🔰 انقلاب، ریشهدار و آیندهدار است به شرط «صبر» و «تقوا»
🔻رهبر انقلاب، صبح امروز در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع):
🔹️«صبر» و «تقوا» موجب میشود دشمنان عنود با همهی کیدی که آماده کردهاند، در برابر شما هیچ غلطی نتوانند بکنند.
🔹️این برای همهی ملت است بهخصوص برای مسئولان و مدیران جامعهی اسلامی.
#صبر یعنی در میدان باقی ماندن، از میدان بیرون نرفتن؛ یعنی چشم به هدفهای دور دوختن.
🔹️اگر شما ایستادید، نسلهای آینده به قله دست خواهند یافت؛ آنها به قله میرسند اما ایستادگی و افتخار مال شماست. انقلاب، ریشهدار و آیندهدار است به شرط «صبر» و «تقوا».
🔺️اگر آن صبر و این #تقوا را شما #جوانان_عزیز و #مسئولان نظام و آحاد# مردم به کار ببندند، دشمن هیچ آزاری نمیتواند به شما برساند. ۹۷/۴/۹
🆔 @Rasoulkhalili
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
#رفیق_مثل_رسول #شهید_رسول_خلیلی 🆔 @Rasoulkhalili
🌺بسم ربّ الشّهداء🌺
#رفیق_مثل_رسول...
🔸مادر شهید محمدحسن (رسول) خلیلی:
«رسول خیلی اهل مطالعه بود؛ همیشه کنار اتاقش پر از کتابهایی بود که در حال خواندنشان بود، به خصوص مطالب مربوط به کار و تخصصش...»
📌در جمع ما، کمتر کسی است که دوست نداشته باشد شهیدانه زندگی کند و از کارهای نیک شهیدان الگو نگیرد. پس بر آن شدیم که ان شاءالله هر هفته گوشه ای از کتاب زندگی نامه ی آقا رسول را با هم مطالعه کنیم...
📖 برگی از "رفیق مثلِ رسول"
.....اواخر شهریور بود و هوا رو به خنکی می رفت با حامد برای رفتن به حرم هماهنگ کردم یک ساعتی وقت داشتم تا خودم را به ماشین های سرویس حرم برسانم.لباس هام را شسته بودم یک اتوی هل هلکی به شان زدم و آماده شدم . حامد خندید و گفت((حالا تیپ نزنی نمیشه )) کلاه ام را روی سرم بالا و پایین کردم و گفتم ((نه ))بعد هم به حامد نگاهی کردم و گفتم ((حامد بیا یک اسم جهادی برای خودت انتخاب کن )) حامد خندید و گفت ((اسم جهادی برای چی همین خوبه )) لبه صندلی نشستم تا بندهای کتانی ام را یکم باز کنم نگاهی بهش کردم و گفتم ((یک چیزی که اینجا بچه ها صدات بزنن.میدونی حامد من حسنا را خیلی دوست دارم اسمت را بزار ابوحسنا))
حامد سری تکان داد و گفت(( از دست تو باشه هر چی تو بگی ابو حسنا )) بندهای کتانی ام را محکم کردم و از جا بلند شدم رو به حامد و محسن دستی تکان دادم و گفتم ((من رفتم ابوحسنا تماس اول را من میگیرم ))بعد هم از خانه زدم بیرون از جلوی ساختمان تا نزدیکی بیمارستان رازی که ایستگاه ماشین هایی بود که به سمت زینبیه می رفت کمتر از یک ربع راه بود ما همین مسیر را هم باید تلفنی هماهنگ می کردیم از خیابان که رد شدم روبروی ساختمان خودمان یک مکث کوتاه کردم می دانستم الان در تیرس نگاه حامد هستم یک کم جلوتر رفتم و زنگ زدم حامد گوشی را برداشت و گفت ((همه چیز خوبه ؟)) منم گفتم ((ابو حسنا همه چیز ردیفه )) تلفن را که قطع کردم پیش خودم گفتم ((چه اسم قشنگی انتخاب کردم)) با هر بار صدا زدن تصویر صورت زیبای حسنا دختر حامد جلوی چشم ام میامد....
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید|لحظاتی از سان دیدن فرمانده کل قوا از یگانهای حاضر در میدان، در جریان حضور در دانشگاه امام حسین(ع). ۹۷/۴/۹
🆔 @Rasoulkhalili