱
✨ پیامبر خدا (ص):
هنگام آسایش خدا را بشناس، تا هنگام گرفتاری تو را بشناسد.
#صبح_نو
⏳امروز سه شنبه
۱۸ آذر ۱۳۹۹
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
[ خرابھیدلمهمدࢪسیطرھےتوسٺ...
آوار پُشت آوار؛
اززیرپاخوردھهاےخودم
رادوبارھدلڪردم!
دستڪسیجزتُنمیدهمکہ
خانھخرابمکند؛
آقا ...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌿...
بعدِ افتادنِ عکسِ تو در آئینهی آب
برکه از شوقِ رُخت،خانهی مهتاب شدهست...
#2_روز_تا_سالروز_تولدت 💜
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