eitaa logo
راویا
289 دنبال‌کننده
466 عکس
111 ویدیو
0 فایل
راوی اُمید و یاراییِ انسان ارتباط با ما: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
پیازهای کلاس اولی 🌻من معلم کلاس اول هستم. 🌿یه روایتی از زمان جنگ خونده بودم که یه مدیر مدرسه از همه بچه‌ها خواسته بود نفری یه پیاز یا سیب زمینی بیارن مدرسه تا برای رزمنده‌ها بفرستن 🧅 منم به دانش آموزهام گفتم فردا هر کسی یه دونه پیاز بیاره! بچه‌ها جمعا ۹ کیلو پیاز آوردند! و این پیازها تقدیم شد به آشپزخانه مقاومت محله صفا. تا بشن پیاز‌ داغ روی آش‌ها و فروخته شن به نفع مقاومت.✌️🏻 مهم‌ یدونه پیاز نبود مهم این بود که بچه‌های کلاس اولی منم اومدن پای کار و شدن جزئی از سپاه حق 🥹❤️ 🖊رضوانی @ashpazkhane_moqavemat ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش جالب مجری لبنانی الکوثر به کشاورز ایرانی که تمام محصولش را به مردم لبنان اهدا کرد https://eitaa.com/meslezahra ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
به نام خدا دست بخشش هوا گرفته و ابری بود که به دانشگاه رسیدم. اما این باعث نمیشد که خبری از  شور و هیجان دانشجوها نباشد. نزدیک سلف مرکزی دانشگاه محقق چشم گرداندم و  بنر بازارچه همدلی را دیدم. جلو رفتم. سه دانشجوی دختر پشت میزها ایستاده بودند و به سوال و جواب مشتری‌ها پاسخ میدادند. از بین دانشجویانی که مشغول تماشا و خرید محصولات بودن خیره شدم به اجناس روی میز. از لیوان و زیر دستی و سرویس سرامیکی آشپزخانه تا فنجان قهوه خوری و پیراشکی و موکت و ساندویچ. فنجان هر کدام رنگ و لعابی داشتند.  نوشته‌‌ ‌ی روی فنجان‌ها و پیش دستی‌ها مشتری را جذب خود میکرد. با دیدن فنجانی که روی دسته‌هایش عکس سه پرنده کوچک بود با خودم گفتم: چقدر برای هدیه دادن خوبه. همزمان با من دانشجویی قیمت فنجانی که به چشمم آمده بود را پرسید و فروشنده جواب داد : دونه‌ای ۱۸۰ تومن. دختر دانشجو کیفش را دست به دست کرد: چقدر نازه! دختر پشت میز که ظاهرا سازنده کارهای سرامیکی بود آدرس کانالش را نشانمان داد؛ از این صفحه میتونین شکل و رنگ مورد نظرتون رو درخواست بدین. دخترک لیوان را گرفت و ذوق زده از انتخابی که کرده بود میخواست دور شود که با حرف فروشنده دیگر ایستاد: موکا نمی‌خوایین؟ ارزونه‌ها. دخترک با خنده دور شد. 😊 از آن طرف نگهبان دانشگاه که پیرمردی خوش رو و  کلاه به سر بود از راه رسید. خریدارانه پرسید: موکا دیگه چیه؟ فروشنده با لبخند فنجان موکا را به سمتش گرفت: بفرمایین. چیزی تو مایه شیر قهوه است. اما نه تلخه و نه شیرین. نگهبان سری تکان داد: به مزاجم سازگار نیست بابا. اما یه ساندویچ ازتون میخرم. دختر فروشنده پلاستیک ساندویچ اولویه‌ها را جلو آورد و ساندویچی به دست نگهبان داد: مهمان ما باشید آقای زارع. مرد کارت را به سمتش گرفت: نه بابا. میخوام یه کوچولو ثواب ببرم. یاد دخترم افتادم که چند ساعت دیگر از راه میرسید و هنوز برای  ناهار چیزی نپخته بودم. پول چند ساندویچ‌ را دادم و آنها را تحویل گرفتم. زل زدم به نوشته‌ای که با سلیقه روی ساندویچ‌ها چسبانده بودند. آن  را خواندم: این یک خرید نیست. این یک پل است بین ما و قلبهایی که در فلسطین و لبنان برای آزادی می‌تپند. هر لقمه نشانه‌ای از ایستادگی و امید برای کودکانی است که زیر بمباران خواب آزادی می‌بینند.