eitaa logo
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
982 ویدیو
81 فایل
کانال سازماندهی ، اطلاع رسانی و آموزشی "انجمن راویان فجر فارس NGO" راویان عزیز تبلیغ مراسمات و یادواره هایی که در آن ایفای ماموریت روایتگری را دارید به مدیران کانال ارسال تا انتشار یابد. همچنین گزارشات ماموریت ها واجرای برنامه های خود را نیز ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
22.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ «عزیزم حسین(۲)» ‌ 🌹پویش عزیزم حسین به مناسبت ایام ولادت امام حسین(ع) آغاز شد...🌺
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
🌺💐🌺
📩 به سنگربانان انقلاب اسلامی درود میفرستم / از سپاه انتظار میرود تقویت بنیه‌های خود را مضاعف کند 👈🏻 پیام رهبر انقلاب به همایش فرماندهان و مسئولین سپاه پاسداران 🔻 رهبر انقلاب به مناسبت میلاد حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و روز پاسدار در پیامی به همایش فرماندهان و مسئولین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأکید کردند: از سپاه انتظار می‌رود به جذب و پرورش و آموزش جوانان مستعد در تراز انقلاب اسلامی اهتمام خود را مضاعف کند. 📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز (پنجشنبه) در همایش فرماندهان و مسئولین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط سردار سلامی قرائت شد، به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله و الصلاة علی رسول الله و آله الاطهار به پاسداران این سنگربانان انقلاب اسلامی درود می‌فرستم. برپایی این نشست برای ترسیم افق‌های حرکت سپاه و بسیج به سمت آینده درخشان انقلاب اسلامی، مایه خرسندی و ان‌شاءالله موجب برکت است. از سپاه انتظار می‌رود به جذب و پرورش و آموزش جوانان مستعد در تراز انقلاب اسلامی و رساندن سپاه به توانایی‌های کامل برای حراست از انقلاب و تقویت بنیه‌های معنوی، انقلابی و نظامی سپاه اهتمام خود را مضاعف کند. توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت می‌کنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۳ اسفند ماه ۱۴۰۱ @raviyanfarss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
🚩 یافاطمه الزهرا سلام الله علیها 🚩 خاکهای نرم کوشک  _ ۶٣ شهید عبدالحسین برونسی تالیف : سعید عاکف ش
🚩 یافاطمه الزهرا سلام الله علیها 🚩 خاکهای نرم کوشک  _ ۶۴ شهید عبدالحسین برونسی تالیف : سعید عاکف اولین نفر راوی : محمد حسن شعبانی بنام خدا کله قندی گل منطقه بود. از بالای آن دشمن به جاده های مواصلاتی و به کل منطقه ما تسلط داشت. یادم هست روز هفتم عملیات، خیلی از مناطق مورد نظر آزاد شده بود. ارتفاعات اس و ارتفاعات نعل اسبی، همه زیر پای بچه های ما بود، با این احوال، کله قندی هنوز دست دشمن بود،. دشمن تمام همت خود را گذاشته بود که آن را حفظ کند. چند بار تک زدیم اما نتیجه ای نداشت. روز هفتم عملیات،  خود عبدالحسین آمد توی گود. چند تا از آرپی جی زن های گردان بلال را برداشت و با تاکید گفت: این کله قندی امروز باید آزاد شود!. تقریباً