eitaa logo
🌹 رستاخیز کلمات 🌹
196 دنبال‌کننده
29 عکس
14 ویدیو
0 فایل
🔸 رستاخیز کلمات🔸 🌷گزیده ابیات آیینی و اخلاقی از شاعران کهن و معاصر با تفکیک موضوعات و نام شاعران🌷 @rastakhizekalamat
مشاهده در ایتا
دانلود
باور ما ریشه در مباهله دارد این سند شیعه پنج منگله دارد در شب مُظلَم طلایه دار ظهور است شیعه که ازنور وحی مشعله دارد می رسد این کاروان به منزل مقصود تا چو محمد امیر قافله دارد نفس نفیس پیمبر است به قرآن نام علی حکم بای بسمله دارد خلوت ناموس کردگار چو زهرا بانوی صدیقه ای مجلَّلِه دارد قدر حسین و حسن که زینت عرش اند مثل نمازی بود که نافله دارد منزلت پنج تن به قدر شناسد آنکه خبر از حدیث منزله دارد
🌹بخشی از قصیده محمدرضا طهماسبی که برای شهدای منا سروده شده که مخاطبش آل سقوط است🌹 بر شیعه مبند تهمت شرک این شیعه بری ز اتهام است در سینه ی کعبه افتتاحی ست کش در دل مسجد اختتام است بگذر ز امام فخر رازی فخر این بس اگر علی امام است از جام ولایت علی نوش کین سُکر تو را علی الدوام است بر بستر مرگ خفته زیرا بیدار ز حیِّ لا یَنام است آن شاه که بر سرای تسلیم صد میثم و مالکش غلام است تیغی ست به دست شیعیان که آن را همه ذوالفقار نام است ای منکِر بوالحسن مپندار کین تیغ هماره در نیام است هر لحظه دهد امیر دستور هرآینه لحظه ی قیام است آن روز ره فرار بسته است آن روز حساب با حسام است ای کاش که زود تر بیاید آن روز که روز انتقام است 🌹🌹🌹🌹🌹
و جنس درد تو از جنس روضه ی حسن است غریب خانه ی خود! غربت تو در وطن است چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟ به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است
لَوْ أنَّ المُرتضي اَبْدي مَحَلَّهُ لَخَرَّ الناسُ طُرّاً سُجَّداً لَهُ و ماتَ الشافعيُّ و ليسَ يَدري عليٌّ رَبُّه أم رَبُّهُ اللَّه ترجمه: اگر علی (ع) خود را آنطور که بود نشان می داد و در جایگاه رفیع و اصلی خویش قرار می گرفت، تمام مردم جهان در برابر عظمتش به سجده می افتادند! شافعی از دنیا می رود، ولی نمی داند که علی پروردگار اوست، یا پروردگارش الله است!
🌹🍀🌹🍀🌹🍀 تا نجف شد قبله گاه مردم یکتا پرست دست ابراهیمیَ ش بتخانه را درهم شکست ما از این میخانه برگشتیم هر شب مست مست طبق قول اهل سنت شرح سیصد آیه است در فضیلت های مولانا امیرالمؤمنین 🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 بر کاینات آنچه یقین فرض و واجب است مهر و محبت اسدالله غالب است قدر علی ز صاحب معراج باز پرس تا روشنت شود که در اعلی مراتب است گر افضلیّت است، اتَمّ افاضل است گر اقربیّت است، اقَرّ اقارب است امرش بر امّتان نبی دین و لازم است مهرش به بندگان خدا فرض و واجب است نیک اختری که یافت فروغ چراغ او نزد خدا و خلق سعیدالعواقب است دیگر مکن مناظره با غاصب فدک او را همین بس است که گویند غاصب است شایسته مصیبت و رنج است ناصبی کو دشمن امام ز حبّ مناصب است ظلّ علی و آل علی مستدام باد این است مطلبی که اهمّ مطالب است 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🔸بابافغانی شیرازی از شعرای قرن نهم یعنی دوره صفویه می باشد. (لفظ بابا را بر پیران کامل اطلاق کنند که به منزله پدر باشند چون بابا افضل، باباکوهی، بابا طاهر و هرکس را در حد نهایت کمال تعظیما بابا خوانند) او از شاعران معاصر جامی است. 