eitaa logo
روابط عمومیECI
1.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
316 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی کلیه برنامه ها ،طرح ها و فعالیت های فرهنگی،قرآنی،آموزشی،سیاسی،بصیرتی،مسابقات و ..ایجاد شده است. ارسال آثار و پاسخ مسابقات: @ecimosabeghat ارتباط بامدیران کانال @modir120 @Salamhaki
مشاهده در ایتا
دانلود
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سنت‌شکنی خداپسندانه در مراسم ترحیم
⛔️نذر زن بدون اذن شوهر عده ای تصور می کنند زن می تواند بدون اجازه شوهر، از اموال خودش نذر نماید، در صورتی که برخی از مراجع بر این باورند که حتی در این‌صورت هم نذر زن، باید با اجازه شوهر باشد؛ وگرنه صحیح نخواهد بود! ✅ نظر مراجع 🔹آیت الله خامنه‌ای: اگر زن به همراه شوهرش باشد، نذر زن بدون اذن شوهر، اگر چه در مورد اموال زن باشد، باطل است. 🔹آیت الله بهجت: نذر زن بدون اذن شوهر، بنابر احتياط واجب صحيح نيست.(حتى در اموال خودش) 🔹آیت الله مکارم : اگر نذر زن مزاحم حقوق شوهر باشد، بدون اذن او [در هر حال] صحيح نيست و اگر مزاحم نباشد، احتياط مستحب آن است كه با اجازه او باشد.(حتى در اموال خودش) 🔹آیت الله سیستانی: صحیح بودن نذر زن نسبت به اموال خودش بدون اذن قبلی یا اجازۀ بعدی شوهر، محلّ اشکال بوده و مراعات مقتضای احتیاط در مورد آن ترک نشود؛ ولی نذرهای مالی زن نسبت به حج، زکات، صدقه، احسان به پدر و مادر و صلۀ ارحام صحیح است و نیاز به اجازه شوهر ندارد، و فرقی ندارد انجام امور مذکور بر زن واجب باشد یا مستحب. البتّه در مورد حج، چنانچه زن نذر کند که حجّ مستحبی انجام دهد یا به‌طور مجّانی برای دیگران حج انجام دهد، در صورتی صحیح است که منافات با حقّ واجب شوهرش نداشته باشد یا اینکه این نذر با اجازۀ وی انجام شود. ⚠️ نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است این است که به فرموده مقام معظم رهبری، معنای لزوم اذن شوهر آن نیست که زن در اموال خودش اجازه تصرف ندارد؛ بلکه بدین معناست که نذر او واجب­ الوفاء نیست. 💎 •┈┈••✾••┈┈•
‌ ‌ از آسمان هدیه آورده اند ... همزمان با فرارسیدن دهه فاطمیه مراسم تشییع و بدرقه از شهید گمنام زمان : دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۷ صبح مکان : درب ورودی صنعت به سمت مسجد امام حسن مجتبی (ع)
؛༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ ♦️بسم رب الشهداء و الصدیقین 💢همه دعوتید در آیین استقبال از کاروان اهالی بهشت ‌ 🌹 تشییع واستقبال از پیکر مطهر شهید گمنام 🌹 ‌ 🏴🚩همزمان با ایام شهادت ‌ حضرت فاطمه الزهرا«سلام الله علیها» 🗓 دو شنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۲ 🕒 ساعت ۷:۰۰صبح، همراه با ذکر مصیبت 🏢 از درب ورودی صنعت به سمت نمازخانه امام حسن مجتبی (ع) •┈┈••••✾•🇮🇷🇮🇷🇮🇷•✾•••┈┈•
صفحه ۴۴۲
امام باقر عليه السلام: الكَسَلُ يُضِرُّ بالدِّينِ و الدُّنيا تنبلى به دين و دنيا زيان مى زند ميزان الحكمه ج10ص131
🍃 بهترين آموزگاران آنهايی هستند كه به تو نشان می دهند كجا را نگاه كنید؛ اما نمی گويند چه ببينید. 👤الكساندرا ترنفر این روش در توصیه های دینی ما مصادیق فراوان دارد. یادگیری ، آماده کردن لقمه‌های درس و یا حتی هضم شده تحویل فراگیر دادن آنها، نیست. یادگیری با ایجاد شوق و ایجاد زمینه های تربیتی شکل می گیرد. 🌵⃟⃟❥▸
🌱 اگر کودک شما احساسی مانندترس، تنفر، نگرانی، خشم یا اندوه را تجربه می‌کند، به‌او اجازه دهید این احساس های منفی را بروز دهد. درباره آنها حرف بزند. بعد تشویقش کنید آن احساس منفی را به یک احساس مثبت و مفید تبدیل کند مثلا: «من عصبانی شدم اما الان آرام هستم.»