قبل از ظهر بود که عبدالحسین با آن آرپی جی زنها به نوک رفتند. بقیه گردان تکاور بلال هم پشت سرشان. سرهنگ جاسم فرمانده دشمن، بالای ارتفاعات مثل مار زخم خورده به خودش می پیچید. جاسم داماد و پسرخاله صدام بود که با تعداد زیادی نیرو ارتفاع را محکم چسبیده بود. همواره آتش سنگین روی نیروهای ما می‌انداخت. بطوریکه عبدالحسین و بقیه لابلای تخته سنگ ها و شیار ها متوقف بودند. ولی اصلاً قصد برگشت نداشتند. در همان آتش سنگین دشمن ناگهان سر و کله چند هلیکوپتر عراقی پیدا شد که برای رساندن آذوقه و مهمات آمده بودند. آتش سنگین بچه ها بر روی هلیکوپتر های دشمن، به آنها مجال فرود نداد. همین آتش سنگین بچه ها، فرصت خوبی بود که عبدالحسینی به همراه گروه آر پی جی زنها با فریاد الله اکبر پیشروی کردند. گردان هم پشت سرشان حمله را شروع کرد. با این یورش ناگهان ورق به نفع نیروهای ما برگشت و ما به میدان مسلط شدیم.  سرهنگ جاسم حالا از چند طرف مورد هجوم قرار گرفت. هر لحظه شدت آتش دشمن کمتر میشد. در همان لحظه مجدد سر و کله چند هلیکوپتر دشمن پیدا شد. اما این بار از مانور شان معلوم بود که برای کار مهم تری آمده بودند. زده بودند به سیم آخر و کاملاً تا بالای ارتفاعات رسیده بودند. عبدالحسین زودتر از بقیه قضیه را فهمید. فریاد زد: آمده‌اند جاسم، فرمانده شان را با خود ببرند!. می خواهند او را نجات بدهند امان بهشان ندهید!. خودش سریع یک گلوله آرپی جی بطرف هلیکوپترها زد. بچه‌ها هم مهلت ندادند و با هر اسلحه ای که داشتند آتش به طرفشان می ریختند. دو تا از هلیکوپتر ها را زدند. هلیکوپتر ها به دستور صدام و ماموریت نجات جاسم را داشتند لاکن در آخر نتوانستند کاری انجام بدهند. نیرو های ما به نوک قله نزدیکتر می شدند. شدت آتشمان بیشتر شد. هلیکوپتر ها مجبور به فرار شدند. بچه ها همچنان مصمم و با هیجان به طرف دشمن می‌دویدند. تخت سنگ ها را یکی یکی رد کردند. اولین نفری که روی ارتفاعات کله قندی پا گذاشت خود عبدالحسین بود. پرچم جمهوری اسلامی را آن بالا نصب کرد. خودش هم سرهنگ جاسم را اسیر کرد و کلت اورا گرفت. جاسم باعث شهادت بهترین و مخلص ترین نیروهای ما شده بود. نیروهایی که عبدالحسین برای تربیت آنها خیلی زحمت کشیده بود. حاجی وقتی جاسم را دستگیر کرد، چند تا از بچه ها هجوم بردند که او را به درک واصل کنند. ولی عبدالحسین خیلی قاطع و جدی مانع شد و با ناراحتی گفت: ما حق نداریم او را بکشیم!. اگر بنا باشد قصاص هم بشود مقامات بالاتر باید تصمیم بگیرند.  جلوی نگاه های حیرت زده بچه ها، خودش راه افتاد که جاسم را به عقب ببرد و تحویل بدهد. میگفت میترسم بلایی سرش بیاورند. در عین حال با تمام این کوشش‌ها، عبدالحسین نتوانست این کار را به سرانجام برساند؛ کمی جلوتر، یکی از بچه‌ها از یک فرصت استفاده کرد و سر نیزه اش را تا دسته در شکم جاسم فرو کرد.. ادامه دارد... صلوات
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
🚩 یافاطمه الزهرا سلام الله علیها 🚩 خاکهای نرم کوشک  _ ۶۴ شهید عبدالحسین برونسی تالیف : سعید عاکف ا