🥺 چقدر خوب بود که ناهار امروزمان نشانه‌ای کوچک و ناچیز  از کمک ما به برادران و خواهران لبنانی بود. قطره قطره جمع میشد و تبدیل به دریا می‌گشت. دانشجوها رفته رفته جلوی میز را گرفتند. جا برای ایستادن نبود. فروشنده‌ها هم خجالت را کنار گذاشته و تبلیغاتشان را شروع کرده بود‌ند: صدای فروشنده همه را دور میز جمع کرده بود؛ دیگه هیچ جا به این قیمت پیدا نمیکنین. بیایین که ارزون میدیم.. با قطرات باران که روی صورتم لغزید به خودم آمدم. انگار آسمان نیز داشت دست سخاوتش را به زمینیان نشان میداد. از دانشگاه بیرون رفتم و سوار تاکسی شدم. آن طرف روی دریاچه شورابیل اردبیل، رنگین کمان در حال خودنمایی بود. ✍: فرانک انصاری ششم آذر ماه ۱۴۰۳ *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحفه‌ای صادقانه به مظلومان مقاوم انگشتر و ساعت هدیه ازدواج همسر شهید مدافع حرم شهید صادق عدالت اکبری به همت هیئت محبین عقیلة العرب (س) تبریز به مزایده گذاشته شد و به مبلغ ۱۲۰ میلیون تومان به نفع جبهه مقاومت و مردم مقاوم غزه و لبنان به فروش رفت. https://irane-hamdel.khamenei.ir *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*- 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
دل بزرگ میخواهد برای یک زن تا زیباترین زینت خودش را ببخشد و آرام برود.. به یاد آن گردنبند حضرت زهرا افتادم چقدر کار شما شبیه هم بود او بخشید. تا گرسنه ای را نجات دهد و فقیری را سیر کند تو بخشیدی تا بگویی من کنار توام کنار کودک ات کنار خانه ای که آوار شده است.. به گوش دشمنان برسانید ما ملت شهادت یم ما یادگار همان حضرت زهرایی هستیم که بخشید و آرام گرفت.. دستان ت متبرک بانو ی سرزمینم ✍؛ زائری *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
قطره هایی به وسعت طوفان 📲«ما همه مادران (ماشاالله) سه تا چهار فرزندیم و پر مشغله این هفته همه مامانها با فرزندانشون بیمار شدند و اعلام کردند که پخت نداریم. اما دیشب آقا خودش نظر کرد و الهی شکر شرمنده نشدیم و امروز ۲ میلیون فروش داشتیم.» 🔻آری... وقتی زندگی ات با مقاومت عجین می شود و شبیه فرزندت برایش مادری می‌کنی همان مادر دلسوزی که وقتی خودش سرما میخورد و بیمار می شود؛ شبیه مادرش دست به کمر می شود و قربة الی الله بسوی تنور می رود تا به فرزندانش قوتی آماده کند. او که هر لحظه با آه فرزندش می گوید: دردت بجانم کاش من صد دفعه مریض شده بودم و تو مریض نبودی چگونه می تواند امروز فرزند مقاومت خود را فراموش کند سرمای پاییز او را از پا درنمی آورد، نبود آتش درد در دلش و معنای توحید در زندگی اش او را نیست خواهد کرد. 🔻با یک نجابتی می گوید ما هر هفته فقط می توانیم ۲/۵ الی ۳/۵ میلیون تومان کمک داشته باشیم اگرچه نسبت به برخی محلات که کمک های رقم بالا دارند کم است اما امید ما به این مبلغ ها نیست امید ما به نگاه گوشه چشم مهدی فاطمه (س) به کارمان است که اگر نظر کند برکت آن دیگر قابل شمارش نخواهد بود. 📌آشپزخانه این محله تاکنون بیش از ۱۴ میلیون تومان به جبهه مقاومت کمک کرده است. @ashpazkhane_moqavemat *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
