خبر فوری
مقاومت و جانفشانی مرزبانانِ دلیر، مانع ورود اشرار به کشور شد/ 5 نفر از مرزبانان برای امنیت کشور به شهادت رسیدند/ حمله تروریستی اشرار و معاندان، از مرز کشور پاکستان با مقاومت مرزبانان غیرتمندِ برجک مرزبانی "مَزه سر" هنگ مرزی سراوان روبه رو شد/ بی شک این اقدام ناجوانمردانه بی پاسخ نخواهد ماند/ حضور جانشین فرمانده کل انتظامی و فرمانده مرزبانی فراجا در منطقه برای بررسی بیشتر/
#حضرت_معصومه_س_مدح
با حال عاشقانه و در اوج احترام
بر حضرتِ ملیکهی قم تا ابد سلام
معصومه خواندمش دلم آرام شد از این_
عرضِ ارادتی که گرفت از ازل دوام
دیگر قرار نیست کسی بینوا شود
نامش کریمه شد که شود غصهها تمام
عِلمش به مُهرِ سبزِ «فِداها» مزیّن است
موسی بن جعفرست خبردار از این مقام
صحن و سرا نگو! که چه علّامهپرور است
مبهوتِ شأنِ عارفهی شیعه، خاص و عام
هم عطرِ کاظمین میآید از آن حرم
هم عطرِ بارگاهِ خراسان به هر مشام
از هر جهت شدهست به خورشید منتسب
هم دختر امام، وَ هم خواهرِ امام
هم تکیه گاهِ جنّتِ اعلایِ جمکران
هم عمهجانِ حضرتِ آدینه و قیام
**
از سوریه رسیده سلامی به جانبَش
شاید که عمه زینبش(س) آورده این پیام:
معصومه جان! عزیزِ دلم خوب شد که تو
چشمت ندید هلهلهها را به رویِ بام
چشمت ندید زجرِ اسارت در اوجِ داغ
بردند دستبسته، عزیزم، مرا به شام
گل ریختند روی سرت! خوب شد کسی
سنگی نزد به رویِ سرت بینِ ازدحام!
✍ #مرضیه_عاطفی
بابای عزیزم سلام؛
چند وقتی است دلم خیلی بهانهات را میگیرد..
این روزها بغض غریبی گلویم را میفشارد..
نمیدانی چقدر دلتنگت هستم بابا جان..
دلتنگ حضورت..
صدای گرمت..
آغوش مهربانت..
لبخند دلنشینت..
دلم میخواهد حتی برای یکبار هم که شده،
دوباره با چشمان پرنورت نگاهم کنی باباجان..
دوباره نامم را از زبانت بشنوم..
این روزها خیلی به عکست خیره میشوم..
به مزارت سر میزنم..
اما افسوس که نه آن تصویر،
و نه آن سنگ سرد،
ذره ای از دلتنگی مرا نمیکاهد...
باباجان؛
دوست داشتم اکنون کنارت می نشستم،
تو مرا در آغوش میگرفتی..
کاش بودی تا مثل همیشه با تو درد و دل کنم..
تو نیز برایم حرف بزنی و مرا راهنمایی کنی...
اما بابای مهربانم؛
میدانی امروز،
بیشتر از هرروز دیگر آرزو کردم ای کاش کنارم بودی...
تا مانند هرسال در چنین روزی به من بگویی:
《دختر بابا، نازنینم؛ روزت مبارک》
بابای عزیزم؛
شهادت تو مایه افتخار من است و من بر خود میبالم..
چون میدانم شهید،
زیباترین معنای غیرت و شجاعت است...
و میدانم که تو نیز مانند همه دلاور مردانی که از جان گذشتند،
تا امنیت میهن شان پایدار بماند،
به آرزویت رسیدی..
من هر لحظه،
حضورت را احساس میکنم،
میدانم که همیشه کنارم ایستاده ای و دست بر روی سرم میکشی...
میدانم که دعای خیرت همواره همراه من است..
باز هم برایم دعا کن باباجان..
دعا کن در راهت، استوار گام بردارم..
میلاد باسعادت بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر، بر تمامی دختران نازنین شهدای فراجا مبارک باد.💐
شادی روح پاک شهدا،صلوات.
#دلنوشته
#روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه
🔴 ساعات کار ادارات از خرداد ۶ صبح تا ۱ عصر شد
وزیر نیرو:
➕رکورد افزایش ظرفیت نیروگاهی از نیمه سال ۱۴۰۰ تا پایان سال ۱۴۰۱ شکست و ۷ هزار و ۵۴ مگاوات ظرفیت جدید وارد مدار بهرهبرداری شد.
➕ساعت کاری ادارات از خرداد ۶ صبح تا یک بعدازظهر خواهد بود و یک ساعت قبل از پایان وقت اداری بر اساس مصوبه دولت در مناطق غیرگرمسیر باید سیستمهای سرمایشی خاموش شود و در مناطق گرمسیر نیز همزمان با ساعت تعطیلی باید خاموش شوند.
➕تمام دستگاهها باید مولدهای برق خودشان را در این دوره وارد مدار کنند.
💢به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا؛ در پی حمله تروریستی ناجوانمردانه اشرار و معاندان در شب گذشته و تلاش برای ورود به کشور با مقاومت مرزبانان دلیر برجک مرزبانی "مزه سر" هنگ مرزی سراوان روبه رو شدند که در این درگیری متاسفانه ۶ نفر از مرزبانان دلیر، به درجه شهادت نائل و تروریست ها با تحمل تلفات از صحنه درگیری متواری شدند.
🔹"این اقدام ناجوانمردانه حتما بی پاسخ نخواهد ماند".
🔹شایان ذکر است؛ سردار "قاسم رضایی" جانشین فرمانده کل انتظامی کشور به همراه سردار "احمدعلی گودرزی" فرمانده مرزبانی فراجا برای بررسی موضوع از ساعاتی پیش در منطقه درگیری حضور پیدا کردند.
🔹براساس این گزارش اسامی شهدا عبارتند از:
گروهبانیکم شهید "حسین بادامکی"
گروهبانیکم شهید "علی غنی با تدبیر"
گروهبانیکم شهید "رضا برجی"
سرباز وظیفه شهید "محمد جمالزاده"
سرباز وظیفه شهید "یونس سیفی نژاد"
سرباز وظیفه شهید "ناصر حیدری"
🔹ورزش بانوان ايران🇮🇷 اگرچه با گذشت ۴۴ سال از انقلاب، همچنان براي حضور در عرصههاي بينالمللي با چالشهاي عمدهاي مواجه است اما با وجود تمام کاستيها و نواقص توانسته مقبوليت 🌸حجاب🌸 را نزد فدراسيونهاي جهاني جا بيندازد و آنها را به استفاده از پوشش اسلامي متقاعد کند.
🔺طوري که حالا اين زنان در برخي از رشتهها به مهرههايي قدر در ورزش دنيا تبديل شدهاند.
🔸 اگر بخواهيم تحليل درستي از عملکرد بانوان ورزشکار ايراني در رويدادهاي جهاني و آسيايي داشته باشيم، بايد گفت که اوج شکوفايي و درخشش آنها در رقابتهاي برونمرزي در يک دهه اخير اتفاق افتاده است.
#پلیس_مجاهد
#اقتدار_امنیت
🔆زنگ عبرت
🔴صحبتهای صریح مهندس ستاری در خصوص لایحه عفاف وحجاب👇
♦️بعد از مدتها انتظار لایحه عفاف و حجاب در دستور کار قرار گرفت و در کنار برخی مزیت ها، متاسفانه شامل ایرادات بسیار جدی است که در صورت عدم اصلاح قطعا کشور را دچار مشکل خواهد کرد
♦️گویی آقایان مسئول قصد دارند؛از یک طرف، عقب نشینی در برخورد با مظاهر علنی فساد در جامعه را با این لایحه، توجیه نمایند
♦️ از طرفی دیگر، در مواجهه با مطالبات به حق اکثریت مومن و انقلابی، خود را موجه و پیگیر مسئله نشان دهند
♦️بزرگترین ایراد به این لایحه، منحصر شدن برخورد با جرائم مشهودی همچون کشف حجاب و برهنگی در ((شناسائی از طریق دوربین های نظارتی شهری)) و ((رها کردن عرصه عمومی جامعه)) برای جولان هرچه بیشتر گناهکاران است
۱_هیچ کجای دنیا، برخورد با جرایمی که آثار و تبعات اجتماعی و حیثیتی دارند را منحصر نمی کنند در یک شیوه خاص
👈مثل اینکه دزدها را رها کنیم تا کارشان را انجام دهند و ما بعدا، از طریق شناسائی چهره، آنها را مجازات کنیم
👈یا به جای این همه مأمور راهنمایی و رانندگی که در تمام نقاط شهر مسقر هستند، صرفا به دوربین های نظارتی برای ایجاد نظم در عبور ومرور بسنده کنیم
۲_برای آن دسته از مجرمانی که از ماسک و آرایش در جهت فرار از دوربینهای نظارتی استفاده میکنند، چه تمهیدی در این لایحه در نظر گرفته شده
۳_به غیر از معدود مناطقی که از دوربین های نظارتی برخوردارند، آیا این طرح به معنای مصونیت بخشی به مجرمین در سایر نقاط شهر ومناطق حاشیه ای نیست
۴_حتی اگر بر فرض، تمام نقاط شهر نیز از دوربین های نظارتی برخوردار باشند و بتوانند از پشت ماسک و آرایش هم، مجرمین را شناسائی کنند، اما...
