eitaa logo
راویدین | ravidin
376 دنبال‌کننده
253 عکس
136 ویدیو
7 فایل
﷽ 🇵🇸🇮🇷🇱🇧 🕌 راویدین: راویِ دین به زبان ساده حیات ما به شوق «ألا یا أهل العالم» ممات ما به شوق «مَـن یَمُـت یرَنـــی» 🕊️ ﴿وقفِ امیرالمؤمنینِ قلبم🫀﴾ 📪ناشناس: https://daigo.ir/secret/434196413 🤝حرفامون: @ham_shagerdi 🛍️محصولاتمون: @ir_borhan
مشاهده در ایتا
دانلود
• ▪️بعد شهادت اميرالمؤمنين یه روز معاویه خواست به عدی بن حاتم (پسر حاتم طایی) زخم زبون بزنه؛ ▪️گفت: عدی پسرهات چی‌ شدن؟! ▪️عدی بن حاتم گفت: هر سه‌تاشون تو صفین فدای علی شدن! ▪️معاویه گفت: علی در حق تو بی‌انصافی کرد که پسرهای خودش رو عقب نگه داشت تا سالم بمونن، اون‌وقت پسرهای تو رو فرستاد جلو که کشته بشن! ▪️عدی گفت: من در حق علی بی‌انصافی کردم که امروز علی شهید شده و من هنوز زنده‌ام...🥀 _________ 📚 منبع: الکنی و الالقاب، ج 2، ص 105 💠 @shagerde_ostad
شک ندارم که خطاکارم و بد، آه ولی بِعَلــــــــیٍ بِعَلــــــــیٍ بِعَلـــــــــیٍ بِعَلـــــــــی... 🌙 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌فرمود: _ «شـادی‌اش دوام ندارد و کس‍ـی از اندوهـش در امان نیسـت!» +دنیا را می‌گفت... ❤️‍🩹 (خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه) 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ✨ خب وقتشه هندزفری‌ها رو آماده کنیم و بشینیم پای حرف‌های حضرت خالق 🌱 🔸صوت ترجمه روان و شیرینِ قرآن کریم 📖 🗓 روز نوزدهم رمضان: جزء ۱۹ 👇 •
• 🔰اعتراض وارد نیست! ▪️با یه حالت عصبانی و بی‌ادبانه اومد پیش پیامبر و گفت: تا حالا هرچی گفته بودی ما قبول کردیم؛ ایمان آوردیم، نماز خوندیم، روزه گرفتیم... به این‌ها راضی نشدی حالا این جوون (امیرالمؤمنین) رو کردی جانشین خودت؟! این دستور رو خودت دادی یا از طرف خداست؟! ▪️پیامبر که از شدت عصبانیت چشماشون سرخ شده بود، سه بار قسم خوردن که این دستور خداست نه من!! ▪️بازهم باور نکرد! گفت: - اگه این دستور خداست، خدایا یه سنگی از آسمون بفرست تا همین جا جون من رو بگیره! ▪️از مسجد اومد بیرون که سوار شترش بشه، همون‌جا یه سنگ از آسمون اومد، جوری خورد به سرش که از مخرجش خارج شد و در جا به درک واصل شد! آیه اومد: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿١﴾ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ﴿٣﴾ خلاصه‌اش میشه: یه کافری درخواست عذاب کرد، ماهم اجابت کردیم :) __________ 📚 منابع: 1- الغدیر، ج1، ص 242 2- آمال الواعظین، ج2، ص 593 - 594 💠 @shagerde_ostad
• ▪️یه روز جناب عمار، امیرالمؤمنین رو دید که خیلی عصبانی‌ان! علتش رو سوال کرد؛ ▪️حضرت فرمودن: وقتی داشتم از کوچه می‌گذشتم دیدم یه مردی داره با یه زن دعوا می‌کنه و سرش داد می‌زنه! همین الان برو سراغش و بهش بگو اگه به این کارش ادامه بده علی با ذوالفقار میاد! ▪️عمار رفت، پیام امیرالمؤمنین رو به اون مرد رسوند و آرومش کرد. بعد، با صدایی بلند، یه طوری که همه بشنون گفت: این رو بدونید که اگه کسی سر خانم‌ها فریاد بزنه، مولای من تحمل نمی‌کنه و با ذوالفقار میاد سراغش!... ___ 📚منبع: الفضائل، ابن شاذان قمی، ج ۱، ص ۶۴ 💠 @shagerde_ostad
راویدین | ravidin