ایران همدل یعنی من و تو همیشه در شرایط سخت، حال آدم ها اطرافمون برامون مهمه! پس هر مدلی که بتونیم کمک می‌کنیم... اومده بود مجلس روضهِ مادر ازجنس دخترانه، یه گوشه نشسته بود. مداح اهل بیت مجلس را به سوگ نشاند و روضه آغاز شد. بعد از پایان روضهِ حضرت رقیه بلند شد، اومد کنارم و گفت : خانم ،من اسمم نازنین فاطمه است. این سکه هدیه روز تولدم هست . شنیده بودم که دخترای انجمنی برای دخترای غزه و لبنان هدیه جمع می‌کنند میشه این رو از طرف من برسونید به دستشون 🥺 این جور دل کندن ها یه دل دریااایی می خواد.. بعدش آدم دریا دلی میشه که بتونه از عزیزترین داشته ش دل بکنه دختران ماه برای کمک به مردم فلسطین و لبنان، از هر قدم کوچک و بزرگی که برداشتید مطمئن باشید خدا، بهترین شاهد عالم، همدلی شما و نیت های قشنگتون رو میبینه. ▫️@dokhtaran_moh *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🔻 ما رأیتا الا جمیلا در سوز سرد پاییزی... در لحظه ای که دست هایم را بهم گره زده و با نفس هایی که از دلِ آتش گرفته برمیخزد گرمشان میکنم و همزمان خبر را می‌خوانم که حلب سقوط کرد و زمزمه برخی مردم را می‌شنوم که با صدای اعتراضی می گویند چرا نیازمند داخلی نه... باخود برای هزارمین بار درگیر میشوم که آیا این همان کاری است که باید پایش بایستی یا خودت را سرگرم کرده ای؟! از راه می رسد به قیافه اش میخورد از برادران افغانی باشد ابتدا یک پنجاهی در دست و سپس پنجاهی دیگری هم به آن اضافه میکند و نزدیک‌تر می شود بدون اینکه کاسه آشی دریافت کند پول را تحویل می دهد و راهی زیارت می شود. پس از چند دقیقه دوباره می بینم به سمت میز می آید تا پول را در دستش می بینم باخودم فکر میکنم حتما دلش آش خواسته و پشیمان شده و آمده است که آش بگیرد شاید خجالت می کشد به همین خاطر میخواهد مجددا پول دهد.. سریع قبل از اینکه حرفی بزند میگویم:بفرمایید آش پولش را دادید ولی تحویل نگرفتید. اما او دوباره یک پولی در دستم میگذارد که من هنوز مبهوت زیبایی این صحنه هستم از اعتماد او به یک گروه مردمی بی نام و نشان از اینکه مصیبت چشیده استکبار بودن و بلاهای امروز فلسطین و لبنان را خوب احساس می کنند از اینکه دشمن چقدر تلاش کرد بین ما و آنها فاصله بیندازد... از اینکه چقدر مورد هجمه برخی رسانه های داخلی بودن و مجددا شیربچه های فاطمیون توی سوریه خون می دهند همینطوری دارم فکر میکنم که گویا او هم متوجه شده است حواسم به پولی که دریافت کردم نیست یهو اشاره می کند یورو! ۵۰ یورو...! برای کمک به مقاومت است به سوی حرم راه می افتد گویا باز من متوجه این مبلغ نشده ام و به ارزش غیرمادی آن می اندیشم که دوستم یهو فریاد می زند: بابا دمش گرم حدود ۴ میلیون تومان اما قیمت این صحنه چند؟ خوشبحال کسانی که تمدن اسلامی و برادری و خواهری به وسعت جهان را خواهند چشید... @ashpazkhane_moqavemat *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
