نمازهایت را عاشقانه بخوان.
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری
قبلش فکر کن چرا داری #نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری.
آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان میکنی.
تکرار هیچ چیـــــز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.....
#شهید_مصطفی_چمران
#درس_اخلاق
@rasooll_khalili
#نماز
🕋«أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری»؛
↖️ بنده من!نماز،بهترین مسیر ارتباطی ات بامن است☎️
📞لطفا این ارتباط راقطع نکن!
🕌هروقت زنگ زدم وصدایت کردم بااذان، زودبردار گوشی را
فقط برای خودت!
#التماس_دعا
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_غفاری🌹
زندگینامه
☄️بخش دوم☄️
#برادرش می گوید:
محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در عجنب و جوش بود.
برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به #نصیحت کردن من که #مواظب پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم.
عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم با شم.
✨✨✨
من رفتم. شروع کرد به #نماز شب خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟ کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان #پاک شوم.
خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با #عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم.
خوب که دقت کردم یک جای #خالی روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست. گفت آنجا، جای عکس #خودم است.🍃
#ادامه-دارد.....
#نماز ✨
توپ را دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد.
الله اکبر.... ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول #نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او #اقتدا کردیم.
#شهید_ابراهیم_هادی
#نماز_اول_وقت...
@rasooll_khalili
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_منتظر_قائم🕊🌹
#زندگینامه6️⃣
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
⏬اهل #نماز شب و گريه هاي نيمه شب بود طوري كه گاهي از اوقات با گريه هاي نماز شب ايشان بنده #براي نماز بيدار مي شدم، ميديدم دارد با خدا راز و نياز مي كند و #اشك ميريزد. يك #قرآن توجيبي داشت كه هميشه همراهش بود و آنرا قرائت ميكرد.
معمولاً هر زماني كه در زندگي با #مشكلي مواجه ميشد، با ذكر #صلوات حلش مي كرد. با اين ذكر زياد مانوس و محشور بود. يک روز #برادر ايشان تصادف خيلي سختي داشتند. طوري كه همه فاميل از اين موضوع ناراحت بودند. #اما محمدآقا خيلي صبور و خونسرد بود. مي گفت تا #خدا نخواد هيچ اتفاقي نمي افتد.
#زماني كه در منزل بود خودش را در باغ با #كاشتن درخت توت و تمشك سرگرم ميكرد.
در #كارهاي منزل هم فعاليت زيادي داشت و كمك حال خانواده بود. يك روز توي اتاق دراز كشيد و #چفيه اي را روي صورتش قرار داد. گفت: فرض كن من #شهيد🕊 شدم، توام اومدي بالاي سرم، ميخواهم ببينم عكس العملت چيه؟ #گفتم:
#محمدآقا! بازم از اين حرفا زدي؟ خيلي اصرار كرد.
#پيش خودم گفتم: دلش را نشكنم. اومدم بالاي سرش، چفيه را #كنار زدم. دست روي #محاسنش كشيدم و گفتم: محمد عزيزم! شهادتت مبارك بالاخره به آرزویت رسيدي! #وقتي اين جمله رو به زبان آوردم خيلي خوشحال شد. 🌹
ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مسلم_احمدی_پناه🌹
خصوصیات اخلاقی شهید
آقا مسلم رو خیلی دوست داشتم چون خیلی #محجوب و #مظلوم بود.
با من هم که صحبت می کرد سرشو زیر میانداخت؛ یعنی سرش رو بالا نمی کرد و ... (#گریه سردار)
خدا می دونه نور ایمان در چشمش و صورتش هویدا بود
واقعا ایمان رو میشد تو صورتش دید
نگرانی من اینه که چون خدا اینا رو دوست داره زود هم می برشون...
(راوی: #سردار میریان فرمانده سابق یگان صابرین)✨
#آقا سید مهدی یه هفته قبل شهادتش به مسلم گفته بود خیلی داری نور بالا میزنیا.
مسلم هم به شوخی گفته من ایندفعه رفتم شهید میشم.
سید مهدی میگفت بهش گفتم نامردی اگه من رو شفاعت نکنی.
مسلم یه خنده ای میکنه و میگه تو دعا کن.
سید مهدی از مسلم قول #شفاعت میگیره .
تو تشییع جنازه مسلم تو فرادنبه (استان چهار محال و بختیاری) که 14000 نفر جمعیت داره ، 10000 نفر اومده بودن.
مسلم کابینتا را خالی میکرد و نخود و لوبیا و.. رو با ترازو میکشید و خمسشون رو حساب میکرد و میداد.
(راوی: برادر خانم شهید)
#نماز اول وقتش هیچ گاه ترك نشد. در #امر به معروف و نهی از منكر همیشه ثابت قدم بود. امكان نداشت كه ببیند گناهی رخ می دهد و او تذكر ندهد. البته این كار را بسیار با آرامش و با رعایت همه جوانب انجام می داد.
#مسلم با این اخلاق نیكو و عمل به تكلیف باید فرجامی چون شهادت می داشت. همیشه می گفت آرزوی شهادت دارم و بالاخره به آرزوی دیرینه اش دست یافت.
ما خوشحالیم از اینكه او مزد اعمالش را گرفت، اما تنها ناراحتی ما، جای خالی او و بی تابی فرزند یك و نیم ساله اوست كه بسیار دلتنگ پدرش است.
(راوی: پدر شهید)🌹
روحش شاد راهش پر رهرو✨🍃