eitaa logo
انجمن راویان فجر فارس
1.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
776 ویدیو
72 فایل
کانال سازماندهی ، اطلاع رسانی و آموزشی انجمن راویان فجر فارس راویان عزیز هرگونه تبلیغ مراسمات و یادواره هایی که در آن ایفای ماموریت روایتگری را دارید به مدیران کانال ارسال تا انتشار یابد. همچنین گزارشات ماموریت ها واجرای برنامه های خود را نیز ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسین اکبری (1327- 1357ه.ش) وقتی که در میان لبخند بهاری خانواده ی مستضعف اما مؤمن، مسلمان و آزاده اش در روستای خفر از توابع شیراز پا به عرصه وجود گذاشت به فرخندگی نام مولای مظلومش او را حسین نامیدند. دوران کودکی و نوجوانی حسین در طراوت عطر گشتزارهای گندم سپری شد. خدمت سربازی را در شیراز شروع کردو در حین خدمت ازدواج نمود. او برای گذراندن زندگی خانواده خود به شغل میوه فروشی در میدان تره بار شیراز روی آورد. همسرش درباره ی اخلاق و رفتار شهید می گوید:«او از نظر عبادت واقعا نمونه بود. نمازش را همیشه در اوّل وقت به جا می آورد و این سنّت حسنه را تا پایان عمر ترک نکرد. او برای ما یک فرشته بود.» حسین با مساجد پیوندی دیرینه داشت و هنگامی که مساجد به عنوان مردمی ترین پایگاه مبارزات حق طلبانه امت به پاخاسته ایران مطرح شدند و شکل گرفتند، او نیز فعالیت های انقلابی خود را در مسجد متمرکز ساخت و از پایگاه معنوی مسج به سیل خروشان مردم پیوست. وقنی مسجد نو(شهدا) در روز پنجم ماه مبارک رمضان تجلی گاه حماسه امت خمینی شد، حسین هم با زبان روزه، یکی از این حماسه آفرینان بود. هنگام درگیری مردم با نیروهای مزدور شاه در روز عید غدیر خم سال 1357 در مسجد حبیب شیراز، زخمی شد با بدنی زخمی فریاد بر می آورد:«امروز تعدادی از برادرانمان شهید شدند و در این میان پاره آجری نصیب من شد. من هم دلم می خواهد شهید شوم، اما آرزو دارم که ابتدا پیروزی مردم رنج کشیده ام را به چشم ببینم، آنگاه به شهادت برسم.» روز 12 بهمن 57 حسین به همراه میلیونها چشم منتظر به دیدار امام رحمت الله علیه این بت شکن سترگ، سرافراز گردیدند و در بازگشت از تهران با شور و شوقی وصف نا شدنی، که از سیمای علوی – فاطمی امام گرفته بود به مبارزات خود ادامه داد. او در یوم الوصل 22 بهمن 57 با انجام غسل شهادت به طرف شهربانی پر گشود و در آنجا بی درنگ به یاری مجروحان شتافت و پیکر شقایقی شهیدان را از تیررس گلوله های آتشین دور ساخت. سر انجام هنگام جابجایی پیکر یکی از شهدا، صفیر گلوله ای سرخ، قلب گرم و مالامال از عشق او به امام و اسلام را نشانه رفت و جاودانه اش نمود. همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس @raviyanfarss
شهید حمید ساجدی (1343- 1357ه ش) حمید ساجدی، در محله ی اصلاح نژاد شیراز پا به عرصه وجود گذاشت. مثل بسیاری از فرزندان این آب و خاک مقدس، از همان اوان کودکی به انجام فرائض دینی، بویژه قرائت قرآن مجید، شوق و ذوق تام و تمام داشت و در نماز جماعت مسجد و جلسات قرائت قران شرکت می کرد. جلوه ی اطلسی اش در اخلاق نیکو در همت بلندش در درس و تحصیل، او را در نزد اولیای مدرسه عزیز و دوست داشتنی کرده بود. پدر بزرگوارش در وصف خوبی های حمید گفت:«خداوند همیشه خوبیان را گلچین می کند و حمید ما را که گل سرسبد خانه و مدرسه بود، به گلستان شهیدان متصل کرد.» شیراز در نهم دی ماه 57 چهره ی