💥قاتل مغز همه ‌🌻
کتابخوانی📚 🔴 (قسمت ۸) 💥بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم. دریکی از این سفرها پیرمرد کرولالی با ما بود که مسئول کاروان به من گفت: میتوانی مراقب این پیرمرد باشی؟ 🔰خیلی دوست داشتم‌ مثل تنها باشم و با مولای خود خلوت کنم اما با اکراه قبول کردم. ♦️پیرمرد هوش و حواس درست حسابی هم نداشت و دائم باید مواظبش میشدم تا‌ گم نشود.تمام سفر من تحت شعاع حضور پیرمرد سپری شد. 🍃حضور قلب من کم رنگ شده بود، هر روز پیرمرد با من به حرم می آمد و برمی‌گشت چون باید مراقب این پیرمرد میبودم. ✔️روز آخر قصد خرید یک لباس داشت فروشنده وقتی فهمید متوجه نمی شود قیمت راچند برابر گفت. جلو رفتم و گفتم:چه می‌گویی آقا؟ این آقا زائر مولاست،این لباس قیمتش خیلی کمتر است... 🍀 خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم و او خوشحال و من عصبانی بودم. ♦️ با خودم گفتم:عجب دردسری برای خودم درست کردم! این دفعه کربلا اصلاً حال نداد... 🔆یکدفعه دیدم پیرمرد ایستاد روبه حرم کرد و با انگشت دستش من را به آقا نشان داد و با همان زبان بی زبانی برای من دعا کرد. 🌷جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان ۵ ساله را بخشیدند. بید در آن شرایط قرار می‌گرفتید تا بفهمید که بعد از این اتفاق چقدر خوشحال شده بودم. 🍃 صدها برگ در کتاب اعمال من جلو می رفت،اعمال خوب این سال ها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود. 💥در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم شب های جمعه همه دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و.. داشتیم. 🍃 در پشت محل پایگاه، قبرستان شهرستان ما قرار داشت. ما هم بعضی وقت ها دوستان خودمان را اذیت می کردیم. البته تاوان تمام این اذیت ها را در آن جا دادم. ♻️یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی میتواند الان به ته قبرستان و برگردد؟ 💠 گفتم: اینکه کاری ندارد. من الان می روم. او به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی. من از سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم. 🔷 صدای خس پای من بر روی برف از دور شنیده می‌شد. اواخر قبرستان که رسیدم صوت قران شخصی را شنیدم... 🔸 یک پیرمرد روحانی از سادات بود شب های جمعه تا سحر داخل یک قبر مشغول قرائت قرآن می شد. 🔮فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند! می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگر الان برگردم رفقا من را به ترسیدن متهم می کنند. 🛡 برای همین تا انتهای قبرستان رفتم هرچی صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد. از لحنش فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم. 📘 تا این که بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. تا مرا دید فریاد زد و حسابی ترسید. من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم. پیرمرد رد پایم را در داخل برگرفت و دنبال من آمد. 🌾وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .ابتدا کتمان کردم اما بعد معذرت خواهی کردم و با ناراحتی بیرون رفت . 🍀حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم! 🌒نمی دانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می دیدم مخصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم. ⚡️از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن می‌گرفت.طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد. وقتی چنین عملی را مشاهده کردم و گونه آتش در نزدیکی خودم دیدم دیگر چشمانم تحمل نداشت. 💫 همان موقع دیدم که این پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. 💥سپس به آن جوان گفت: من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و ترساند. من هم گفتم به خدا من نمی دانستم که سید در داخل قبر دارد عبادت می کند. 💮جوان به من گفت: اما وقتی نزدیک شد فهمیدی که دارد قرآن می‌خواند چرا برنگشتی؟ دیگر حرفی برای گفتن نداشتم... ♻️ خلاصه پس از التماسهای من، ثواب دو سال از عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود. دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود...دو سال عبادت را دادم فقط به خاطر اذیت و آزار یک مومن...! ادامه دارد.. 🌻🌻