eitaa logo
رواق
139 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹قافله شوق ‌🔸سفرنامه ‌🔹راهیان نور 🔸عملیات رمضان دو سه ساعت بعد از عملیات هنوز واحدهای عمل‌کننده خط‌شان را تثبیت نکرده بودند، که پاتک بعثی‌ها شروع شد. انگار هرچه نیرو توی جبهه‌ها داشتند، جمع‌ کرده و آورده بودند غرب جادۀ اهواز - خرمشهر. خصوصا پاتک‌های روز دوم‌شان خیلی سنگین‌تر بود و شهید و مجروح زیادی دادیم. یک‌ لحظه صدای انفجار گلوله‌ها قطع نمی‌شد. روی زمین آتشبارهای توپخانه و خمپاره‌اندازها و گلوله‌های مستقیم تانک و موشک‌های کاتیوشا و مالیوتکا بود، توی آسمان هم هواپیماهای شناسایی و میگ‌ها و بمب‌افکن‌های روسی بودند، که زمین را شخم می‌زدند. بچه‌ها البته جواب‌شان را می‌دادند، ولی حجم آتش بعثی‌ها کجا و آتش ما کجا؟! فضای منطقه به‌ حدی از دود سفید و گوگردیِ گلوله‌های فُسفُریک پر شده بود که نفس‌کشیدن‌ با سوزش گلو و خفگی همراه بود. یگان‌های خودی انگار آرایششان به‌هم خورده بود. بار اول که به‌ هم‌ ریختگی‌شان را دیدم، فکر کردم نیروها همدیگر را گم کرده‌اند. ماشین‌های سبک مثل آمبولانس و جیپ و کمپرسی‌ها، قاطی نفربر و تانک و توپ‌های خودکششی شده بودند. ادوات زرهی توی دشتهای خشک و داغ منطقه، چنان گرد و خاک بلند کرده بودند که چشم، چشم را نمی‌دید. توی ظِلّ آفتابِ قلب‌الاسد خوزستان، اسلحه و تجهیزات روی دست نیروهای پیاده سنگینی می‌کرد و شُرشُر عرق از سر و روی‌شان می‌ریخت. آمبولانس‌ها کفاف حمل مجروحین را نمی‌دادند و برای انتقالشان از هر وسیله‌ای استفاده می‌کردند. 🔸ادامه دارد ‌ ‌ 🖊راوی‌نویسنده: منصور ایمانی ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌‌
🔹یادواره طلبه شهیده بانو زهرا دقیقی ‌ در راستای کنگره ۸ هزار شهید استان یادواره طلبه شهیده حاجیه کربلایی زهرا دقیقی خداشهری اولین شهیده صالحین بسیج کشور توسط حوزه بسیج خواهران شهری با مشارکت پایگاه مقاومت طلبه شهیده دقیقی شهری، گردان کوثر خواهران شهری، حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گیلان، هیئت محبان امیرالمومنین (ع) خواهران فومن، گروه فرهنگی مهدا و بنیاد شهید و ایثارگران برگزار شد: ۱۷ آبان۱۴۰۲ https://eitaa.com/defapressguilan ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌🔹ارسالی از: حجةالاسلام حاج محمدحسن حسن‌زاده مدیر «گروه طلبه شهیدهٔ کربلا بانو زهرا دقیقی» و عضو فاضل و فرزانه رواق ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹وحدت اسلامی ‌ ‌ 🔸از نوجوانان ایران به کودکان غزه: 🔸در کنار شما تا روز رهایی ایستاده‌ایم!@Farsna ‌ ‌🔹هنر اتحاد 🔸هنر حماسه 🔹هنر زبان@ravagh_channel ‌ ‌ ‌
14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹چشم‌ امّید به فردای فلسطین داریم ‌ ‌🔹هنر شعر استاد رضا نیکوکار 🔹هنر مرثیه حماسی استاد حاج‌مهدی سلحشور ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
🔹دانای بی‌مدرک (۱) والدۀ خدابیامرز نطق و تکیه‌کلام‌های قشنگی داشت. هر وقت که زاد و رودش را برای درس‌خواندن اندرز می‌داد، همان نطق و تکیه‌کلام‌ها را خرجشان می‌کرد. صدای قشنگ و دلنشینی هم داشت. هنوز آواز «دیلمان»۱ و «چوپانی»۲ و «گََره‌سری»اش۳ را می‌شنوم که برای خواباندن اطفالِ شیرخوار، پای گهوارۀ تاریخی خانه می‌خواند. گهواره‌ای را که قریب سی و چند سال تکان داد و یازده تا شیرخواره را توی آن بزرگ‌ کرد. سواد نداشت، در عوض نطقش خیلی خوب بود. هم حرف‌زدنش قشنگ بود و هم حرفهای قشنگی می‌زد. بعدها که خودمان سواددار شدیم، دانستیم