از یحیی سنوار تا میرزاکوچک خان پیش از آغاز یکی از جنگ ها در ۳۱ شهریور ۱۲۹۴ میرزا کوچک خان سخنرانی مشهوری دارد که تاریخ نگاری سکولار این بُعد شخصیت مذهبی میرزا را سانسور میکنند‌. او خطاب به یاران میگوید: ما از سرسلسله مجاهدین اسلام، یعنی حضرت سیدالشهدا (ع) سرمشق میگیریم، چه اقتدار یزید و دولت اموی کمتر از دولت تزاری؛ و جمعیت آن سَرور نیز بیشتر از این جمعیت نبود، گرچه در ظاهر حضرت امام حسین مغلوب شد، ولی نام نامی و اسم گرامی آن بزرگوار، قلوب آزادیخواهان را همیشه به نور خود، منور داشته است. شما باید بدانید این لباس مجاهدت را که ما به تن کرده ایم، کفن ما است و قبر ما در شکم جانوران و درندگان است. ما برای القاب و جاه و مال، مسلح نشده ایم، ما زوال ملت و اضمحلال مملکت را طالب نیستیم، ما برای قطع ایادی اجانب و مزدوران آنها که سالها است خون ما را مکیده و ما را به این روز سیاه نشانیده اند و احساسات وطن پرستی را در ما کشته و میخواهند ما را غلام خود نمایند، جمع شده و اسلحه به دست گرفته ایم. روستای گسگره ۳۱ شهریور ۱۲۹۴ این سخنرانی شهید میرزا به بیش از صد سال پیش تعلق دارد‌ و شبیه به همین کلمات در مبانی فکری و سخنرانی شهید بزرگ جهان اسلام یحیی سنوار آمده است آنجا که میگوید: صلح و مذاکره در کار نیست؛ یا پیروز می‌شویم یا کربلا رخ می‌دهد. این نشان میدهد مقاومت دربرابر اجنبی و استعمار روس، انگلیس و آمریکا در این منطقه عقبه تاریخی دارد‌. مقاومت پدیده جدیدی نیست. عمر مقاومت به شکل و روش امروزی ریشه در تاریخ استعمار در این منطقه دارد‌‌.‌ پای استعمار که در منطقه ما باز شد، مقاومت آغاز شد. ریشه فکری پدیده مقاومت که یک اصل انسانی_الهی است به عاشورا بازمیگردد‌. سنوار و میرزا بیش از صد سال باهم فاصله دارند اما هر دو در یک زبان مشترک از امام حسین(ع) میگویند. مقاومت بدون عقبه تاریخی استعمار در این منطقه ناقص درک میشود. ✍؛ علیرضا زادبر پ.ن؛ امروز 11 آذر روزیست که میرزا کوچک خان، اسطوره مقاومت ایستاده یخ زد.. *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
کمک ۱۵۰ میلیون تومانی یک کشاورز قزوینی به مردم فلسطین و لبنان 🔹یک کشاورز قزوینی با حضور در دفتر نماینده ولی فقیه و امام جمعه قزوین، مقداری طلا و سکه به ارزش ۱۵۰ میلیون تومان به مردم فلسطین و لبنان اهدا کرد. 🔹برای مشارکت در پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از اینجا وارد شوید. *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
هدیه‌ای برای دانش‌آموزان نمونهٔ کلاس صبر و مقاومت غزه 🔹برای مشارکت در پویش کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از اینجا وارد شوید. *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
سعادت این را داشتیم که در موکب حضرت زهرا(س) مهمان مسجد جوادالائمه باشیم و زیر سایه ی مادر، خدمت کنیم🏴 نیت ها یکی بود: اختصاص کل سود به جبهه ی مقاومت🇵🇸 با این نیت، دیگر موقعیت‌مان مهم نبود! چه فرقی می‌کرد؟! ایــ🇮🇷ــران یا فلســ🇵🇸ــطین قم یا غزه مهم دلهایمان بود که کنار کودکان غزه، به قلب‌های آنان گره خورده بود❤️‍🩹 🎙 روایت کنیم از پسربچه ای که سعی داشت با کشیدن کلاهش تا روی دماغش، سرما را تحمل کند و عناب های باغستان را برای کمک به جبهه ی مقاومت بفروشد. 