❣خوابی که تعبیر شد
در شب عملیات سوم اردیبهشت ۱۳۶۰ خواهرم را به بیمارستان برده بودیم باردار بود و کودکش می خواست در آن شب های عملیات متولد شود. در آن شلوغی مادرم با نگرانی از من سراغ وه جواد را گرفت به او گفتم: «چرا اینقدر خودت و نگران می کنی جواد سالم است و به خاطر مجروحیت قبلی به جبهه نمی رود»
اما مادرم گویی حرف های مرا نمی شنید و دوباره با نگرانی گفت: «دیشب خواب جواد را دیدم با لباس بسیار مرتب و زیبا از آمبولانس که گِل مالی شده بود پیاده شد خواستم به سمتش بروم اما او رو به ه من گفت مادر دیگر سراغم را در دنیا نگیر.»
از این خواب مادر من هم نگران شدم اما به مادرم گفتم: «از بس در فکر جواد هستی این خواب ها را می بینی»
اما او ادامه داد: «جواد در عملیات شرکت کرده و شهید شده است».
گفتم: «مادر اینقدر فکر خودت را مشغول نکن» و برای گرفتن نسخه دکتر خواهرم به طرف داروخانه حرکت کردم وقتی رسیدم دیدم آمبولانس ها مجروحین را می آورند من هم برای کمک شروع به تخلیه مجروحین کردم. یکدفعه قلبم تکان خورد وقتی قسمت انتهایی برانکارد را گرفتم کفش رزمنده ای را دیدم که شبیه کفش جواد بود به خودم گفتم: « دچار توهم شده ام»
ولی وقتی برانکارد به بیرون آورده شد دیدم جوراب های مجروح به رنگ جوراب هایی بود که یک جفت آن را خودم داشتم و جفت دیگر که همان رنگ بود خودم برای برادرم خریده بودم .
قلبم به شدت می تپید وقتی برانکارد به بیرون از آمبولانس آورده شد چشمانم سیاهی رفت احساس کردم کمرم راست نمی شود چهره مادرم جلوی چشمانم آمد آن مجروح به شهادت رسیده برادرم جواد بود.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
وصیت نامه شهیده نسرین افضل
«ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله...»
شهادت بالاترین درجهای است که یک انسان میتواند به آن برسد وبا خونش پیامی میدهد به بازماندگان راهش.
«یا ایتها النفس مطمئنه» ارجعی الی ربک راضیه المرضیه، فدخلی فی عبادی وادخلی جنتّی.
ای نفس قدسی ودل آرام (بیاد خدا). امروز بحضور پروردگارت بازآی که توخشنود ( به نعمتهای ابدی او ) واو راضی او تواست. باز آی ودرصف بندگان خاص من درآی. ودربهشت من داخل شو.
پروردگارا! سپاس که ما را در مبارزه با طاغوت و براندازی رژیم کفر پیشه و وابسته به شیطان بزرگ، آمریکای جهانخوار یاری فرمودی و به ما رهبری آگاه و پرتوان ارمغان نمودی تا ما را از تاریکها و ظلم رهانید وبا ایجاد وحدت درمیان مردم مسلمان و شهید پرور نظام جمهوری اسلامی رادر این سرزمین مقدس بنا نهاد.
خداوندا، به ما توفیق عبادت و اطاعت عنایت فرموده و ما را از شر هوای نفس محفوظ بدار.
بارخدایا، به ما یاری کن تا با اسلام راستین آشنایی پیدا کرده و در عمل به تعالیم آن بکوشیم.
ایزدا، ما را در کسب علم و ترویج فرهنگ قرآن و اسلام در مدارسمان یاری و موفق دار.
الها! بما قدرتی عنایت کن که پرچم لا اله الا الله را بر سراسر جهان به اهتزاز درآوریم.
خداوندا، کشور اسلامی ما را از کشورهای تجاورزگر و سلطه طلب بی نیاز دار.
بار الها، اخلاق اسلامی، آداب و عادات قرآنی را بر کشور عزیزمان ایران و مدارسمان حاکم بگردان.
بار ایزدا، به رهبر کبیرمان امام خمینی عمر و توفیق بیشتر عنایت دار تا با رهنمودهایش مسلمین و مستضعفین جهان به استقلال و آزادی واقعی دست یابند.
