کتابخوانی📚
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۸)
💥بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم.
دریکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت:
میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟
🔰خیلی دوست داشتم مثل تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم.
♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا گم نشود.تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد.
🍃حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمیگشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم.
✔️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمی شود قیمت راچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم:چه میگویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است...
🍀 خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم.
♦️ با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد...
🔆یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد.
🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند.
بید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم.
🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود.
💥در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم.
🍃 در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت.
ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم.
♻️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان و برگردد؟
💠 گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم.
🔷 صدای خس پای من بر روی برف از دور شنیده میشد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم...
🔸 یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد.
🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند!
می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند.
🛡 برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم.
📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود.
تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید.
من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم.
پیرمرد رد پایم را در داخل برگرفت و دنبال من آمد.
🌾وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت .
🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم!
🌒نمی دانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.
⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن میگرفت.طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد.
وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گونه آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت.
💫 همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت.
💥سپس به آن جوان گفت:
من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند.
من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند.
💮جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن میخواند چرا برنگشتی؟
دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...!
ادامه دارد..
#کتاب
🌻🌻
📣 جزئیات برگزاری اجتماع بزرگ عزاداران حضرت زهرا (س) در اصفهان اعلام شد
رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان اصفهان:
🔸روز شهادت حضرت زهرا (س) برنامه «تشییع مادرانه» که اجتماع بزرگ عزاداران حضرت زهرا (س) همراه با بدرقه شهدا است برگزار میشود. آغاز این برنامه از ساعت ۹ صبح بیستوششم آذر از میدان بزرگمهر به سمت گلستان شهدا است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍃بچه ها چرا دروغ می گن؟
● دروغ میگن چون می دونن اگر راست بگن تنبیه میشن.
● نمی خوان ما رو مایوس کنن.
● دروغ نمی گن دارن خیال بافی می کنن.
● دروغ میگن چون یادشون نمیاد.
● دروغ میگن چون مودبانه تره.
● دروغ میگن چون سوالی می پرسیم که فقط یک جواب داره.
● دروغ میگه تا بچه خوبی بمونه.
● چون خودمون دروغ میگیم.
یکم بهش فکر کنید.
─┅─═ঊঈ🌸ঊঈ═─┅─
🪴حافظ میگوید:
«گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم!»
نمیتوانیم باهم حرف بزنیم، آدابش را نمیدانیم، آیینش را منکریم، کاش باهم ماجراها داشتیم، کشفها میکردیم، فتحها و همراهیها داشتیم. کاش زهرکلام با صافی گفتگو زائلمیشد و معناها در آمد و شد ذهنها قوام مییافت.
#گفتگو
#بهبود_روابط
#ارتباط_موثر
🍃ــــــــــــــــــ♡ــــــــــــ🍃🍀⃟؎•°
🪴 آقای شوهر .وقتی همسرتان از دستهایش زیاد کار کشیده است
به او بگویید کنارتان بنشیند و دستهایش را ماساژ دهید.
و گاهی بین ماساژ دادن، دستش را ببوسید تا هم علاقه و قدردانی شما را با تمام وجود حس کند و فرزندان شما هم، احترام و تواضع و محبّت را یاد بگیرند.
برخی کارها برای همیشه در ذهن همسرتان میماند و با همان تصویر، با سختیهای زندگی کنار میآید و باعث همدلی میشود.
#همدلی
#زناشویی
#همسرداری
#محبت_همسر
#فرزند_پروری
#والد_موفق
╾────┄┈•𖢻•┈┄────╼
باعرض سلام خدمت خانواده های محترم.
لطفا کانال را جهت استفاده به دوستان خود معرفی نمایید .
👈کلیه اطلاع رسانی های برنامه های فرهنگی،مسابقات،اردو ها و... از طریق این کانال انجام میگردد👉
🇮🇷 روابط عمومی صنعت ( ECI) 🇮🇷
ارتباط با مدیر کانال و ارائه نظرات و پیشنهادها از طریق:👇👇👇👇👇👇👇
🌷 🌷 @modir120 🌷 🌷
🌷🌷 @Salamhaki 🌷🌷
ارسال آثار و مسابقات👇👇👇
💐💐@ecimosabeghat💐💐
لینک کانال
🌹🌹http://eitaa.com/ravabeteci🌹🌹
لینک دعوت به کانال
https://eitaa.com/joinchat/4044095565C791d275457
💐برنامه بصیرت افزایی خانواده ها بهصورت برخط(آنلاین)
🌷با سخنرانی:
دکتر حمید حبشی
🌸موضوع: مدیریت روابط خانواده
🕖 زمان: چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲ جلسه دوم
ساعت جلسه ۱۹ تا ۲۰
لطفا" راس ساعت شروع برنامه از طریق لینک زیر به صورت میهمان به جلسه وارد شوید👇👇👇
https://online42.bellmeet.com/room/122610/79b3fe07-476f-406f-9b8b-a1ffa8d313f2?lang=fa