🎙 از دختربچه ای روایت کنیم که میگفت: دیشب تا ساعت ۴ بامداد، فقط توانستم همین ۵ ، ۶ اسکاج را ببافم؛ اما همین ها را هم آورده ام که سهمی در کمک به بچه های فلسطین داشته باشم. این نیرو ، نیرویی نیست جز جوشش خون جوانان💪 https://eitaa.com/joinchat/3905159249C1a13d7f233 *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🎥 «نوه شهید رییسی» توپ اهدایی رییس فیفا به شهید رئیسی را برای کمک به بچه‌های غزه به فروش گذاشت 👈 جهت خرید این توپ مبلغ پیشنهادی خود را تا روز دوشنبه ۱۴۰۳/۰۹/۱۹ به شماره ۲۰۰۰۰۳۴۰ پیامک کنید. https://eitaa.com/joinchat/3117023246Cf96f41a7fb *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🔻 چراغ چندخانه هنوز روشن است... داستانی که می‌خواهیم بگوییم، حکایت زنانی است که در بزنگاه‌های تاریخی، چراغ جهاد را روشن نگه داشتند. در کوچه و خیابان‌های شهر عطری پیچیده؛ عطری از جنس دفاع مقدس. این عطر، یادآور روزهایی است که زنان و مادران، بی‌پروا و با عشق، شب را به صبح می‌رساندند تا از هیچ کوششی برای پشتیبانی از خط مقدم دریغ نکنند. اکنون در حالیکه شهر در خاموشی و آرامشی نسبی فرو رفته، چراغ چند خانه هنوز روشن است؛ خانه‌هایی که اشتیاق مبارزه با اسرائیل، خواب را از چشمان زنانشان ربوده است. در یک محله زنانی که پیشتر فقط همسایه و آشنا بودند در صفی متحد به یک هدف مشترک می اندیشند. این زنان، روزها با هم اندیشیده‌اند تا راهی بیابند برای یاری به مادران و کودکان مظلوم لبنان و غزه . خیلی خودجوش خیلی زنانه خیلی مادرانه. آخر همه این زنان مادرانی اند که دست کم یک نوزاد یا کودک در خانه دارند .چطور با وجود کودکانشان و کارهای فراوانی که دارند همیشه در جهادها پیشقدم میشوند. و این بار نیز با نیت‌های خالص و دغدغه فراوان، روح دفاع مقدس را در شهر زنده می‌کنند. آنان می‌دانند که هر قدم و هر کار کوچکشان، می‌تواند امید و قدرتی تازه به مقاومت ببخشد. مسجد محله حالا پر از خبر و هیاهوست؛ رفت و آمدها لحظه به لحظه بیشتر می‌شود. خوب گوش کن، این صدای پاهای زنان و مردانی است که برای برپایی موکبی از عشق و مقاومت و همیاری ، گرد هم آمده‌اند. در دل شب، در سکوتی که گویی فریاد زندگی‌ست، آنان غذاها و صنایع دستی خود را برای فروش آماده می‌کنند. و در جواب کسی که پرسید این کار تا کی ادامه دارد با قاطعیت می‌گویند تا پایان جنگ . اینجا نه تنها از فروش، بلکه از امید و ایمان سخن گفته می‌شود؛ ایمان به فردایی روشن‌تر، که با نیت های خالص و گامهای استوار به حقیقت خواهد پیوست انشاءالله . @ashpazkhane_moqavemat *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🇵🇸 سه تا! فیری فیری پلستاین! 🔻 زینب همین که چشم‌هایش را باز کرد، گفت: «بریم‌ خونه‌ی نی‌نی ترشی درست کنیم.» چیزی بود که شب گذشته، قبل از خواب به او گفته بودم. ولی برخلاف روزهای دیگر دیر از خواب بیدار شده بود و ساعت ۹:۱۵ بود. با خودم حساب می‌کردم که باید تا ظهر کارها را تمام کنیم تا موقع نهار مزاحم صاحبخانه نباشیم. قرار بود هر کس برای خودش تخته و چاقو ببرد. عاقبت‌اندیشی کردم و یک کارد میوه‌خوری کُند و یک تخته سبک هم برای زینب سه ساله‌ام برداشتم.