دیگری داشت، هجوم بی امان مردم برای تصرف ساختمان جهنمی ساواک، صحنه ای از دلاوری و ایثار را به نمایش گذاشته بود. شهید حمید ساجدی هم با فریاد های ستم سوز خود، گوشه ای از این همه شجاعت را به ظهور می رسانید، که ناگاه گلوله دژخیمان شاه، سر او را مورد اصابت قرار داد. پیکر بیهوش حمید را بر روی دستها به بیمارستان بردند. پس از ده روز بیهوش بود، سر انجام روح بلندش از اسارت کالبد خاکی رها شده و در آسمان شهادت، به پرواز در آمد. پس از شهادت، پدرش یکی از بستگان تازه در گذشته را در عالم خواب دیده و از او سراغ حمید را گرفته و او در جواب گفت:«ما اصلاً به حمید دسترسی نداریم، چون خیلی بالاتر از ماست.» شهیدان معنی و مصداق نورند زمادورند و از جنس بلورند تن خاکی ولی روح خدایی پر از پرواز و در اوج حضورند آفتاب نام بلندش عالم تاب باد. @raviyanfarss
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨️ستاره های شهر 🎤روایت هفدهم 💥نصرت‌الهی‌در والفجر‌۸ قله ی فتوحات دفاع مقدس 🔸️یاد و پیام شهدای گرانقدر عملیات های‌والفجر‌۸ و کربلای ۴ ، ۵ و ۸ 🧭زمان: جمعه ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۸/۳۰ 🏛مکان: فیروزآباد ، تالار هنر ، فاز۲ همراه با برنامه های فرهنگی ، هنری و آئینی @raviyanfarss @kshohadayefars
🌹یک درس فراموش‌نشدنی یادآوری بعثت به معنای یادآوری یک حادثه‌ی تاریخی نیست -این آن نکته‌ای است که ما باید در مواجهه‌ی با این حادثه‌ی بزرگ و این خاطره‌ی ارجمند بشری و انسانی همیشه به یاد داشته باشیم- بلکه تکیه‌ی بر این خاطره‌ی پرشکوه در حقیقت تکرار و مرور یک درس فراموش‌نشدنی است در درجه‌ی اول برای خود امت اسلامی؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -سیاستمداران، دانشمندان، روشنفکران- و در درجه‌ی بعد برای همه‌ی آحاد بشریت. این، تکرار یک درس است، تکرار یک سرمشق است، یادآوری یک حادثه‌ی درس‌آموز است. 🖌دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) ۱۳۸۷/۵/۹ 🇮🇷 انجمن راویان فجر فارس عید بزرگ مبعث خاتم الانبیاء محمدمصطفی ص را به تمام راویان فرهنگ ایثار، جهاد و شهادت تبریک و تهنیت عرض می‌نماید. ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهیان نور سال۱۳۹۱/۹۲ به استعداد ۱۷ دستگاه اتوبوس 🔹در آن سال خطبه عقد دو زوج جوان در لحظه نوروز سال۹۲ توسط یادگار دوران دفاع مقدس حاج سید رضا متولی جاری شد ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ مجمع فرهنگی میعاد با شهیدان فارس @hatef10012
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهیان نور سال۱۳۹۰/۹۱ در این سال یکی از خادمین صدیق و مخلص مجمع فرهنگی میعاد باشهیدان بنام محسن ایراندوست با ما همراه نبود. او در شهریور سال ۹۰ بر اثر سانحه ای آسمانی شد...😭 ان شاءالله مورد شفاعت شهدای قرار گیرد. ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ مجمع فرهنگی میعاد با شهیدان فارس @hatef10012
جهت سلامتی روایتگر شهیدان برادر سید کریم شریف سعدی جانباز و رزمنده دفاع مقدس ۵ مرتبه سوره مبارکه حمد را قرائت فرمائید. @raviyanfarss
