#تلنگـــــــر
❢❢ شاگرد: استاد چه کار کنم که خواب امام زمان (عج) رو ببینم ؟
استاد:شب یک غذای شور بخور،آب نخور و بخواب
شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد:استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم. خواب میدیدم بر لب چاهی آب مینوشم. کنار نهر آبی در حال خوردن هستم
◁استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی.تشنه امام زمان (عج) بشو تا خواب امام زمان (عج) ببینی...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
https://eitaa.com/rastegaran_rezavoice96
4_5911486406600955852.mp3
2.11M
#مهدویت
📜در حدیثی از امام محمد باقر علیه سلام گفته شده است:
🦋که امام زمان (عج) در روز👈شنبه برابر با روز عاشورا خروج میکند روزیکه امام حسین (ع) در آن روز شهید شده است
🌀اما خیلی جاها گفته شده امام
صاحب الزمان (عج) در روز جمعه
ظهور میکند
↩️حالا جمعه یا شنبه امام ما
ظهور خواهد کرد؟
#پاسخ_به_سوالات_استاد_آقارضا
https://eitaa.com/rastegaran_rezavoice96
#داستانک
🌱 زنانی که در روایات جزء یاران امام زمان (عج) شمرده شدهاند:
۱- صیانه ماشطه : در کتاب خصائص فاطمیه آمده است:
در دولت مهدی ۱۳ زن برای معالجه زخمیان، زنده گشته وبه دنیا باز می گردند که یکی از آنان صبّانه ماشطه است .
✨صیانه کیست ؟
صیانه همسر حزقیل و آرایشگر دختر فرعون بوده است . حزقیل همسر صبّانه، پسرعموی فرعون وخزانهدار وی بوده و
حزقیل همان مومن خاندان فرعون بوده است که به پیامبر زمانش، حضرت موسی (ع) ایمان آورده بود .
📗( ریاحین الشریعه ج۵ ص ۱۵۳ و خصائص فاطمیه ص ۳۴۳)
🔅پیامبر در باره نحوه شهادت صیانه میفرماید : در شب معراج، در سیر بین مکه ومسجد الاقصی، ناگهان بوی خوشی به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوئیده ام ، از جبرئیل پرسیدم که این بوی خوش چیست؟
گفت: ای رسول خدا(ص) همسر حزقیل به حضرت موسی ایمان آورده بود وایمان خود را پنهان میکرد.
شغل و عمل او آرایشگری
در حرمسرای فرعون بود.
روزی مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بی اختیار گفت:
بسم الله ، دختر فرعون گفت: آیا پدر مرا ستایش می کنی؟
گفت: نه، بلکه آن کسی را ستایش میکنم که پدر تو را آفریده است، و او را از بین خواهد برد .
دختر فرعون شتابان نزد پدرش رفت و گفت : زنی که در خانه ما آرایشگر است به موسی ایمان دارد .
فرعون اورا احضار
کرد وبه او گفت : مگربه خدایی من اعتراف نداری؟
صیانه گفت : هرگز، من از خدای حقیقی دست نمی کشم وتو را پرستش نمی کنم .
فرعون ،دستور داد تنور مسی را بر افروختند وچون آن تنور سرخ شد ، دستور داد همه ی بچه های آن زن را در حضور او در آتش انداختند .
زمانی که میخواستند بچه شیر خوارش را
که در بغل داشت، بگیرند ودر آتش افگنند
صیانه منقلب شد و خواست که با زبان از دین اظهار برائت وبیزاری کند که ناگاه به امر خدا، آن کودک به سخن آمد وگفت :
اصبری یا امّاه انّک علی الحق،
ای مادر صبر کن که تو راه حق را می پیمایی .
فرعونیان آن زن وبچه شیر خوارش را
نیز در آتش افگندند وسوزاندند وخاکسترشان رادر این زمین ریختند وتا روز قیامت این بوی خوش، از این زمین استشمام می شود .
📗(منهاج الدموع ص۹۳)
او از زنانی است که زنده می شود ودر رکاب حضرت مهدی(عج) انجام وظیفه میکند .
❄️ اللهم عجل لولیک الفرج ❄️
🍃
https://eitaa.com/rastegaran_rezavoice96
4_5893261026412987001.ogg
1.04M
#نماز_شب
🔰درمورد حقیقت بودن یا نبودن این متن توضیح بدهید چون یکی از دوستانم گفت خدا خیلی مهربان است
و اینگونه به بنده هایش نمیگوید
چطور او را قانع کنم ؟
┄┅┅✿🕯❀❀🕯✿┅┅┄
🌙وقت نماز شبه
💠حضرت پروردگار ::دروغ میگوید کسی که میگوید مرا دوست دارد ولی شب را میخوابد و عبادت نمیکند مرا💠
#پاسخ_به_سوالات_استاد_آقارضا
https://eitaa.com/rastegaran_rezavoice96
#داستانک_قابل_تامل 👌
💧حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد.
💧به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
💧حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد، گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
💧همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم پرسید : مرا می شناسی؟
💧بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید.
💧حاکم گفت: آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟ مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت .
💧حاکم گفت:
بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود دوستت گفت خدایا به حق این باران رحمتت مرا حاکم نیشابور کن
💧و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
💧یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
💧حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
💧فقط می خواستم بدانی که برای خداوند دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
🌟فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد....
🌺از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست
🍃