🔸آنچه در اواخر عمر بر او گذشت: در مقدمه دیوانش آورده اند: یکباره مستی از سر به در کرد و هشیار شد و دید چند روزی بیش از عمر فانی باقی نمانده و سفر آخرت در پیش اما نه زادراهی و نی توشه سفری دارد پس از عمری خانه براندازی و رندی و لاقیدی بهره یی جز ندامت حاصل وی نبود توبه کرد و به سبب تأثیر صحبت اهل الله توفیق توبه و انابت یافت و از اهل ایمان و ایقان شد. قطع نظر از ساغر می کرد فغانی بگذاشت در میکده و مرغ چمن را از آن پس در مشهد مقدس رحل اقامت افگند و به مرتبه ای ترقی کرد که اشراق نور باطن حضرت امام ثامن سلام الله علیه بر ضمیرش پرتو انداخته و یک بیت از جمله اشعارش نقش خاتم آن حضرت شد و یافت آنچه می خواست. 🔸چنانکه در ریاض العارفین نوشته شده، وقتی در مجاورت امام هشتم قرار گرفت قصیده ای در منقبت حضرت سرود. خادمان حرم برای مُهر حرم به دنبال سجعی بودند. در خواب یکی از اهل صفا و متولیان آستان مقدس حضرت را خواب می بیند که می فرمایند: صباح به خارج شهر روید که پیاده ژولیده یی با سر و پای برهنه میآید و قصیده ای در مدح ما گفته که مطلع آن. به جهت سجع مهر مبارک مناسب است. به دنبال بابا رفتند و مطلع قصیده او را سجع مهر مبارک کردند و او نیز از اهل ایمان شد. و آن مطلع این است: گلی که یک ورقش آبروی نه چمن است نشان خاتم سلطان دین ابوالحسن است سرانجام بابا فغانی در سال 925 هجری بدرود زندگانی گفت و در همان ارض اقدس به خاکش سپردند. لیکن اکنون محل مزار وی معلوم نیست. روحش شاد "برگرفته از مقدمه دیوان بابافغانی شیرازی" 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍂🍃🍂🍃🌹🍃🍂🍃🍂 تا دُور می‌رسد به من، از پا فتاده‌ام ساقی پیاله چون دهی، اوّل به‌‌من‌! به‌‌من! با خود برم چو حسرتِ لعلِ تو را به خاک از تربتم عقیق بروید یمن‌! یمن! 🍂🍃🍂🍃🌹🍃🍂🍃🍂
🌹دو بند از مسمط_مخمس مرحوم مفتقر در مدح مولا امیرالمؤمنین🌹 چون به دعوتِ وحدت، مظهر اَحد آمد نقش رایت نصرت، یا علی مدد آمد رو به لافتی رُتبَت، پیر بی خرد آمد کفر محض بدفطرت، پور عبدوَد آمد قطره عرض اندامی، بر محیط جیحون کرد تا به حلقه در شد، آشنا دو انگشتش قلعه های خیبر شد، همچو موم در مُشتش هرکه را برابر شد، تیغ سر زد از پُشتش ور ز پیش او در شد، صیحه ی قضا کُشتش قلعه را ز کشتارش، همچو فُلکِ مَشحون* کرد *کِشتی انباشته و پُر 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🔹🔹🔹🔹🔹 مستی نه از پیاله نه از خُم، شروع شد از جاده ی سه شنبه شب قُم، شروع شد 🔹🔹🔹🔹🔹
بعد از هزار دور به‌ من‌ هم عجب رسید جانم به لب رسید که جامم به لب رسید . بر رویِ آفتابِ تو موی سیاه ریخت یاللعجب چگونه در این‌صبح ، شب رسید؟ . روز نخست ، نوبت‌ ‌تقسیم تاب و تب تابش به مویِ تو ، به منِ خسته تب رسید . وصل تو‌ واجب است و ‌خیالِ تو ‌مستحب صد شُکر دست من به همین مستحب رسید . بختم سیاه گشت ز داغ تو ، تلخ نه این هم شباهتی که به من از رطب رسید . .
🔹🔹🔹🔹🔹 در طالع من نیست که نزدیک تو باشم می‌گویمت از دور دعا گر برسانند 🔹🔹🔹🔹🔹