خداوندا، ایران و اسلام را از شر کفار و منافقین و حیلههای زورمداران شرق و غرب و نوکرانشان به دور داشته، رزمندگانمان را در جبهههای حق علیه باطل پرتوان و پیروز بدار.
کریما، ما را در صدور انقلاب خونبارمان به جهان، توان ده و آن را تا انقلاب مهدی (عج) استوار بدار.
همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست میدارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا میکنم.
از تو میخواهم اگر میخواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و همین طور معلّمی باشی جدّی.
@rastegarane313
وصیت نامه شهید امیر حاج امینی
وصیت نامه شهید امیر حاج امینی
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام.
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر... .
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.
یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر
هر چند نیَم لایق بخشایش تو
بر حال من خسته دل ریش نگر
حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد....
@rastegarane313
وصیت نامه شهید مجید شهریاری
بسمه تعالی الحمدلله رب العالمین والصلاۀ والسلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین،سیّما خاتم الاوصیاء،حجۀ بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدم الفداء. حمد و سپاس به محضر حق سبحانه و تعالی که با انزال کتب و ارسال رسل نعمت خود را بر بندگانش تکمیل فرموده و طریق حق و صراط مستقیم و جاده کمال را هویدا ساخت و شکر بیپایان به درگاه با عظمتش که از لطف و کرم و رحمت بیانتهایش بر ما تفضل فرموده و زادگاهمان را در مرکز قلمرو اسلام و مهد ولایت و امامت قرار داد و راه رسیدن به حق را بر ما آسان فرمود هزاران شکر که دوران حیات دنیوی ما را با ظهور اسلام در عرصهی زندگی و تبلور آن در راه ادامهی اجتماع توأم ساخته و توفیق درک دوران حیات رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (قدس الله نفسه زکیه) را برما ارزانی داشت. خداوندا از تو میخواهیم که توفیق شکر نعمتهای بیشمارت را بر ما ارزانی داری. اکنون که دست این بندهی حقیر و عاصی از جمع دوستان و خویشاوندان کوتاه شده است چند تذکر و سفارش دارم که امیدوارم مورد عنایت و توجه بازماندگان قرار گیرد. اول آن که اندکی در احوال روحی و چگونگی اوضاع معاد و معاش خود فکر کنید و ببینید که آیا آمادهی پاسخگویی برای قبر و قیامت خود هستید یا نه؟عزیزان، این حقیر تا چندی پیش در میان شما بود و هم اکنون رخت از جهان فرو بست. معلوم نیست که عمر دیگران تا کی باشد سعی کنید که فرصت باقی مانده از عمر را صرف جبران گذشته و کسب توشهی آخرت کرده و چون این حقیر، اوقات شریف عمر را ضایع نکیند. به درگاه رحمت و عظمت الهی روی آورده و به ریسمان محکم قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام چنگ زنید. از خدمت به بندگان خدا دریغ نورزید و از نیاز دیگران به شما به عنوان یکی از بزرگترین نعمتهای الهی قدردانی کنید و بدانید که خداوند متعال قدرت و ثروت و موقعیت اجتماعی و دیگر ظواهر دنیوی را جهت امتحان در اختیار بندگانش قرار داده و ساحت قدس او از هر نیازی مبراست. پس پیش از اینکه نعماتش را از شما بگیرد از آنها استفاده کنید. مسئلهی دیگری که سفارش به آن را لازم میدانم، تکلیفی است که همه در قبال اجتماع مسلمین و تحکیم و تقویت نظام اسلامی، این میراث گرانقدر امام راحل و شهدای گرانقدر، دارند . امروز عزت و اقتدار اسلام در گرو پاسداری از ارزشهای انقلاب اسلامی و استحکام پایههای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. مراقب باشید که این نعمت بزرگ الهی را به ثمن بخس راحتطلبی و بیتفاوتی نفروشید و هر گونه مشکلی را امتحانی برای صبر و پایداری و هر کم و کاستی را آزمونی برای تلاش خود در جهت رفع نقایص موجود تلقی کنید. در پایان از همهی دوستان و آشنایان التماس دعا و طلب مغفرت دارم و از همهی کسانی که حقی بر گردن حقیر داشته و یا در معاشرت با آنها کوتاهی کرده و موجبات زحمت و اذیتشان را فراهم نمودهام و یا در حضور و غیابشان سخن ناشایست بر زبان جاری کردهام حلالیت میطلبم و امیدوارم که با عفو و گذشت در حق این بندهی خاطی،خداوند متعال بابی از عفو و رحمت بیانتهایش برویشان بگشاید. ربنا اغفرلنا ذونوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار.