• ▪️یه روز جناب عمار، امیرالمؤمنین رو دید که خیلی عصبانی‌ان! علتش رو سوال کرد؛ ▪️حضرت فرمودن: وقتی
این همه خشم چرا امیرالمؤمنینِ من؟ نکنه از چنین صحنه‌ای خاطرهٔ بدی دارین! 😭💔🥀 💠 @shagerde_ostad
• أميرالمؤمنين همواره می‌فرمود: «ای مردم کوفه! در آن روزی که از نزد شما می‌روم، اگر جز اثاث خانه‌ام و چهارپایان باربرم و غلامم چیز دیگری با خود داشتم بدانید که خائنم.» 📚 👤 💠 @shagerde_ostad
• 🔰ضارب دستگیر شد! ▪️امام حسن، ابن ملجم رو دست بسته آوردن پیش امیرالمؤمنین؛ فرمودن: یا امیرالمؤمنین این ملعون همون آدمیه که از پشت به شما ضربه زد و این بلا رو سرتون آورد. ▪️امیرالمؤمنین که به خاطر زهر شمشیر، چهره‌شون زرد و بی‌حال شده بود با همون بی رمقی رو به ابن ملجم فرمودن: _ چرا دست به همچین گناه بزرگی زدی؟ مگه من بهت پناه نداده بودم؟ مگه من زیر بال و پرت رو نگرفته بودم؟ مگه من برات امام بدی بودم؟ چرا جوابم رو این طوری دادی؟ ▪️ابن ملجم سکوت کرده بود و هیچی نمی‌گفت. ▪️امیرالمؤمنین رو به امام حسن کردن و فرمودن: از همون آب و غذایی که خودتون می‌خورید بهش بدید و فعلا نگهش دارید. اگه حالم خوب شد که خودم تصمیم می‌گیرم که ببخشم یا قصاصش کنم؛ اگه قسمتم شهادت بود، یک جون گرفته، یک جون بگیرید نه بیشتر! قصاصش کنید ولی فقط با یک ضربه! درسته که قاتل منه؛ اما در حقش زیاده‌روی نکنید، ظلم نکنید، بدنش رو قطعه قطعه نکنید که خدا افراد ظالم و زیاده‌رو رو دوست نداره! 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• 🎥 بازی کثیف عمروعاص با ذهن مردم! 🔻 مراقب عمروعاص‌ها باشیم! 💠 @shagerde_ostad
• 🔰امام سجاد، تو می‌فرماد: خدای خوب من! این همه بخشندگی تو گیجم کرده! اونقدر پشت سر هم بزرگواری می‌کنی که موندم کدوم رو شکر کنم! اونقدر لطفت سرریز شده تو زندگی من، که حسابش از دستم در رفته. اون قدر پشت سر هم زندگی‌ام رو غرق نعمت می‌کنی که نه فرصت شمردنشون رو دارم، نه می‌تونم خبر خوششون رو به بقیه بدم. این وضع منه... وضع کسی که با زبون خودش اعتراف می‌کنه در برابر اون همه نعمت تو فقط کوتاهی کرده! آره مهربون من دارم علیه خودم شهادت میدم من قدر لطف‌های تو رو ندونستم و حیف و میلشون کردم... ولی در عوض تو اونقدر دلسوز و مهربون و بزرگواری، که اونهایی که بهت رو میزنن رو ناامید نمی‌کنی، و اونهایی که با هزار امید و آرزو اومدن سراغت رو بیرون نمی‌کنی. خدای من اونهایی که چشم امیدشون به تو بسته است، بارِ همه سختی‌هاشون رو با همین امید به تو زمین میذارن؛ هرکس هر آرزویی داره، اول و آخرش باید بیاد سراغ خودت. پس عزیزم به آرزوهامون، جواب ناامید کننده نده نذار با داشتن خدایی مثل تو، ناامید و سرخورده بشیم.. 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ✨ خب وقتشه هندزفری‌ها رو آماده کنیم و بشینیم پای حرف‌های حضرت خالق 🌱 🔸صوت ترجمه روان و شیرینِ قرآن کریم 📖 🗓 روز بیستم رمضان: جزء ۲۰ 👇 •
