یک جمع خیلی خیلی صمیمی

🔸 خیلی خیلی صمیمی🔸 دلم قرص است که زودتر از وقت به قرار میرسم. راننده کوچه پس کوچه‌ها را سر بالا می‌رود و من سعی میکنم خونسرد باشم و اعتماد کنم که میخواهد به اتوبان برسد و حتما ما زودتر می‌رسیم، پس جای نگرانی نیست. حرف‌هایم، جملات و سوالاتم را مرور کنم. انتظار جمع ده‌بیست نفره‌ای را دارم که کت شلوار پوشیده و کراوات‌زده، قرار است اعتمادشان را جلب کنم و برایم حرف بزنند. در دلم خوشحالم که به جناب سرهنگ ساعت دقیق نگفته‌ایم ولی ساعت موبایل نشان می‌دهد که تاخیر و بدقولی و شرمندگی را با هم یکجا باید به دوش بکشم. وارد سالن می‌شویم و سی‌چهل جفت چشم پیرمرد زل می‌زند به ما. اصرار میکنند روی صندلی پشت میز بنشینیم. یاد میزهای تالارهای عقد می‌افتم. جناب سرهنگ معرفی‌مان می‌کند و بلند می‌شوم تا صحبت کنم. فرصت هول و اضطراب و استرس ندارم. راحت و بدون مقدمه میگویم آمده‌ام چه کار کنم. حرفهایم را خلاصه میگویم که پیرمردی با کت شلوار سورمه‌ای می‌آید طرفم و می‌گوید تا اذن خدا نباشد، ما و شما با هم صحبت نمیکنیم. شکلاتی تعارف میکند و می‌گوید بعد از نماز شبم، بهش دعاخوانده‌ام. شکلات را با ذوق تحویل میگیرم. می‌گوید سالها آمریکا بوده ام و در دبی تدریس کرده‌ام، اما آمریکا اگر ایرانی‌ها نبودند، کاری از پیش نمی‌برد. تاییدش میکنم. رکوردر را مقابلش می‌گیرم. نیازی به سوال ندارد. خودش ادامه می‌دهد، هر جای دنیا که باشیم، پرچم ایرانی بالاست. شکلات بعدی را تعارف می‌کند و می‌گوید ببرید برای همسرتون. وقتی خیالش راحت می‌شود که شکلات را برای همسرم میبرم، می‌گوید با هم بامحبت باشید. توی همان چند دقیقه از دخترش می‌گوید و پسرهایش. آقای ریش‌پروفسوری اصرار دارد بنشینیم و چای و شیرینی بخوریم. یک جور محبت پدرانه دورتادورمان را گرفته. فضا این‌قدر صمیمی است که انگاری سال‌هاست می‌شناسمشان. آقای کت‌سورمه‌ای دوسه بیتی شعر می‌خواند. شعرهایش موزون و دلنشین است. جمع بامحبت خلبانان، یکی یکی خداحافظی میکنند و میروند و ما محو عکسهای روی دیوار هستیم. از گواهینامه‌های خلبانی تا عکسهای قاب‌شده روی دیوار دل میکنیم و هدایت می‌شویم به اتاق شهدا. تا نزدیکی سقف، تصاویر شهدای هوانیروز است. آقای ریش‌پروفسوری، از شهید ایستاده می‌گوید و آقای خلبان جانباز از خاطرات شهدا. آقای ریش‌پروفسوری از دیدارش با آقا و بنی‌صدر در سالهای اول جنگ می‌گوید و غربتی که این سالها روی خاطرات هوانیروز نشسته. موقع رفتن دلم قرص است به مسیری که انتخاب کرده‌ایم ولی مستأصل و درمانده‌تر از قبل از اینکه بی‌اذن خدا و لطفش قطعا نمیتوانیم قدمی برای ثبت تاریخ شفاهی برداریم. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ✅ @rasta_isfahan