استادهای دانشگاه، به این حرف‌های محلی قشنگ می‌گویند «فلکلور» و اسم آن نطق قشنگ خانم‌والده را هم گذاشته‌اند فصاحت و بلاغت. توی کتابی خوانده بودم که به این ویژگی آدم‌های بی‌سواد و درس‌نخوانده می‌گویند «دانش شفاهی». معتقدم خیلی از مدرک‌داران ادبیات باید پیش این قبیل والده‌های دنیا زانو بزنند و «چیز» یاد بگیرند. راجع به این دانایان بی‌مدرک، باید بیشتر از اینها گفت، منتهی الآن چون بحث والدۀ خود ماست، حرف را باید درز بگیرم و بیش از این لفت و لعابش ندهم. به قول عنصرالمعالی کی‌کاووس ابن وشمگیر، باید بر سر سخن شوم: ‌ ‌- ۱ و ۲ و ۳: موسیقی کار و زندگی: آواهای محلی گیلان به هنگام کشت و کار ‌ 🔹راوی‌نویسنده: منصور ایمانی ‌ ‌ ‌@ravagh_channel ‌ ‌
🔹دانای بی‌مدرک (۲) تعدادمان زیاد بود، اگر اغراق نکنم تقریبا یک دستۀ پیاده. جمعیت‌مان با پدر و مادر سیزده نفر بود. والده علاوه بر رُفت و روب و پخت و پز و شست و شو، حواسش باید در عین بی‌سوادی به درس و مشق ابوعلی سیناهای آینده‌‌اش هم می‌بود! یادم هست وقتی سر درس خواندن ادا و اطوار در می‌آوردیم، نطقش باز می‌شد و می‌گفت: «پدرتان از مال دنیا چیزی ندارد، سرمایۀ شما کتابی است که گذاشتیم زیر بغلتان. پس بچسبید به همین کتاب تا فردا درمانده نشید!». اولین بار که این جمله به گوشم خورد، دوم یا سوم ابتدایی بودم و عقلم حرف‌های سنگین را نمی‌کشید. پیش خودم فکر می‌کردم منظور مادرم خرید و فروش اجناس دست دوم است. آخر بعضی از کودکان خانواده‌های فقیر و ضعیف را می‌دیدیم که چیزهای کهنه، مثل پاکت خالی سیمان و کتاب و روزنامه و قوطی‌های نوشابه و ظروف آلومینیومی را، از توی زباله‌ها جمع می‌کنند و می‌فروشند. وقتی می‌دیدم مادرم می‌گوید: «دار و ندارتان همین کتاب‌هاست، قدرشان را بدانید»، من در عالم بچه‌گی فکر می‌کردم منظورش این است که ما هم باید مثل آن بچه‌های کهنه‌فروش، کتاب‌‌مان را سالم نگه‌داریم و بعداً برای مخارج زندگی بفروشیم! خودم را طفل دوره‌گردی می‌دیدم که کتاب‌های کهنه را، روی دست گرفته‌ و توی کوچه و خیابان می‌گردد و به آدم‌بزرگها التماس می‌کند که آنها را از او بخرند! 🔸پایان 🔹راوی‌نویسنده: منصور ایمانی @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
🔹همه شهر می‌شناسدنت ‌ دیده‌ای یک نفر پرنده شود، پر بگیرد، بدون سر باشد؟ سایه گستر شود درختی که تنه‌اش زخمی تبر باشد دیده‌ای تاکنون پرستویی روی مین آشیانه بگذارد استخوانی بیاید و مثل قاصدک‌های خوش خبر باشد فکر کن دیده‌ای که یک شب ماه روی دوشش ستاره بگذارد یک نفر بعدِ رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد همهٔ شهر می‌شناسندت، گرچه یک کوچه هم به نامت نیست من ندیدم هنوز دریایی از دل تو بزرگ‌تر باشد آن قدَر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد زندگی بعدِ مرگ می‌آید بیشتر در تو شعله‌ور باشد هر چه نادیدنی‌ست را دیدی، تا ابد سنّت جنون این است: عشق از هر دری بیاید تو، عقل باید که پشت در باشد ‌ ‌ ‌ ‌🔹اثری از: استاد رضا نیکوکار شاعر جبهه جهانی مقاومت و عضو فاضل و فرزانه رواق ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
رواق
🔹شرح حال و خاطرات شهید بهروز محمدحسینی به قلم دخترشان ام‌البنین محمدحسینی فرزندم عیسی که به دنیا
🔹ادامه شرح حال و خاطرات شهید بهروز محمدحسینی، اثری به قلم دخترشان ام‌البنین محمدحسینی ‌ 🔸مستند شهدای دفاع مقدس ‌ 👇 ‌ ‌
