از الان واسه شب علی اصغر میترسم ، روضهٔ علیِ رباب به معنی کلمه قلبمو آتیش میزنه :) 💔
enc_17203267856804858523.mp3
4.96M
قلبم مثل بیرق جزو اموال اباعبدلله ،
دنیا رو نمیخوام هرگز منهایِ اباعبدلله ..
[ روز پنجم ]
رواقِ دل ؛
« تازه دامادِ حرم .. »
کینه ها داشت به دل از پدرش آن لشکر ،
نُقل سنگ از همه سو ریخت سرش آن لشکر ..
رواقِ دل ؛
کینه ها داشت به دل از پدرش آن لشکر ، نُقل سنگ از همه سو ریخت سرش آن لشکر ..
گذر صاعقه بر شاخه ی شمشاد افتاد ؛
اضطرابی به دلِ مادر داماد افتاد
رواقِ دل ؛
گذر صاعقه بر شاخه ی شمشاد افتاد ؛ اضطرابی به دلِ مادر داماد افتاد
جای سالم به تنش ، زخم نیابد، ای وای !
نیزه ای خواست سرش قند بسابد ، ای وای :)
رواقِ دل ؛
جای سالم به تنش ، زخم نیابد، ای وای ! نیزه ای خواست سرش قند بسابد ، ای وای :)
تازه داماد حرم ، پیرهنی خاکی داشت ؛
بهتر این است بگویم کفنی خاکی داشت ..
رواقِ دل ؛
تازه داماد حرم ، پیرهنی خاکی داشت ؛ بهتر این است بگویم کفنی خاکی داشت ..
کوفه با زخم زبان گفت مبارک بادش ،
عاقبت ارث پدر را به پسر پس دادش 💔 ..
رواقِ دل ؛
از همان دور شنیدم رَجَزت را پسرم ! این حسین و حَسَنت را جگرم سوخت علی ..
در مقاتل آمده است که حضرت علی اکبر علیهالسلام ؛ چون در آستانه شهادت قرار گرفت ، ندایش بلند شد : « یا اَبَتاه هذا جَدّی رَسُولُ اللّه قَدْ سَقانی بِکَاْسِهِ الْاَوْفی شَرْبَةً لا اَظْمَاُ بَعْدَها اَبَداً ؛ بابا ! این جدّم رسول الله است که مرا با کاسهای از آب گوارا سیراب کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد . » امام سریعاً به بالین علی اکبر آمد و با چشمانی اشكبار فرمود : «قَتَلَ اللّه ُ قَوْماً قَتَلُوک ؛ پسرم ! خداوند بکشد آنانی را که تو را کشتند .. » آنگاه خم شد، صورت بر چهره خونآلود علی نهاد ؛ «فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ » سپس اضافه کرد: « علَیَ الدُّنیا بَعْدَکَ الْعَفا ؛
بعد از تو خاک بر سر این دنیا . »
نماهنگ نوحوا علی شبلی.mp3
4.58M
ای شهید ارباً اربا تو حرم ،
دوباره پخش شده پیکرِ تو ..
[ روز هفتم ]
حضرت سکینه سلاماللٰهعلیها به سمت پدرش حسین علیهالسلام آمد و گفت : عمویم عباس کجاست ؟ میبینم که در آوردن آب برای ما و اهل خیمه تأخیر کرده است .. حسین علیهالسلام پاسخ داد : عموی تو کشته شده است ؛ سکینه فریاد زد و گفت : « وای بر عمویم ، وای عباس .. » حضرت زینب این سخن را شنید و فریاد زد : وای برادرم ، وای عباس ، وای از فقدان تو عباس که بعد از تو با ما چه میشود .. حسین گفت : والله آری ، وای چه فقدانی ، ای ابالفضل بعد از تو چگونه کمرم شکست ؛ به خدا سوگند که دوری تو برایم سخت و دشوار است ؛ حسین(ع) به همراه زنان بر برادرش گریست .. زنان در اطراف او جمع شده و او را به گریه واداشته و عزاداری کردند ، حسین(ع) به همراه آنان به شدت گریست ، تا جایی که گفته شد : او از شدت اشک ریختن بیهوش شد . « بحر العلوم، مقتل الحسین علیه السلام / ۳۱۷، ۳۱۹- ۳۲۴ »