• 🔰روز حاجت روایی امیرالمؤمنین! ▪️از جنگ احد که برگشتن، بیشتر از هفتاد زخم روی بدنشون بود که بعضی‌هاشون خیلی عمیق بودن! ▪️پیامبر اومدن به عیادت امیرالمؤمنین؛ فرمودن: کسی که برای خدا، همچین مصیبت‌هایی ببینه خدا به خودش واجب می‌دونه که براش جبران کنه. ▪️امیرالمؤمنین که تا اون لحظه، با بغض تو فکر جنگ و یاران شهیدشون بودن، عرض کردن: پدر و‌ مادرم فدای شما یا رسول الله! شُکر اون خدایی رو که ندید من یه لحظه هم به شما پشت کنم یا از جنگ فرار کنم؛ قربونتون برم آقا... ولی... ولی... ولی با وجود این همه زخم، من چرا از شهادت محروم شدم؟! ▪️با کلمه به کلمه این حرف‌ها، اشک بود که یه لحظه هم امون نمی‌داد و پشت سر هم از چشمان حضرت روی گونه‌هاشون می‌ریخت. ▪️پیامبر که این بی‌قراری امیرالمؤمنین رو دیدن فرمودن: علی جانم نگران نباش تو هم در آینده به آرزوت می‌رسی و شهید می‌شی ان شاءالله... _____ 📚 منبع: بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۱۴ 💠 @shagerde_ostad
• یا رفیق من لا رفیق له! من تو تمام عمرم، «نارفیقت بوده‌ام؛ امشب حلالم می‌کنی؟» ❤️‍🩹 🌙 💠 @shagerde_ostad
• 🔰 همنشینِ خلیفه! ▪️امام حسن و امام حسین از تدفین اميرالمؤمنين برمی‌گشتن. دیدن یه پیرمردی، با حال خراب، سرش رو گذاشته روی یک خشت و های های گریه می‌کنه. ▪️از پیرمرد پرسیدن: - آقا چی شده؟ چرا این‌قدر پریشونید؟! پیرمرد گفت: - من یه ساله تو این شهرم؛ هیچ کسی رو اینجا ندارم. تو این یه سال، یه آقایی بود هرروز میومد به من سر می‌زد، برام غذا می‌آورد، باهام صحبت می‌کرد. ولی حالا سه روزه پیداش نیست! نمی‌دونم چرا دیگه پیش من نمیاد؟! ▪️حسنین پرسیدن: اسمشو می‌دونی؟ ▪️پیرمرد گفت: نه هربار ازش پرسیدم گفت یه بنده‌ی خدا. ▪️پرسیدن: ظاهرش چه شکلی بود؟ ▪️پیرمرد با گریه گفت: من نابینام.. چهره‌اش رو ندیدم.. ▪️پرسیدن: از طرز حرف زدن یا رفتارش نشونه خاصی داری که بتونیم با اون بشناسیمش؟ ▪️گفت: همیشه ذکر می‌گفت، سبحان‌الله و لا اله الا الله از دهنش نمی‌افتاد؛ هربار هم که شروع می‌کرد به ذکر گفتن انگار زمین و زمان باهاش هم‌نوا می‌شدن.. هربار که می‌نشست کنار من، می‌گفت: درمونده‌ای کنار درمونده ای نشسته، و غریبی با غریبی همنشین شده.. ▪️امام حسن و امام حسین به هم نگاه کردن؛ - این نشونه‌هایی که میگی، نشونه‌های پدر ما اميرالمؤمنين علی علیه‌السلام هستن.. ▪️پیرمرد گفت: - پس چرا پدرتون چند روزه نیومده پیش من؟ ▪️حسنین فرمودن: یه نفر پدر ما رو به شهادت رسوند. الان از سر مزار ایشون میایم. ▪️پیرمرد فریادی زد و خودش رو انداخت روی زمین! ضجه می‌زد و خاک روی سر و صورت خودش می‌ریخت.. ▪️با گریه می‌گفت: - من کی‌ام که اميرالمؤمنين این همه مدت همنشینم شده؟ آخه چرا آقای منو کشتند؟ ▪️هرچی امام حسن و امام حسین تلاش می‌کردن بهش دلداری بدن، پیرمرد آروم نمی‌شد! ▪️پیرمرد گفت: شما رو به جدتون قسم! شما رو به روح پدرتون قسم! توروخدا منو ببرید سر خاکش.. ▪️امام حسن و امام حسین، زیر بغل‌های پیرمرد رو گرفتن و بردنش سر مزار اميرالمؤمنين. ▪️پیرمرد خودش رو انداخت روی قبر و فریاد می‌زد: - خدایا من طاقت دوری از علی رو ندارم! خدایا من نمی‌تونم از این مهربان پدر، دور بمونم! خدایا تو رو به حق صاحب این قبر جون منم بگیر! ▪️پیرمرد، اون‌قدر سر خاک اميرالمؤمنين گریه کرد، تا به آرزوش رسید؛ همون‌جا از دنیا رفت و نزدیک مزار اميرالمؤمنين به خاک سپرده شد... 💠 @shagerde_ostad
. أللهُمَّ العَـنْ قَتَــلَةَ أمیرِالمُؤمِنیــن 🖤🥀 .