به هیچ عنوان عقلانی نیست اجازه دهیم یک خانم بی حجاب با حضورش در جامعه، موجب (به گناه افتادن بسیاری جوانان) ، (فروپاشی بسیاری خانواده ها) و (ترویج بی حیایی و بی عفتی) در جامعه شود و ما صرفا در صورت شناسائی از طریق دوربین، آن هم بعد از طی مراحل بخشش و نصیحت و تعهد و... بخواهیم مجازاتش کنیم
👈با آثار وضعی انجام گناه در جامعه میخواهیم چه کنیم
۵_ کشف حجاب ، جرم و حرام شرعی و قانونی و سیاسی است و با توجه به اینکه پلیس ضابط قضایی است، وظیفه دارد در لحظه و در صحنه با جرم مشهود برخورد کند ، اما بواسطه این طرح، هنجارشکنان به خود جرأت می دهند جلوی مأمور قانون کشف حجاب کنند و ناامنی اخلاقی و روانی به وجود آورند، با این اطمینان خاطر که پلیس نمی تواند در لحظه با آنها برخورد نماید که این مسئله، بسیار خطرناک است و شان و اقتدار پلیس را لگد مال خواهد کرد
۶_یکی دیگر از خروجی های ناخواسته و قطعی این طرح، افزایش تقابل و تعرض هنجار شکنان نسبت به مومنین و آمرین به معروف است، آنجا که میبینند هیچ ماموری حق ندارد در جامعه به آنها تذکر دهد و مانع از عمل مجرمانه شان شود، لذا در این شرایط، اگر یک شهروند عادی بخواهد بر اساس عمل به تکلیف الهی به آنها تذکر دهد ، قطعا کار به تنش و درگیری های جدی خواهد انجامید
چرا که منحصر کردن برخورد با مظاهر علنی فساد در شناسائی دوربینی، این پیام غلط را به خاطیان میدهد که ((حق شما، انجام آزادانه گناه است)) و ((حق ما ، صرفا شناسائی و برخورد ، جائی غیر از محل وقوع جرم))
۷_بر کسی پوشیده نیست، جمع شدنگشت ارشاد و منحصر کردن برخورد با فساد از طریق دوربین های نظارتی، این پیام را به هنجارشکنان منتقل میکند که برای رسیدن به سایر خواسته های نامشروعشان، مصمم تر عمل نمایند که این مسئله قطعا آینده خطرناکی به دنبال خواهد داشت
و در پایان، نصیحتی خیرخواهانه، محضر مسئولین محترم👇
((راه رفتن بین حق و باطل و کوتاه آمدن از حق الله در پیشگاه خدایی که هرگز از حق الناس نمیگذرد، قطعا خطایی است بزرگ و نابخشودنی))
و تحمل این درد، زمانی سخت و دشوار تر میشود که در کنار؛ گستاخی، بی حرمتی و تعرضات مکرر هنجار شکنان، نسبت به جان ومال و آبروی مومنین و آمرین به معروفی که با دلسوزانه ترین شیوه ها، به تکلیف شرعی و قانونی خود عمل میکنند
مشاهده میکنیم؛
برخی آقایان مسئول، در هر سخنرانی و یا طرح و لایحه ای که در خصوص برخورد با هنجار شکنان مطرح میکنند ، بر خود تکلیف میدانند بر اساس یکسری فرضیات و توهمات و یا معدود موارد رفتار خطای بعضی ها در مواجهه با گناهکاران ، طوری اعلام موضع کنند که اثر همان طرح های نیم بندشان در برخورد با گناهکاران نیز به حاشیه رفته و بهانه میدهند دست رسانه های دشمن و پادوهای داخلی که ریختن یک سطل ماست بر سر یک خانم بیحجاب را، تبدیل به بحرانی ملی میکنند...اما موارد متعدد از رفتارهای داعش وار جماعت بی دین و هنجار شکن نسبت به نیروهای مومن و انقلابی را عادی جلوه داده و به حاشیه میرانند
👈برای ساکت کردن اقلیت شهوت ران و هوس باز، آینده ایران و فرزندانمان را تباه نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرلشگر باقری: کشورهای قدرتمند هم جرئت ندارند کاری که نیروی دریایی ما کرد انجام بدهند
🔹این بینظیر است که یک نیروی دریایی تحریمشده اینگونه قارهپیمایی کند.