👩‍🍳 تا برسیم خانه نسترن خانم، ساعت از ده گذشته بود. درِ واحدشان را با احتیاط باز کردیم چون بساط ترشی‌ درست‌کنی تا دم در رسیده بود و یکی از خانم‌ها پشت در نشسته بود.🥦🥕🧄 با یک نگاه می‌شد فهمید که اکثر چیزها خرد شده است. بچه‌ها با هم توی اتاق بازی می‌کردند و مادرها هم دور هم صحبت می‌کردند و سبزیجات را خرد می‌کردند. البته زینب پیش من ماند و مشغول خرد کردن شد. دختر کوچک فاطمه خانم هم که همسن زینب بود، بیشتر پیش مادرش بود. به فاطمه خانم گفتم: «قرار دورهمی چهارشنبه را که گذاشتید، حدس می‌زدم از دلش کاری برای جبهه مقاومت بیرون بیاید.» خودش هم گفت که همین حدس را می‌زده‌است.🇵🇸 کار خرد کردن که تمام شد، گفتیم حالا مستندسازی و کار رسانه‌ای بکنیم! 🎥مواد خرد شده را چیدیم وسط، حجاب کردیم و دور نشستیم تا عکس بگیریم. خانم‌ها از روسری‌های طرح چفیه‌ای که چند وقت پیش در گروه محله به نفع جبهه مقاومت فروخته شده بود داشتند. آن‌ها را هم آوردند. مائده خانم که عکس می‌گرفت، به زینب گفت: «دو نشون بده. دو تا! (علامت پیروزی)»✌️ اما زینب بلد نبود. با کلی تلاش موفق شد. بعدش از دختر فاطمه خانم عکس گرفتند و او خیلی بانمک با دستش علامت پیروزی را نشان می‌داد. کار با شستشوی مواد ادامه پیدا کرد و فهمیدم نسترن خانم برای نهار آش تدارک دیده و اصرار دارد که همه بمانند.🫕 گفتند ای کاش پرچم لبنان و فلسطین هم داشتیم که بچه‌ها با آن عکس می‌گرفتند. من گفتم می‌کشم و با مداد شمعی کشیدم. (برخلاف من که نقاشی می‌کشیدم، بقیه یا در حال شستشوی مواد ترشی بودند، یا در حال تمیز و مرتب کردن خانه که بهم ریخته شده بود و یا در حال کمک برای تدارک نهار...) البته بچه‌ها همکاری چندان خوبی برای فیلم و عکس نشان ندادند. در عوض محمدمهدی که یک نقاشی قشنگ در مورد جنگ کشیده بود، آمد هم نقاشی‌اش را نشان داد، هم شعر خواند و هم صحبت کرد. فقط صدایش خیلی آرام بود و در عوض صدای زمینه خیلی بلند ... خلاصه با کلی حال خوب به خانه برگشتیم و من داشتم با خودم فکر می‌کردم این ظرفیت بزرگ و چند جانبه، همان بساط سبزی‌خردکنی خانم‌هاست که سالها مسخره شده و به آسیب‌هایی مثل غیبت و سخن‌چینی شناخته می‌شود؛ در صورتی که در جمع ما صحبت‌های خیلی مفیدی هم شکل گرفت. روز بعد هم قرار بود مواد در ظرف‌ها ریخته شود که باز من بی‌توفیق بودم و نتوانستم حضور داشته باشم. با خودم گفتم حتما باید در فروش مشارکت کنم. در گروه با خانم‌ها صحبت می‌کردیم که ترشی‌ها را چطور و کجا بفروشیم که روی حال و هوای محله هم اثر داشته باشد. اما ترشی‌ها در هوا فروش رفت و تمام شد! خانم‌ها که خودشان شاهد تمیزی و کیفیت کار بودند، بین آشنایان خودشان تبلیغ کرده بودند و همه تمایل داشتند از آن بخرند. حالا که این سطور را می‌نویسم، یک هفته از آن روز می‌گذرد. هر بار که می‌خواهم از زینب عکس بگیرم، دستش را جلو می‌آورد و سه تا از انگشتهایش را نشان را می‌دهد و می‌گوید: « سه تا! (مثلا علامت پیروزی!) فیری فیری پلستاین!»🌺 @ashpazkhane_moqavemat *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.*. 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran