eitaa logo
روابط عمومی انتظامی شرق تهران
1.1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
73 فایل
در اینجا ما سعی داریم نقشه راهی بهتون ارائه بدیم تا تو زندگیتون به کمال واقعی و حقیقی برسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ دعا کنید برای طول عمر رهبری، ما هم سرباز نظام هستیم و خدمتگزار مردمیم... اگر اینجوری هستی بسم الله (قابل توجه نامزدین انتخابات ریاست جمهوری )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم دیدار شهیدجمهور سید ابراهیم رئیسی با خانواده شهید آرمان علی‌وردی ▪️ بخشی از سخنان شهید رئیسی در دیدار با خانواده شهید علی‌وردی: خداوند به شما هم صبر داد دعا کنید خداوند به ما هم قدردانی خون مطهر شهید آرمان و دیگران رو به لطفش مرحمت کنه که ما قدردانشون باشیم... ۱۴۰۱/۹/۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پادکست.mp3
12.03M
🎧 🔰 کامل گفت‌وگو با: 👤سید احمد عبودتیان در امر مردمی‌سازی دولت. 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
💢استادی تعریف می کرد : تابستان سال ١٣٨٩ بود، در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود، یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت: هی الاغ حواست کجاست؟! همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشه های هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم. گفتم: آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند؟!! تو باید به من میگفتی خر !!! دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم !!! سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم ... یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش. بااشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد ! این داستان رو توو هر ترمی واسه دانشجوهام تعریف میکنم و کلی باهم لحظه الاغ شدنم رو میخندیم !!!🌺 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
توی روانشناسی یه اصطلاحی هست به نام walking on eggshells به معنای قدم زدن روی تخم مرغ، حالا منظور چیه؟! +به رابطه با آدمایی گفته میشه که مدام باید مواظب باشی ناراحت نشن از کوچک ترین حرف، رفتار، که خیلی عادیه هم بهشون بر میخوره و همیشه باید کنارشون عذرخواهی کنی مشخص شده اینجور روابط باعث میشه همیشه توی زندگی و حتی رابطه‌ت با بقیه هم ترس دائمی پیدا کنی و توی ذهنت این جمله تکرار شه "نکنه ناراحت بشه؟" داشتن همچین رابطه‌هایی تهش تموم شدن عزت نفس و سلام به افسردگی و اضطرابه 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
ارنستو ساباتو یه جمله‌ی بی نظیری داره که میگه: «اگر برای کسی مهم باشی، او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد. نه بهانه‌ای برای فرار و نه دروغی برای توجیه!» ‌‌‎‎‎‎ 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
یک داستان زیبا از مثنوی! رفت روزی زاهدی در آسیاب آسیابان را صدا زد با عتاب گفت دانی کیستم من گفت :نه گفت نشناسی مرا، ای رو سیه این منم ، من زاهدی عالیمقام در رکوع و درسجودم صبح وشام ذکر یا قدوس ویا سبوح من برده تا پیش ملایک روح من مستجاب الدعوه ام تنها وبس عزت مارا نداند هیچ کس هرچه خواهم از خدا ، آن میشود بانفیرم زنده ، بی جان میشود حال برخیز وبه خدمت کن شتاب گندم آوردم برای آسیاب زود این گندم درون دلو ریز تا بخواهم از خدا باشی عزیز آسیابت را کنم کاخی بلند برتو پوشانم لباسی از پرند صد غلام وصد کنیز خوبرو میکنم امشب برایت آرزو آسیابان گفت ای مردخدا من کجا و آنچه میگویی کجا چون که عمری را به همت زیستم راغب یک کاخ و دربان نیستم درمرامم هرکسی را حرمتیست آسیابم هم ، همیشه نوبتیست نوبتت چون شد کنم بار تو باز خواه مومن باش و خواهی بی نماز باز زاهد کرد فریاد و عتاب کاسیابت برسرت سازم خراب یک دعا گویم سقط گردد خرت بر زمین ریزد همه بار و برت آسیابان خنده زد ای مرد حق از چه بر بیهوده می ریزی عرق گر دعاهای تو می سازد مجاب با دعایی گندم خود را بساب... 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
💢یه زن وشوهر که بیست ساله با هم ازدواج کردن تصمیم گرفتن که تابستون رو کنار دریا بگذرنونن و به همون هتلی برن که بیست سال پیش ماه عسلشونو اونجا گذروندن. ولی خانومه مشغله کاری داشت و بهمین دلیل توافق کردن که شوهره زودتر تنهایی بره و زنه دو روز بعد بهش ملحق بشه... مرده وقتی وارد اتاق هتل شد دید یه کامپیوتر اونجاست که به اینترنت هم وصله. پس تصمیم گرفت که یه ایمیل به خانومش بفرسته و اونو از احوالش مطمئن کنه. بعد از نوشتن متن، تو نوشتن حروف آدرس ایمیل زنش نا غافل یه اشتباه جزیی کرد و همین اشتباه باعث شد که نامه ش به آدرس شخص دیگه ای بره که از بد حادثه بیوه ای بود که تازه از دفن شوهرش برگشته بود.... خلاصه بیوه هه کامپیوترو که روشن میکنه و میره سراغ ایمیلش تا پیامهای تسلیت رو چک کنه بحالت غش روی زمین میوفته. همزمان پسرش از راه میرسه وسعی میکنه مادرشو به هوش بیاره یه هو چشمش به کامپیوتر میوفته و پیامو میبینه که اینطوری نوشته: همسر عزیزم....بسلامت رسیدم. و شاید از اینکه از طریق اینترنت باهات ارتباط برقرار کردم شگفت زده بشی چرا که اینجا هم به اینترنت وصل شده و هر کسی میتونه اوضاع و اخبار خودشو روزانه به اطلاع بستگان و دوستاش برسونه. من الآن یه ساعتی میشه که رسیدم و مطمئن شدم که همه چی رو آماده کردن و دو روز دیگه منتظر رسیدنت به اینجا هستم..... خیلی مشتاق دیدارتم و امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من سریع رخ بده. راستی!نیازی به آوردن لباسهای ضخیم نیست چون اینجا جهنمه و هوا خیلی گرمه!!!🌺 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
از آیت‌الله طالقانى پرسیدند كه چرا در مجلس روى صندلى نمي نشيند ؟ در پاسخ گفت : کسی که روی صندلی راحت نشست نمیتواند قانونی بنویسد که به درد روی زمین نشستگان بخورد ...! 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
🗓 | سه‌شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh
📰 دکه روزنامه| سه‌شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ 💎 •┈•••✾🍀🌼🍀✾•••┈• 🌐https://eitaa.com/ravabetomomishargh