🎯شبیه آدم‌های خوب ⭐️ دار و ندارم را برای خرید خانه و ماشین فروخته بودم. هرچه طلا جمع‌ کرده بودم، خانه شد و ماشین. این یکی را سخت به دست آوردم و خیلی دوستش داشتم. بعد از مدت‌ها این دستبند را با پس انداز اندک خودم و با وام خانگی خریدم‌. حتی اقساطش هنوز تمام نشده بود.  اما پیش خودم گفتم مهم این است که با همین مقدار کم خودت را به آدم‌های خوب نزدیک کنی که از مال و جانشان در راه خدا گذشتند. #المساعده‌_الذهبیه۳ #تاتریز 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ✅ @rasta_isfahan

🔸 دوره روایت‌شناسی 🔸 💥شرکت‌کنندگان در دوره روایت‌شناسی، بعد از شرکت در این دوره، علاوه بر آشنایی با انواع مختلف روایت، توانایی خلق روایت را پیدا خواهند کرد؟ 🎯 قطعا بله. نام دوره، روایت‌شناسی است و اصولا بخشی از توانایی نگارش به شناخت گونه و مرزهایش بازمی‌گردد. در این دوره ما با شناخت دقیق مرزها، هم کتابهای دیگران را بررسی می‌کنیم و هم قادر خواهیم بود خودمان روایت بنویسیم. 📌۲۰جلسه، چهارشنبه‌ها ۱۵ تا ۱۷ 🚨آغاز دوره: چهارشنبه، ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ 🎯همزمان به صورت حضوری در اصفهان و مجازی برای سراسر ایران ✍برای ثبت‌‌نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09935169912 تماس بگیرید. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ✅ @rasta_isfahan

🎯جهاد دسته‌جمعی ⭐️برکت در کار جمعی است. برکت در جهاد دسته‌جمعی است. جهاد جمعی خانمها که دور هم جمع شدند و در دو هفته ۳۳۰ میلیون تومان طلا به مردم لبنان کمک کردند.  شاید اگر هرکس تنهایی می‌رفت انگشتری، النگویی و حتی یک سرویس کامل می‌داد، این حجم کمک جمع نمی‌شد! "قُل إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثنَى وَ فُرَدَى ..." سوره سبأ آیه 46. #المساعده‌_الذهبیه۴ #تاتریز 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان  ✅ @rasta_isfahan

🎥 ببینید: 💡نشست هم‌پا، مجله کلمه ✨آن زمان توانسته‌ایم تاثیرگذار باشیم که واژه خلق کرده‌ایم... 📌سه‌شنبه، ۲بهمن ۱۴۰۳ 🔺حسینیه هنر اصفهان ✔️برای تهیه مجله کلمه در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ✅ @rasta_isfahan

🎯مسابقه کتابخوانی از کتاب امواج اراده‌ها 🍃روایت پیشرفت‌های علمی کشور در عرصه‌های مختلف 💫مهلت شرکت در مسابقه: ۱۵اسفند 🌟اعلام نتایج و اسامی برندگان: نیمه ماه رمضان ✔️برای شرکت در مسابقه و تهیه این کتاب در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید. 💥لینک شرکت در مسابقه: https://survey.porsline.ir/s/ybe09f5x 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 مناره، رسانه دفتر تاریخ مردمی انقلاب اسلامی اصفهان 🌱 انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @menareh_isf 🌐 @raheyarpub

🎯این قلب، زیباترین قلبِ طلای دنیاست! ⭐هدیه برادرم بود. هدیه بزرگ مردِ دوران کودکی‌ام، که از پنج سالگی، بعد از شهادت پدرم، شد مرد زندگی من و عشق خواهر به برادر، شد هزار برابر... این قلب هدیه‌ برادرم بود برای ازدواجم و بیست و سه سال، در پَستی و بلندی زندگی نتوانستم ازش دل بکنم. حتی وقتی دخترم ازم خواست به مناسبت کادوی عقد بهش هدیه بدهم، نتوانستم با خودم کنار بیایم. امروز ولی به خاطر رهبرم ازش دل کندم. ۵۷ساله #المساعده‌_الذهبیه۵ #تاتریز 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان  ✅ @rasta_isfahan