51.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷شهادت ۶نفر از مرزبانان غیور هنگ مرزی سراوان را خدمت تمام مردم شریف ایران و کارکنان فراجا تبریک و تسلیت عرض می کنیم
#جهاد_تبیین
#شهدای_مظلوم_فراجا
#پلیس_ترازانقلاب
مراسم تکریم و معارفه ریاست جدید عقیدتی سیاسی آموزشگاه علمی تخصصی شهید چمران فراجا
این مراسم با حضور جانشین محترم سازمان عقیدتی سیاسی فراجا حجت الاسلام صوفی، ریاست امور روحانیون ساعس حجت الاسلام حبیبی روز شنبه مورخه۱۴۰۲/۰۲/۳۰ در مصلی شهید حاج قاسم سلیمانی این آموزشگاه برگزار شد
بعد از ایراد سخنرانی جانشین محترم، حجت الاسلام بیات بعنوان ریاست ع س آموزشگاه معرفی، و از خدمات حجت الاسلام مهدویان قدردانی شد.
#تکریم_انتصاب
#پلیس_مجاهد
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_نهم
💠 دیگر نمیخواستم دنبال سعد #آواره شوم که روی شانه سالمم تقلاّ میکردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من میترسم بیام بیرون!»
طوری معصومانه تمنا میکردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدریاش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و #عاشقانه نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!»
💠 انگار میخواست در برابر قلب مرد غریبهای که نگرانم بود، تصاحب #عشقم را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!»
میفهمیدم دلواپسیهای اهل این خانه بهخصوص مصطفی عصبیاش کرده و من هم میخواستم ثابت کنم تنها #عشق من سعد است که رو به همه از #همسرم حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد #سوریه رو به من نشون بده، نمیدونستیم اینجا چه خبره!»
💠 صدایم از شدت گریه شکسته شنیده میشد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی میکنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته میخواستم جانمان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمیگردیم #ایران!»
اشکهایم جگر سعد را آتش زده و حرفهایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش #اشکم را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو میمونم عزیزم!»
💠 سمیه از درماندگیام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خانه را ترک نمیکند که دوباره به پشتی تکیه زد، ولی مصطفی رگ دیوانگی را در نگاه سعد دیده بود که بیهیچ حرفی در خانه را از داخل قفل کرد، به سمت سعد چرخید و با خشمی که میخواست زیر پردهای از صبر پنهان کند، حکم کرد :«امشب رو اینجا بمونید، فردا خودم میبرمتون #دمشق که با پرواز برگردید تهران، چون مرز #اردن دیگه امن نیست.»
حرارت لحنش به حدی بود که صورت سعد از عصبانیت گُر گرفت و نمیخواست بازی بُرده را دوباره ببازد که با سکوت سنگینش تسلیم شد. با نگاهم التماسش میکردم دیگر حرفی نزند و انگار این اشکها دل سنگش را نرم کرده و دیگر قید این قائله را زده بود که با چشمانش به رویم خندید و خیالم را راحت کرد :«دیگه همه چی تموم شد نازنین! از هیچی نترس! برمیگردیم #تهران سر خونه زندگیمون!»
💠 باورم نمیشد از زبان تند و تیزش چه میشنوم که میان گریه کودکانه خندیدم و او میخواست اینهمه دلهره را جبران کند که با مهربانی صورتم را نوازش کرد و مثل گذشته نازم را کشید :«خیلی اذیتت کردم عزیزدلم! اما دیگه نمیذارم از هیچی بترسی، برمیگردیم تهران!»
از اینکه در برابر چشم همه برایم خاصهخرجی میکرد خجالت میکشیدم و او انگار دوباره عشقش را پیدا کرده بود که از چشمان خیسم دل نمیکَند و #عاشقانه نگاهم میکرد. دیگر ماجرا ختم به خیر شده و نفس میزبانان هم بالا آمده بود که برایمان شام آوردند و ما را در اتاق تنها گذاشتند تا استراحت کنیم.
💠 از حجم مسکّنهایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه میکشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس #خنجر، پلکم پاره میشد و شانهام از شدت درد غش میرفت.
سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمیبرد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر میترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من میترسم! تا چشمامو میبندم فکر میکنم یکی میخواد سرم رو ببره!»
💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه میگویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!»
چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را میشنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام #سحر که صدایم زد.
💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانهمان در تهران ختم میشود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم #درعا حتی تحمل ثانیهها برایم سخت شده بود.
سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم #آیتالکرسی خواند، شوهرش ما را از زیر #قرآن رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی میکرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند...
#ادامه_دارد
#قسمت_نهم
#دمشق_شهرِ_عشق