@rastegarane313
ما با ایمانمان می جنگیم. جندالله با ایمانش می جنگد. بگذار بوق های تبلیغاتی رسانه های صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمده اید. ما ثابت می کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین های مقدس اسلامی از دست امپریالیزم و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.
سردار شهید حاج احمد متوسلیان
@rastegarane313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
شهيد محسن اسحاقي:
برادران! تا آخرين قطره خون، با دشمنان اسلام بجنگيد. نگذاريد كه برادرانتان در لبنان و فلسطين زير شكنجه و سلاحهاي كشنده آمريكا، اسرائيل و ديگر ابر قدرتها قرار بگيرند.
برادران! نگذاريد دشمنان در بين شما تفرقه ايجاد كنند، هميشه متحد باشيد.
@rastegarane313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
درعمليات بيت المقدس به سختي مجروح شدم تركش به پايم اصابت كرده بود و فقط فرياد زدم: يا مهدي(عج) درد زيادي داشتم نمي دانم چرا احساس كردم نوري در مقابلم درخشيد امام خميني هم پشت نور بود نور نزديكتر شد. دستي بر شانه ام گذاشت سبك شدم گوئي تمام دردها از جانم بيرون رفت نور به من گفت:«پسرجان تو شهيد نمي شوي پس آن نور و امام از كنارم دور شدند نمي دانم چقدرگذشت اما وقتي چشمهايم را بازكردم روي تخت بيمارستان بودم.
راوي : شهيدرنجبري
@rastegarane313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
براي شناسايي به منطقه ي چنانه رفته بوديم. شرايط بسيار سختي بود. نه غذا به اندازه ي كافي داشتيم و نه آب. طلبه اي با ما بود كه سختي بر او بسيار فشار مي آورد و او از اين موضوع ناراحت بود و مي گفت: «من بايد خودم را بسازم.»
يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اين طور سرحال شدي!» پاسخ داد: «ديشب وقتي استتار كرده بوديم، در خواب، صحراي وسيعي را در مقابلم ديدم و آقايي را كه صورتش مي درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مي شود؟»
فرمودند: «پيروزي با شماست ولي اگر پيروزي واقعي را مي خواهيد، براي فرج من دعا كنيد.» باز پرسيدم: «آقا من شهيد مي شوم؟» فرمودند: «اگر بخواهي، بله. تو در همين مسير شهيد مي شوي، به اين نشاني كه از سينه به بالا چيزي از بدنت باقي نمي ماند. به برونسي بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»
اين طلبه وصيت نامه اش را نوشت و از شهيد برونسي خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه اش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ي جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزي از بدنش نماند.
راوي : محمد قاسمي
@rastegarane313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
جاويدالاثران زهرايي
راوي :كرامات شهدا
منبع :كتاب تفحص
بچه ها روزها خاك هاي منطقه را زير و رو مي كردند و شب ها از خستگي و با ناراحتي به خاطر پيدا نكردن شهدا، بدون هيچ حرفي منتظر صبح مي ماندند. يكي از دوستان معمولاً توي خط براي عقده گشايي، نوار مرثيه ي حضرت زهرا (س) را مي گذاشت و اشك ها ناخودآگاه سرازير مي شد.
من پيش خودم گفتم: «يا زهرا (س)! من به عشق مفقودين به اين جا آمده ام، اگر ما را قابل مي داني، مددي كن كه شهدا به ما نظر كنند، اگر نه، كه برگرديم تهران...» روز بعد فكه خيلي غمناك بود و ابر سياهي آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار ديگر به حضرت زهرا (س) متوسل شدند، هر كس زمزمه اي زير لب داشت. در همين حال يك «بند انگشت» نظرم را جلب كرد، خاك را كنار زدم، يك تكه پيراهن نمايان شد. همراه بچه ها خاك ها را با بيل برداشتيم و پيكر دو شهيد كه در كنار هم صورت به صورت يكديگر افتاده بودند، آشكار شد.
پس از جستجوي خاك ها پلاك هايشان نيز پيدا شد. لحظه اي بعد بچه ها متوجه آب داخل يكي از قمقمه ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت تبرك از آن نوشيدند. وقتي پيكرها را از زمين بلند كردند، در كمال تعجب ديدند پشت پيراهن هر دو شهيد نوشته شده:
«مي روم تا انتقام سيلي زهرا بگيرم.»
