eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
595 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
4هزار ویدیو
29 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید @Malek53 @Alignb درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌴🏴🌴🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : حبیب اله : 🗓 1341/01/20 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ گلدشت وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓1361/06/13 🗓 مسئولیت : بسیجی محل : سرپل ذهاب نام عملیات : درگیری در منطقه مزار : بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 از زبان سر افراز و معزز این خاطره مربوط به اولین اعزام آقای به مناطق عملیاتی است که نحوه مظلومانه جوان رشید و نازنین نقل را کرده است . در همان روزهای اول، فرمانده سپاه دیواندره تذکراتی جدّی دربارۀ نا امنی منطقه دادند و همه را ملزم کردند که قوانین را رعایت کنند . برخی از این قوانین عبارت بودند از: ممانعت از گشت وگذار در شهر منع خروج از مقر سپاه به صورت انفرادی . برای خارج شدن می بایست حتماً دو نفری و با بیرون می رفتیم که البته آن هم در موارد میسّر بود. خبرها و اتفاقات عجیب و ترسناکی می شنیدیم. یک روز خبر آمد که : چند روز پیش کومله ها یک نفر را گرفته اند، را بریده اند، با بدنش را سوراخ سوراخ کرده اند و کنار خیابان گذاشته اند. وقتی اسمش را پرسیدیم گفتند: بچه محل ما بود. را به خوبی می شناختم. کسانی که او را دیده بودند، از و نیروهای حرف های عجیب و غریبی می زدند. بعدها از زبان شنیدم که وقتی جنازۀ را با تعداد دیگری از برای و خاک سپاری به محل سکونتش آوردند، درِ تابوت بسته بود و نمی گذاشتند باز کنند. به اصرار درِ تابوت را باز کردند تا یک بار دیگر را ببینند و با او وداع کنند . به چند نفر از افراد اجازه دادند که جنازۀ را ببینند. وقتی بدن بی سر را مشاهده کردند ، بی اختیار این بر زبان ها جاری شد : پدر بیماری داشت. به بهانه هایی او را سرگرم کردند که فرزند خود را نبیند؛ ولی بهانه و اصرار دیگران فایده ای نداشت. برای لحظه ای کنار تابوت خود رفت و با مشاهدۀ او شد و به زمین افتاد. او را به بردند و خانواده اش را از کنار تابوت متفرق کردند . 🌹 🕊 بگذارید👇👇 @rastegarane313