🔸 دوره روایت‌شناسی 💥در دوره روایت‌شناسی، انتظار شنیدن چه حرف‌هایی را نباید داشته باشیم؟ 🎯 این دوره قاعدتا تکرار حرفهای دیگر دوستان نویسنده و منتقد نیست. این دوره مرور اطلاعات ویکی‌پدیایی هم نیست. 🎯 دوره روایت‌شناسی، تلاش برای فهم و شناخت دقیق روایت است مبتنی بر منابع دست اول انگلیسی زبان. 💥در دوره روایت‌شناسی قرار است چه مسیری را طی کنیم؟ 🎯در این دوره ابتدا با تعریف دقیق و شروط و حد و مرزهای گونه‌های مختلف ادبیات واقع‌گرا آشنا می‌شویم و در گام بعدی خلق روایت را تمرین می‌کنیم. در همین مسیر به بررسی آثار منتشرشده در بازار ایران هم می‌پردازیم. 📌۲۰جلسه، چهارشنبه‌ها ۱۵ تا ۱۷ 🚨 شروع دوره: چهارشنبه، ۱۷بهمن، ساعت۱۵ 🚨آخرین مهلت ثبت‌نام: دوشنبه، ۱۵بهمن، ساعت۲۴ ✍برای ثبت‌‌نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09935169912 تماس بگیرید. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ✅ @rasta_isfahan

🔸مردشور آگیم‌ات را ببرند🔸 🎯سال تحصیلی ۵۷، از آبان و آذر، مدرسه‌ها تق‌ولق شد. بهمن که رسید، همه چیز رنگ و بوی انقلاب گرفت و عملا تعطیل شدیم. می‌گفتند قرار است امام برگردد ایران. ده ساله بودم. بابا برای خانه تلویزیون نخریده بود. می‌گفت فیلم و سریال‌هایش خوب نیست. حتی وقتی مهمانی هم می‌رفتیم درخواست می‌کرد تلویزیون روشن نشود. آنقدر فساد و بی‌بندوباری نشان می‌داد که هرکس هم داشت، قایم می‌کرد از بقیه. روز دوازده بهمن در خانه همسایه، مجلس زنانه به پا کردیم. با مامان و آبجی‌ها، همسایه و عروسش و چندنفر دیگر، جمع شدیم پای تلویزیون. منتظر امام بودیم. قامتش را که دیدیم از خوشحالی جیغ زدیم. همسایه چای آورد و به هم تبریک گفتیم. همان موقع تصویر امام رفت و صورت شاه آمد روی تلویزیون. مامان بلند گفت: «مرده شور آگیم‌ات را ببرند. برو آقا را ببینیم» آگیم: در لهجه اصفهانی به معنای چهره زشت و صورت نازیباست. ✍ به قلم: فاطمه ملکی 🗣راوی: زهره یاحی، متولد ۱۳۴۶، فرهنگی 📚منبع: کتاب در حال انتشار خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقا از امام خمینی 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan

🎯پنج فرزند دارم... ⭐پنج فرزند دارم و برای هرکدام یک دنیا آرزو.  پنج فرزند دارم و تنها طلایی که دارایی‌ام بود، گذاشته بودم برای آنها؛ برای آرزوهایشان. پنج فرزند دارم و حالا دیگر طلایی ندارم که برای آینده‌شان، دلبسته‌اش باشم.  اما امیدوارم به دعایی که پشت هر هدیه به مردم لبنان به استجابت نزدیک می‌شود؛ به دعای عاقبت‌به خیری. #المساعده‌_الذهبیه۶ #تاتریز 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان  ✅ @rasta_isfahan

🎯مسابقه کتابخوانی از کتاب امواج اراده‌ها 🍃روایت پیشرفت‌های علمی کشور در عرصه‌های مختلف 💫مهلت شرکت در مسابقه: ۱۵اسفند 🌟اعلام نتایج و اسامی برندگان: نیمه ماه رمضان ✨ به پنج نفر از برگزیدگان به قید قرعه، جوایز نفیسی از طرف امام جمعه شمال اصفهان اهدا خواهد شد. ✔️برای شرکت در مسابقه و تهیه این کتاب در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید. 💥لینک شرکت در مسابقه: https://survey.porsline.ir/s/ybe09f5x 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @raheyarpub