🔹مرحوم بهزاد محمدحسینی برادر شهید ‌ یک روز در مغازه پدر مشغول کار بودیم. روز پنج‌شنبه بود و چون در کلاچای بازار روز بود و تعداد مشتری زیاد، من و برادرهایم برای کمک به پدر آمده بودیم. یک آقایی با چهره خسته و ناراحت از من سراغ بهروز را گرفت. او را صدا زدم و گفتم با شما کار دارند. بهروز آمد و آن چنان آن مرد را در آغوش گرفت که انگار او را می‌شناخت. بعد از گفتگویی کوتاه با او، من و برادر کوچکترمان را صدا زد و پرسید: چه قدر پول می‌توانید به من قرض بدهید؟ پول ما سه نفر جمعا سه هزار تومان شد که همه را به آن فرد داد و او را خوشحال و راضی فرستاد. از بهروز پرسیدم او را می‌شناختی؟ گفت: نه، همین که او مرا می‌شناخت کافی‌ است. گفتم شاید پولت را پس ندهت! گفت: از اهالی اشکورات بود، برای درمان برادرش تمام پولش را به بیمارستان داده بود، در شهر کسی را نداشت، اسم مرا هم از دیگران شنیده بود. اگر قرضش را نداد، من خودم پول شما را می‌دهم. بهروز بعد از چند روز پول ما را برگرداند، مدتی بعد آن مرد آمد تا بدهی خود را پرداخت کند. اما برادر بزرگم که لحظه‌لحظه زندگی‌اش برای ما درس بود، شاگرد ممتاز مکتب عاشورا شده بود و نزد معشوق ابدی شتافته بود. 🔸راوی برادر شهید ‌ ‌ ‌ ‌🖊نویسنده: ام‌البنین محمدحسینی، دختر شهید، از مسؤلین آموزش و پرورش استان گیلان، مستندپژوه دفاع مقدس، نویسنده خاطرات شهدای جنگ تحمیلی و مدافع حرم و عضو فرهیخته رواق‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
🔹همه‌اش را حفظم وقت تنگ بود و هنوز نماز ظهر و عصرمان را نخوانده بودیم. از قضا جا هم تنگ بود و نمی‌توانستیم همه با هم نماز بخوانیم. مجبور شدیم یکی‌یکی بایستیم به نماز؛ بدون اذان و اقامه و مستحبات و مخلفاتش. بعضی‌ها دیگر شورش را درآورده بودند و زیادی عجله می‌کردند. هنوز تکبیره‌الاحرام نگفته، می‌دیدی رفته رکوع و تا به خودت بیایی، سلام نماز را داده بود. یکی که داشت کنارم نماز می‌خواند، عجله‌اش از همه بیشتر بود. سلام نماز را که داد، با تعجب پرسیدم: «تمام شد؟ ظهر و عصر هر دو رو خوندی؟». گفت: «آره دیگه!». گفتم: «چه طور ممکنه؟». خیلی جدی گفت: «آخه من همه‌ش رو حفظم. فقط قنوت رو از روی کف دستم می‌خونم!». ‌ 🔹فرهنگ جبهه، شوخ‌طبعی.‌ها 🔸جلد سوم ۱۳۸۰ - فرهنگ‌گستر ‌ ‌ ‌ ‌@ravagh_channel ‌ ‌ ‌
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹آوای هجران ‌🔸در پیشگاه منجی - (عج) 🔹خواننده: استاد محمد اصفهانی ‌🔸آهنگ‌ساز: آریا عظیمی‌نژاد ‌🔹شعر: هوشنگ ابتهاج(ه. الف. سایه) ‌ 🔸هنر نغمه و شعر در خدمت انتظار . ‌🔹اقتباس از: گروه طلبهٔ شهیدهٔ کربلا بانو زهرا دقیقی به مدیریت حجةالاسلام حاج‌محمدحسن حسن‌زاده، عضو فاضل رواق ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ .
29.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شهادت بسیجیان ‌🔸ره‌آورد ضلالت فرقه ضاله دراویش گنابادی ‌ 🔹نقش اعضای فرقه صوفیه دراویش گنابادی در پرونده شهید «محمدحسین حدادیان و «روح‌الله عجمیان» 🔸چرا قاتلین شهید محمدحسین حدادیان در دادگاه تبرئه شدند؟ 🔹خانواده شهید حدادیان: شنیده‌ایم اعضای خانواده قاتلین فرزندمان یکی «پزشک درویش گنابادی» و دیگری از «پرسنل دستگاه قضایی» بوده، ان‌شاءالله که دروغ باشد. 🔸ولی دروغ نیست، صحت دارد. 🔸اعتراف یکی از قاتلین شهید محمدحسین حدادیان دقایقی دیگر در کانال شهید. 🔸جهت عضویت در کانال کلیک کنید: https://eitaa.com/joinchat/2122383386C93164d6ab3 @shahidhadadian74 ‌ ‌ ‌ 🔸هنر تبیین 🔸هنر رسانه 🔸هنر مطالبه‌گری ‌ ‌🔹والد معظم شهید جناب آقای حدادیان عضو انقلابی، بصیر و فرهیخته رواق ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