راوي : سيد بهزاد پديدار
@rastegarane313
❤️پدر❤️
➖➖➖➖
امروز روزِ توستومنبیشتر از همیشه به یادتهستم،چقدر سختاستاین همه انتظار کهبدانی آخرش هیچ نتیجه ای ندارد ،هنوز هم وقتی از پشتدر صداییمیآید نا خود آگاهبهسمت در می آیم و وجودت را حسمی کنم،هنوز هم دوست دارم وقتی از راه میرسی دستانتراببوسم و با یکخستهنباشید خستگی را از بدنت بگیرم .
اما سهمِ من از این همه دلتنگی تنها قاب عکس روی دیوار است که هر روز به آن خیره می شوم،از عطرت فضای خانه پر می شود وقتی با ۶عکست اُنس می گیرم .شاید تقدیر من این بوده که در چنین سنی و روزی تو را نداشته باشم،حاضرم هر چه که دارم را بدهم برای دوباره دیدنت ،به گمانم وقتی تو هستی زندگی حال و هوای دیگری دارد حتی اگر آه هم در بساط هم نداشته باشم، زندگی شاهانه ای را که تو پادشاهش نباشی را هرگز نمی خواهم ،دوستت دارم ،تو تمام محبتت را به من ثابت کردی و هیچ گاه من را درگیر عشق های پوشالی نکردی
برای من هر روز، روزِ توست❤️
پدرم روزت مبارک
ارسالی از خانم گرامی مهدیه صادقی مقدم
سلام و ادب
«دلنوشته روز پدر»
به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در اوّلین ساعات تولد به گونه ام زد
و به یاد سوزنده ترین بوسۀ آخر که من به رسم وداع به صورتش زدم، یادش را گرامی میدارم.
روحت شاد و روزت مبارک پدر عزیزم
ارسالی از خانم محترم زهره ظهیری
استان همدان
🇮🇷🌴🌹🕊🌹🌴🇮🇷
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#یاد_جبهه_ها
#یاد_دفاع_مقدس
#یاد_شهدا
#ارسالی_از_اعضاء
گردان ذوالفقار ، لشگر هشت نجف اشرف
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم از خانه برم بیرون گفتم یه چک کنم ببینم همه چی سر جاشه
نجابت:حاضر
حیا:حاضر
پاکدامنی:حاضر
غرور:حاضر
چادر:؟؟؟؟
چادرم میگه اگه همه حاضرند منم هستم وگر نه دور من یکی را خط بکش من آبرو دارم.
❤️چه کنم چادر است دیگر!
بدون حیا جایی با من نمی آید......
@rastegarane313
🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼
نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت
برکت نان و نمک از همت والای اوست
این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت
چقدر جای سوره ای به نام پدر خالیست
که باید این گونه آغاز می شد
قسم بر پینه دستانت که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان نگرانت
قسم به بغض فرو خورده که شانه کوه را
می لرزاند و قسم به غربتت وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کنی
پدر یعنی تکیه گاه فرزند
تمام دنیا را بگردی هیچ کسی جز پدر غصه دار غم هایت نیست
پس دنیا را به پایش بریز
تا میتوانی دلش را شاد کن
وبوسه بر دستانش بزن دوستش بدار
چون پدر تنها کسی است که به تمام
مشکلات لبخند می زند اما به اشکهای
فرزند اش که می رسد مو سفید میکند
و قامت اش خم میشود
و پدر تنها کس است که با نگفتن غم هایش موهایش سفید میشود۰
🌹 ارسالی از خانم محترم معصومه صفدری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طاها خلیلی
۵ساله
استان تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی از خانم محترم نساء گلشنی ۱۵ ساله از همدان
سلام ، وقت بخیر
جهت شرکت در مسابقه
دلنوشته👇
🌺پدر ، یعنی حیدر
🌺مولا ، یعنی حیدر
🌺شیر ، یعنی حیدر
🌺فاتح خیبر ، یعنی حیدر
🌺ابو تراب ، یعنی حیدر
🌺وصی پیمبر ، یعنی حیدر
💐امیر المومنین ، یعنی حیدر
🌸ارسالی از خانم محترم نازنین رحیمی جابری 🌸