eitaa logo
رمانهای رستاخیز
3 دنبال‌کننده
656 عکس
283 ویدیو
8 فایل
⚜بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ⚜ #مـــــذهبــــےهاعاشقـــــــتـــرن💖 🔱کانـــــال‌رمـــانـــــهاـــےرستـــــاخیــــز🔱 رمانهای شهـــــداء ، رمانهـــاـــے مذهبـــــے کانال تلگرام https://t.me/RomanRastakhiz313 کانال ایتا eitaa.com/rastakhiz313
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدر به هم نزدیکند "قربان"،"غدیر" و "عاشورا" "قربان":تعریف عهد الهی "غدیر":اعلام عهد الهی "عاشورا":امتحان عهد الهی وچقدر آمار قبولی پایین است! "نه نفهمیدند عهد چیست؟!" "نه نفهمیدند عهد با کیست؟!" "نه نفهمیدند عهد را چگونه باید پاس داشت؟!" ✨خدایا ما را بر عهدمان با امام زمانمان استوار ساز، تا مرگمان جاهلی نباشد... 🌷 ┅═══✼❉❉✼═══┅ ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تازه مسلمان شده شیلیایی 👇 🌼خدا انشاالله تا امام زمان(عج) به ایشان طول عمر بدهد و ایشان را حفظ کند. 🎁 توفیق خواندن پشت سر بهترین هدیه خدا در آن ماه رمضان به ما بود. ❤️بزرگترین زندگی من این است که بتوانم دست رو ببوسم. ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
1_23440916.mp3
7.35M
🎙بسیار زیبا و شنیدنی 🌺دین بدون ولایت امیرالمومنین رو میشه بی خطر کرد‼️ ❓ ⚠️مواظب باش در سخت ترین گردنه ... ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
❥دِلْدٰادِه شُهَـــــدٰا❥: ﷽ ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹دل دردهای گاه و بی گاهم همه را نگران کرده بود. پزشک معالجم نگران بود و همچنان استراحت مطلق و یک سری آمپول تقویتی تجویز می‌کرد. 🔸هنوز اول راه بودم و نمی‌توانستند هیچ کاری برای جنین بکنند. از محیط منزل خسته شده بودم. صالح که نبود. سلما و زهرا بانو هم علاوه بر گرفتاری‌های خودشان باید مراقب من هم باشند. سعی می‌کردم زیاد برایشان زحمت نداشته باشم. 🔹پدر جون هر روز برایم لواشک می‌خرید و دور از چشم سلما به من می‌داد.😍 می‌گفت "این بچه که جیره بندی حالیش نیست. بخور اما جلدشو بنداز یه جایی که کسی نفهمه"😜گاهی با این شیطنت حال و هوایم عوض می‌شد. 🔸هنوز دو هفته از رفتن صالح نگذشته بود. حالم بد بود. درد داشتم و علائم بدی که برای همه نگران کننده بود، آزارم می‌داد. سه روز بود که صالح تماس نگرفته بود. تنها بودم و منتظر زهرا بانو. گفته بود کلاس قرآنش که تمام شود می‌آید. سلما هم درگیر کارهای پایگاه بود. 🔹دید و بازدیدها تمام شده بود و سیزده بدر بدون صالح را توی حیاط سپری کرده بودیم.😔 بخاطر من، بقیه هم پاسوزم شده بودند. سعی کردند خوش بگذرد اما وقتی صالح نبود، وقتیکه هر لحظه از نگرانی دستم را به حلقه‌ی آویزان گردنم می‌بردم و آیةالکرسی می‌خواندم و انگار دلم را به مشتم می‌گرفتم چطور خوش می‌گذشت؟😔 🔸تلویزیون اتاق را روشن کردم. اگر سلما بود نمی‌گذاشت شبکه‌ها را بگردم اما حالا که تنها بودم استفاده کردم. شبکه ی خبر... " درگیری های اطراف حلب، نیروهای سوری را تحت فشار قرار داده و رزمندگان در شرایط سختی قرار دارند. به گزارش خبرنگاران ما در سوریه، تجهیز شدن گروه های تکفیری داعش از طریق کشورهای پشتیبان، عامل شدت حملات داعش به نوار غربی حلب می‌باشد" 🔹انگشر را توی مشتم فشردم😰 و شبکه را عوض کردم. سرم سنگین شده بود و دهانم تلخ... "خدایا... صالح من کجاست؟"