🚩 یافاطمه الزهرا سلام الله علیها 🚩 خاکهای نرم کوشک  _  ۶۵ شهید عبدالحسین برونسی تالیف :  سعید عاکف ارتفاع نارنجکی راوی : حمید خلخالی بنام خدا شبح کله قندی، در تاریکی شب، حال دیگری داشت. انگار بیتابی اش را احساس می کردی، که لحظه لحظه در حسرت قدم نیروهای حزب الله میسوزد. دشمن از آن بالا، تسلط عجیبی به منطقه داشت. خون پاکی که از بچه ها ریخته میشد و تلفاتی که می دادیم، قداست خاصی به فتح کله قندی داده بود. برای تصرف آنجا، باید از یک دژ بزرگ و آهنین می‌گذاشتیم. اینطرف تر از کله قندی  دشمن یک مقر زده بود؛ مقری قرص و محکم که هم برای ما زحمت داشت، وهم برای حفظ حضور نیروهای اشغالگر آن خیلی موثر بود. از همان مقر هم دشمن فشار زیادی میاورد که مناطق آزاد شده را از ما پس بگیرد. و در ضمن سدی هم بود جلوی پیشروی ما. یک شب عبدالحسین به من گفت: حمید بچه های شناسایی را جمع کن، به امید خدا و چهارده معصوم علیهم السلام می خواهیم به آن دژ آهنی بزنیم و آنرا روی سر دشمن خراب کنیم.  از همان شب کار را شروع کردیم. تمام منطقه کوهستانی بود و دارای شیارهای عمیق. عملیات باید از چند محور انجام می‌شد. محوری که به ما دادند صعب العبور بود و پر از پستی و بلندی. با این همه سختی‌ها،  استحکامات و موانع دشمن هم، قوز بالای قوز می شد. فاصله ما با آنها زیاد بود. باید کوتاهترین فاصله به دشمن را انتخاب می کردیم. باید آذوقه و مهمات را به نزدیکترین محل به دشمن می‌بردیم. برای حفاظت و نگهبانی از مسیر، تعدادی از بچه‌ها را مابین عقبه خودمان و آن نقطه مستقر کردیم. موقعیت منطقه طوری بود که نمیشد جاده بزنیم. نمیشد از هیچ وسیله نقلیه استفاده کنیم. تنها وسیله حمل بار فقط قاطر بود. ولی رساندن آب به آنطرف مشکلی بود که قاطر هم حلش نمی کرد. بعد از فکر و مشورت زیاد، بنا شد که برای رساندن آب مسیر را لوله کشی کنیم. البته کاری سخت وظاهرا محالی به نظر می رسید. لاکن هرطور بود آن را انجام دادیم. لوله ها را در زیر خاک استتار کردیم. در موقع لوله کشی، آذوقه و مهمات را هم به تدریج منتقل کردیم. یک مورد را اگر دشمن میدید تمام عملیات لو میرفت. بنابراین تمام این کارها را مخفیانه انجام دادیم. دشمن هم بیکار نبود؛ گشتی میفرستاد و دائماً برای احتیاط تمام آن منطقه را آتش میریخت. حتی چند تا از بچه ها شهید شدند. تنها برگ برنده ای که دست ما بود این بود که دشمن در مخیله اش هم نمیگنجید که ما از آن محور عملیات انجام بدهیم. در تمام این مدت چیزیکه روحیه بچه‌ها را تقویت می کرد، حضور خود عبدالحسین بود. جدیتی که او داشت کم نظیر بود. در آخرین قسمت کار، او خودش تمام مسیرها را دقیقاً چک کرد. فرمانده گردان ها و گروهان ها و دسته ها را از مسیر عبور داد. تک تک شان را به کار و وظیفه شان آشنا کرد. برای نیروها هم حرف زد و همه را به مسیر و عوارض آن توجیه کرد. و گفت که چطور باید عبور کنند و چطور باید به دشمن یورش ببرند.. ادامه دارد.. صلوات
🌹امشب شب میلاد علمدار حسین است میلاد علمدار وفادار حسین است 🌹گر بود علی محرم اسرار محمد عباس علی محرم اسرار حسین است 🌺میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) و روز جانباز مبارک باد🌺