😭 اشکم سرازیر شد و نوار باریک پایین صفحه ی تلویزیون توجهم را جلب کرد. 🔸"به اطلاع شهروندان عزیز می‌رسانیم فردا ساعت 9صبح مسیر اصلی آرامستان شهر، تشیع شهدای مدافع حرم می‌باشد. دیگر بقیه را نفهمیدم... "شهید؟! چطور نفهمیدم...؟! خدایا خودت رحم کن"🙏🏻😔 🔹سلما که بازگشت دلم تاب نیاورد. ــ سلما... شهید آوردن؟ توی خودش رفت و گفت: ــ شهید؟ از کجا؟! ــ خودتو به اون راه نزن. تو حتما در جریانی. مگه به پایگاه اعلام نکردن؟ فردا تشیعه... 🔸می دونم. تا حالا داشتم بچه ها رو سروسامون می دادم برای فردا. کلی دربه دری کشیدم تا اتوبوس گیر آوردم. همه ی پایگاها آماده هستن. اتوبوسای خط واحد هم برای عموم مردم گذاشتن، به پایگاها نمیدن. ــ منم میام. فردا منم ببر😔 کلافه لبه ی تخت نشست و دستم را گرفت. ــ فدای تو بشم... کجا می خوای بیای؟ بعدا مراسم رو از تلویزیون ببین. اصلا بگو ببینم... چرا شبکه خبر نگاه کردی؟😒 🔹نگاه کردم اما اطلاعیه ی تشیع رو از یه شبکه دیگه دیدم. زیر نویس کرده بودن. سلما... صالح چرا زنگ نزد؟😢 ــ نگران نباش مهدیه. ــ اخبار می گفت تو حلب درگیری بالا گرفته☹️ ــ خب از کجا می دونی صالح حلبه؟ ــ هرجا باشه درگیریه. جنگه، نقل و نبات که پخش نمی کنن. کار یه گلوله س...😱 جلوی دهانم را گرفتم و حلقه را توی مشتم فشردم. حس خفگی می کردم. سلما پنجره را باز کرد و با عصبانیت گفت: ــ چرا اینقدر خودتو زجر میدی؟ رحمت به خودت نمیاد به این بچه رحم کن.😡 توکلت کجا رفته؟ 🔸گریه ام گرفته بود. نه از عصبانیت سلما و نه از حال خودم... از نگرانی بالاگرفتن درگیری ها و فکرهای آشفته ای که به ذهنم سرازیر می شد. با همان حالت گریه و نفس های بریده بریده گفتم: ــ میگن تجهیز شدن اون بی همه چیزا... تجهیز شدن برا مردم بدبخت و بی پناه. برای سربازای سوریه و رزمنده های ما...😭 ــ نگران نباش... نیروهای ماهم بی تجهیزات نیستن. تو که بهتر باید بدونی. توکل کن و نذار شیطون ذهنتو پر از نا امیدی کنه. امیدت به خدا باشه. 🔹نفسم قطع می شد و بند دلم پاره. سلما کمی شانه هایم را ماساژ داد و با کتابی که می خواندم مرا باد می زد. زیر لب زمزمه می کردم "اَلٰا بِذِکْرِاللّٰهِ تَطْمَئِنَ الْقُلوَبْ" ✍ ادامه دارد ... ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
شعرخوانی صابر خراسانی.mp3
2.77M
🎥 شعرخوانی و مدح حضرت امیرالمومنین علی (ع) 🔴 با اجرای زیبای استاد صابر خراسانی 🔹لطفا منتشر کنید ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
#خلیل_ساحوری تازه مسلمان شده شیلیایی 👇 💠به نظر من اگر ولایت فقیه وجود نداشت ما نمی‌توانستیم #مذهب_شیعه را به عنوان یک بسته کامل برای #سعادت بشر و یک #مذهب کامل معرفی کنیم. 🔆تنها امیدی که بشریت امروز می‌تواند برای رسیدن به حق داشته باشد  تنها از #راه_ولایت_فقیه است و به غیر از ولایت فقیه همه راه‌ها #دروغ هستند؛ 🚫بنده اکثر ادیان را بررسی کردم #مسیحیت ؛ #یهودیت، #بهاییت، #بوداییسم، #مارکسیسم و... را ولی چیزی مثل ولایت فقیه نیافتم.📌 ❌من مثل #پروتستانها زندگی می‌کردم، ❌مثل #زرتشتیان زندگی کردم ❌مثل #مارکسیستها زندگی کردم 👈حتی یک مدت در بین برادران اهل سنت و مثل آنها زندگی می‌کردم، ولی #خلأ نگاهی مثل #ولایت_فقیه در بین همه آنها احساس می‌شود. 📌بعد از 7 سال تحقیق از بین چند میلیون نفری که در شیلی بودند #خداوند به من عنایت کرد و #گنجی بزرگ را به من داد و من همیشه از این بابت #خدا_را_شکر می‌کنم ❤️ #تازه_مسلمان #مذهب_شیعه #ولایت_فقیه #قدر_دان_انقلاب_اسلامی_ولایت_فقیه_و_رهبری_باشیم ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافع امنیـــــت 🕊🌹}•° ◽️صحبتی دارم با مسئـولان نـــــظام و تمام کسانی که در حفـظ این انقـــــلاب، وظایفی را بر گردن گرفته‌اند؛ از شمـــــا برداران بزرگوار عاجــزانه می‌خواهم که از خط ولایت پیشی نگیرید که هر که از علـــــی (ع) جلوتر رفت، از خــوارج شد و هر که از آن حضـرت عقب ماند، گمراه گشت. ◽️یادتان باشد ما هرچه داریم، از جــان فشانی داریم؛ پس یادشان را از خاطرتان نشویید که آنها شاهد اعمال ما هستند، "وَ لا تَحسَبَنّ الّذینَ قُتِلوا فی سَبیـــــلِ اللهِ أمواتاً بَل أحیاءٌ عِندَ رَبّهِـمِ یُرزَقون" گمــان مبرید کسانی که در راه خـدا کشته شدند، مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند. ◽️و آخرین حرف این برادر کوچک شما این است که در حفـــــظ و نگهداری این نظام بکوشید  که به یقین می‌گویم: این نظام تأیید شده وجود مقدّس حضـــرت بقیةالله(عجّل‌الله تعالی فرجه الشّریف) است و این کشور، شیعه خانه‌ی اوست؛مبادا اجازه بدهید که دشمنان، خدشه‌ای به بدنه این نظام وارد کنند. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ 💔}•° ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 آنقدر بزرگے ڪہ براے نامت وضو باید داشت ای ... 🌷 ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ "نامه آقای آملی به یزدی حرف‌های جدی‌تری داشت" 🔶این صحبت های از نامه آقای آملی به یزدی را گوش کنید... نامه آقای آملی و ابراز برائت از طبری، همان کسی که حدود بیست روز پیش در پاسخ به زاکانی به شدت از او دفاع کرده بود،‌ حرفهای روشنی دارد... 🔶این شیوه دفاع ایشان از مدرسه علمیه و این که به کل خود را از ماجرای مدرسه و منابع مالی آن کنار می کشد پازلی است که در روزهای آینده تکمیل خواهد شد. 🔶به خیال ما نامه آقای آملی که به ظاهر در پاسخ به سخنان درگوشی آیت الله یزدی بود معانی بیشتری دارد. شاید از جلسات اعترافات آقای طبری خبرهای ناگواری به گوش ایشان هم رسیده است... ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صف آرایی مدافعان ایران علیه آمریکا‌ ‌ 🔹پیام صریح سید مقاومت به ترامپ‌ ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
مبتلا گفت علی/ گرم دعا گفت علی/ توبه كرد آدم و هی رو به خدا گفت علی/ آب و گل گفت علی/ بحر خجل گفت علی / نوح رد شد ز خطر بس كه به دل گفت علی/ الَمی گفت علی/ غرق غمی گفت علی/ يونس اندر شكم حوت همی گفت علی/ بحر و بر گفت علی / رمل و حجر گفت علی/ كوه با ناقه صالح چقدر گفت علی/ هر كسی گفت علی/ خوش نفسی گفت علی/ صبرِايوب كم آورد و بسی گفت علی/ مصطفی گفت علی/ غار حرا گفت علی / شب معراج، محمد به خدا گفت علی/ ايليا گفت علی/ كهف وَری گفت علی / من همانم كه خداوند مرا گفت علی/ مجتبي گفت علی/ سبزْ قبا گفت علی/ بين صفين امير الكرما گفت علی/ كربلا گفت علی/ خون خدا گفت علی/ چيست نام پسران تو شها ؟ گفت علی/ اكبرش گفت علی/ گل پسرش گفت علی/ رو و مو، ابرو و چشم و سرش گفت علی/ هر نفس گفت علی / مست ز بس گفت علی / قاسم ابن حسن از پشت فرس گفت علی/ آتشين گفت علی/ زينب دين گفت علی/ بر بلندای فلك صبر يقين گفت علی/ شاپرك گفت علی/ باغ فدك گفت علی / صدو ده بار نمكدان به نمك گفت علی/ 🌷 عید غدیر بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد🌷 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹دلم گرفته بود همه را به اصرار به مراسم تشیع فرستادم و خودم هم روی تخت نشسته بودم و تلویزیون را روشن کردم که پخش مستقیم مراسم را ببینم. 🔸هنوز خبری نبود و دل گرفته و بی‌حوصله شبکه‌ها را می‌گشتم. دل درد امانم را بریده بود و نمی‌توانستم درست و صاف سر پا بایستم. انگار کمرم خم خورده بود. کمی که صاف می‌شدم دردم صد چندان می‌شد. نزدیک به ۱۰ صبح بود که تلفن منزل☎️ زنگ خورد. "حتما صالح جونمه"😍 با اشتیاق خودم را به تلفن رساندم و دردم را فراموش کردم. 🔹ــ الو... بفرمایید ــ سلام خواهرم. صدای مردی جا افتاده و جدی توی گوشی پیچید. ــ سلام بفرمایید. ــ منزل آقای صبوری؟ با تردید گفتم: ــ بفرمایید. ــ ببخشید شما با آقای صبوری چه نسبتی دارید؟ ــ با کدومشون؟ ــ آقا صالح... دلم فرو ریخت. "چی شده که اینجوری میگه؟"😱 🔸باید احتیاط می‌کردم نمی‌خواستم خودم را لو دهم. من که نمی‌دانستم چه کسی پشت خط بود؟ ــ چطور مگه؟ ــ من مسئول قرارگاهشون هستم خواهرم. صالح الان اینجاست. یعنی... نگران نباشید یه چیز جزئیه. بیمارستان امام حسین...😰 🔹نمی فهمیدم چه می گفت؟ صالح من؟؟! زخمی شده بود؟ ایران بود و من اینجا گیج و سردرگم مانده بودم؟ تلفن از دستم افتاد. نمی‌دانم چطور...اما لباس پوشیدم و با حال خراب راهی شدم. گیج بودم انگار نمی‌دانستم بیمارستان امام حسین کجاست... طول کوچه را دویدم و چند بار سکندری خوردم. چادرم دور دست و پایم می‌پیچید و از درد خم و راست می‌شدم. 🔸یک لحظه تمام بدنم یخ زد و چیزی میان دلم فرو ریخت، توان حرکت نداشتم. روی پیشانی‌ام عرق سردی نشست و چشمم سیاهی رفت.😨 حس بدی داشتم و نا امید به شکمم چشم دوختم😔 به هر ترتیبی شد بلند شدم و دست به دیوار خودم را به سر خیابان رساندم. درد داشتم اما صالح... خدایا خودت رحم کن...🙏 🔸جلوی درب بیمارستان نمی‌دانستم باید کجا بروم. اورژانس یا بخش جراحی یا.. زهر مار و سردخونه😭 سرم را به طرفین تکان دادم و به همه بخش‌ها سر کشیدم اول اورژانس و شلوغی‌های آن. حالم بد بود و دیدن چند صحنه دلخراش بدترم کرد.😞 کودکی تصادف کرده بود و بی‌حال و با صورتی غرق خون روی برانکارد بود. حالم بهم خورد. بوی خون را حس کردم و دلم بهم پیچید. درد امانم را بریده بود و سرم به شدت سنگین شده بود و چشمم سیاهی می‌رفت می‌ترسیدم... 🔹از مواجه شدن با هر چیزی می‌ترسیدم. کاش سلما یا زهرا بانو را کنار خود داشتم😭تنها بودم و بی‌کس دنبال نفسم می‌گشتم. نفسی که نمی‌دانستم بند آمده بود یا بریده بریده و به شماره افتاده بود نوار راهنمای روی دیوار، سردخانه را نشان می‌داد. چشمم را بستم و به بخش جراحی رفتم. نزدیک سرپرستاری که شدم آقای میان سالی با پرستاران صحبت می‌کرد. به نظرم صدایش شبیه به همان مرد بود. جلوتر نرفتم از همان دور گوشهایم را تیز کردم... 🔸چقدر عملشون طول می‌کشه؟ ــ نمی‌دونم. این آقا دیروز صبح زخمی شدن. مطمئنا تا حالا خون زیادی از دست دادن. رگاشونم خیلی باز بوده و زخمش عمیق بود. فکر نکنم دوباره پیوند بخوره. ــ خدا بزرگه. عمه سادات خودش کمک می‌کنه. 🔹اسم عمه سادات را که شنیدم مطمئن شدم کمی روی صندلی نشستم و سرم را لحظه‌ای به دیوار تکیه دادم. بدنم می‌لرزید. " محکم باش مهدیه. حداقل خیالت راحته که هنوز هست. قوی باش" آرام خودم را به آن مرد رساندم و با صدایی که از ته چاه بلند می‌شد، گفتم: ــ آقا...😞 رویش را برگرداند و سرش را پایین انداخت. ــ امرتون...😐 🔸من همسر صالح هستم...😔 ــ سرش را بلند کرد و نگاهی آشنا به من انداخت... نمی‌دانست باید چه بگوید. نگاهش را به زمین دوخت و گفت: ــ نگران بودم خواهرم. هنوز حرفم تموم نشده بود که قطع کردید!!! ــ کی آوردینش؟😔 ــ امروز صبح. نگران نباش خواهر من. انشاء الله خیره. سرم گیج رفت و قدمی به عقب رفتم. ــ چی شد؟ بفرمایید بشینید رنگتون پریده.😳 چادرم را جمع کردم و نشستم. ــ نگران نباشید حالش خوب میشه. ــ چطور شد؟ 🔹این روزا کمی اوضاع بهم ریخته بود و بچه‌هامون فشار زیادی رو متحمل شدن فقط بدونید که از ناحیه‌ی دست مورد اصابت قرار گرفته. "فکر نکنم دوباره پیوند بخوره" صدای پرستار مثل مته مغزم را سوراخ می‌کرد. اصلا حالم خوش نبود. حتی موبایلم را نیاورده بودم. مطمئنم نگرانم می‌شدند. دکتر از اتاق عمل بیرون آمد و آن مرد همراه، به سراغش رفت. نای ایستادن نداشتم به زحمت بلند شدم و خودم را به آنها رساندم. ــ متاسفانه نتونستیم کاری براش بکنیم. مجبور شدیم دست رو قطع کنیم.😔 دیگر نفهمیدم چه شد. معلق میان زمین و آسمان با زجه گفتم: ــ یا قمر بنی هاشم...🍃✨ ✍ ادامه دارد ... ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
#فاطمه_اتسوکو_هوشینو تازه مسلمان شده ژاپنی 👇 🎁دیدار با #رهبر_انقلاب بزرگترین هدیه‌ای بود که خدا به من داد. ✅به نظرم این مهم‌ترین ویژگی ایران است که #وجود_رهبر باعث شده حد و مرز #معنوی نداشته باشد و هر کس که به دنبال حقیقت باشد از #آلمانی و #آمریکایی گرفته تا #ژاپنی همه در این حد و مرز قرار می‌گیرند. 🌼ایشان در زمان #غیبت امام زمان‌( عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) رهبر و جانشین ایشان هستند و من یقین دارم خدا به خاطر وجود امام زمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه و رهبر دنیا را نگه داشته تا زمان ظهور امام. #تازه_مسلمان #مذهب_شیعه #ولایت_فقیه #قدر_دان_انقلاب_اسلامی_ولایت_فقیه_و_رهبری_باشیم ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
ماجرای نامه امام علی ع به عثمان بن حنیف حاکم بصره ⭕️ آری چنین است رسم حکومت... 🔵 هيهات كه من سير بخوابم و پيرامونم شكم‌هايى باشد كه از گرسنگى به پشت چسبيده ◀️ این چند بند از نامه امام علی(ع) به را بخوانید. عثمان بن حنیف کسی است که تنها به دلیل همنشینی با و فراموش کردن این چنین مورد عتاب واقع می‌شود تا آیندگان هم بدانند آن جامعه‌ای به نزدیک‌تر است که زندگی مسئولان و کارگزارانش به ضعیف‌ترین مردم شبیه باشد و فکر رسیدگی به محرومان خواب و خوراک و آسایش را از آنان بگیرد. ◀️ خوب است اکنون در آستانه و در میانه شور و شعف‌ها و بازار گرم مدح و ثنای آن حضرت - که جز ذکر شجاعت و جنگجوی میدان مبارزه بودن و کسی که شب‌ها را به عبادت و راز و نیاز سپری می‌کرده چیز دیگری از آن امام گفته نمی‌شود - این جملات امام را بخوانیم و در راه و رسم بیاندیشیم: 🔹ای پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردى از بصره، تو را به مهمانى خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى. خوردنى‌هاى رنگارنگ براى تو آوردند و كاسه‌هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند. گمان نمى‌كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‌اند، انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى‌خورى. 🔸آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است. بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى مرا يارى دهيد. 🔹پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره اى نيندوخته، و از غنيمت‌هاى آن چيزى ذخيره نكرده‌ام، بر دو جامه كهنه‌ام جامه‌اى نيافزودم و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است. 🔸من اگر مى‌خواستم، مى‌توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته‌هاى ابريشم براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام‌هاى لذيذ بر گزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد و يا هرگز شكمى سير نخورد يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم‌هايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد... 🔹آيا به همين رضايت دهم كه مرا امير‌المؤمنين عليه السلام خوانند و در تلخى‌هاى روزگار با مردم شريك نباشم و در سختى‌هاى زندگى الگوى آنان نگردم؟... 🔸آيا سزاوار است كه چرندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند و على نيز [همانند آنان ] از زاد و توشه خود بخورد و استراحت كند؟ چشمش روشن باد كه پس از ساليان دراز، چهارپايان رها شده و گلّه‌هاى گوسفندان را الگو قرار دهد. ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯
🌄 اشتباهات مصدق در ١-اعتماد به آمريكا ٢-كناره گيري از مذهبی ها ٣-منحل كردن مجلس و دادن بهانه به شاه دقیقا تاریخ در حال تکرارِ لذا: رهبری فرمودن مصدق اعتماد کرد، کتکش را خورد؛ حتی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند! ╭━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╮ 🇮🇷🇮🇷 @rastakhiz313 🇮🇷🇮🇷 ╰━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╯
💠 این عکس ، سند تاریخی است بر خیرخواهی یک فقیه و مجتهد شیعه برای یک مسئول سیاسی کشور و از طرفی ، عاقبت عمل نکردن به این نصیحت خیرخواهانه 🔰 خط بالا، نامه آیت الله کاشانی هست به دکتر مصدق در 27 مرداد ماه 1332 (یک روز قبل کودتا) مبنی بر اینکه خطری در پیش هست ، اما با غرور فراوان فقط در یک خط نوشت ، من مستظهر به پشتیبانی ملت هستم !!! 🔰 همان ملت هم در فردای آن روز ، هیچ حمایتی از او نکردند و چوب عمل نکردن به نصیحت یک مجتهد را خورد. 👈 تا می توانید بخوانید و بخوانید. مخصوصا افراد ، چون توصیه اکید و جدی می باشد. ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯ ╭━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╮ 🇮🇷🇮🇷 @rastakhiz313 🇮🇷🇮🇷 ╰━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╯
متن نامه به دکتر 👇👇👇 حضرت نخست وزیر معظّم جناب آقای دکتر محمد مصدّق دام اقباله عرض می شود گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض ورزی ها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس می دانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی های اخیر بر من مسلّم است که می خواهید مانند سی ام تیر کذائی یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکّه حیض کردید خانه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی است و نه تکیه گاهی برای ملّت گذاشته اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطائف الحیل خارج کردید و حالا همانطوری که واضح بوده در صدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیر عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد کردم که امریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی ها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد. و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی خواهید کنار بروید این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همۀ بدی های خصوصی تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا وسیلۀ زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچگونه عذر موجّهی نباشد. اگر به راستی در این فکر اشتباه می کنم با اظهار تمایل شما سید مصطفی و ناصرخان قشقائی را برای مذاکره خدمت می فرستم. خدا به همه رحم بفرماید. ایام بکام باد سید ابوالقاسم کاشانی 27 مرداد مرقومه حضرت آقا وسیله آقا حسن آقای سالمی زیارت شد. اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم والسّلام دکتر محمد مصدّق ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯ ╭━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╮ 🇮🇷🇮🇷 @rastakhiz313 🇮🇷🇮🇷 ╰━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╯
VID_20190319_152350_683_a01.mp3
5.07M
صدای کوبه در بهشت می گوید : یاعلی 🌺قطره ای از فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام🍃 علیه السلام جایگاه ولایت امیرالمومنین ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯ ╭━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╮ 🇮🇷🇮🇷 @rastakhiz313 🇮🇷🇮🇷 ╰━═━⊰❀🌺🌺❀⊱━═━╯
#فاطمه_اتسوکو_هوشینو تازه مسلمان شده ژاپنی 👇 📌من سال گذشته روزانه برای خواندن نماز به #بیت_رهبری میرفتم. در واقع ما خانه مان را به خاطر نزدیکی به بیت رهبری انتخاب کردیم تا #همسایه_آقا بشویم.❤️ بعد نماز ...جلو که رفتم تا آقا را یک لحظه ببینم. آن وقت آقا به واسطه یه خانم محترمی از کارکنان آنجا #چفیه شان را برای من فرستادند. #تازه_مسلمان #مذهب_شیعه #ولایت_فقیه #سیره_و_روش_رهبری #قدر_دان_انقلاب_اسلامی_ولایت_فقیه_و_رهبری_باشیم ╭━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╮ 📚http://eitaa.com/joinchat/498270229C53ec83c716 ╰━═━⊰❀🇮🇷🇮🇷❀⊱━═━╯