شهید خسرو باقری (1336- 1357ه ش) در خانواده ای محقّر اما مذهبی واقع در خیابان گلکوب (کارگر) شیراز، پای به عرصه ی وجود گذاشت. هر چند محل زندگی اش از نظر اجتماعی خوب نبود ولی او از همان کودکی با مراقبت های خاص پدر، تربیت یافت و راهش را از دیگر همسالان که به باطل می رفتند جدا کرد. فقر اقتصادی، عاملی بود که خسرو باقری را با همه عشقی که به علم داشت از درس و تحصیل باز دارد. اما بالاخره با هر زحمتی بود در کنار تلاش و کارهای طاقت فرسا برای تأمین معاش خانواده به مدرسه رفت و دوران سیکل متوسطه را به پایان رسانید و به شغل بنایی روی آورد. خسرو نیز مثل دیگر مردم به تنگ آمده از ستم ستمشاهی به راهپیمایی های میلیونی پای گذاشت و خانواده و عده ای از دوستانش را نیز با خود همراه کرد. توزیع و پخش اعلامیه های حضرت امام رحمت الله علیه در بین مردم و تهیه ارزاق عمومی برای خانواده های بی سرپرست و تحویل آن به خانواده فقیر از دغدغه های و دل مشغولی های شهید خسرو باقری بود. آگاهی به نحوه ی ساخت بمب های دستی، وسیله ای شده و او را وادار ساخت تعداد زیادی از این بمب ها را آماده نماید. آن روز، (22 بهمن 57) نیز با تعدادی از همین بمب های دست ساز خود به مقابل شهربانی شتافت و همدوش مردم، به جهادی بی امان علیه خصم دست زدند. خسرو نعره زنان با پرتاب بمب ها به طرف مزدوران شاه، می خروشید که ناگاه آتش تیر دژخیمان، قامت بلندش را دشت شقایق ها کرد. او مست و خراب جام نابی دگر است هر قطره خون او گلابی دگر است بنگر که شهید خفته در دامن خاک در مشرق ناب آفتابی دگر است @raviyanfarss
شهید رحمت الله دهقان (1341- 1357 ه ش) بیضاء فارس با آن طراوت روستایی چشم به راه تولد یکی از فرزندانش بود. چند سالی از به دنیا آمدن رحمت الله نگذشته بود که به خاطر سیاسیت های استعماری شاه در بخش کشاورزی، روستا ها را از طراوت و رونق انداخت و رحمت الله مجبور گردید به همراه خانواده جلای مولد کرده به شیراز هجرت نمایید. در شیراز به عنوان شاگرد مکانیکی در تعمیر گاهی مشغول به کار شد تا بتواند معاش خانواده اش را تامین نماید. او که با اوج گیری امواج سهمگین انقلاب اسلامی، استاد کار ماهری شده بود، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 57 در سن شانزده سالگی همسر اختیار کرد. راهپیمایی ها با آن صفوف متحد و تجلی خشم مردم در قالب شعارهای کربلایی، رحمت الله را مجذوب خود کرد و او را که همه عشقش امام و اسلام بود در همه تظاهرات شرکتی فعال داشت. روز 22 بهمن 57، وقتی که رحمت الله و هزاران انقلابی به خروش آمده در جلو شهربانی با عمال شاه به نبردی بی امان دست زده بودند، زوزه تیری آتشین، پیکرش را به دشت شقایق تبدیل کرد و او را به کربلائیان متصل ساخت. مادر بزرگوارش، خواب عجیبی را که در روزهای آخر زیارت مکه معظمه دیده روایت کرده و بیان می دارد که رحمت الله در عالم خواب، دست پایم را بوسید و گفت: من برای دو کار آمده ام؛ اول اینکه مرا به خاطر نا فرمانی از دستوراتت در هنگام شرکت در تظاهرات شکل گیری انقلاب اسلامی عذر خواهی نموده و دوم اینکه ایام سفر حج به سر رسیده به بدرقه تان آمده ام. صبح که از خواب برخواستم درد شدید در پاهای خود احساس کردم. به روحانی کاروان مراجعه کردم و شرح ما وقع را گفتم. او در جواب گفت: مگر او را نبخشیده ای؟ گفتم: او را خیلی وقت است که عفو کرده ام. @raviyanfarss
شهید رضا دشت بشی (1317- 1357 ه ش) تولد شهید رضا دشت بیشی را در«قریه پودنک شیراز» ذکر کرده اند او که در خانواده ای فقیر اما آزاده و دین باور پرورش یافته بود از کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید و سایه پدر و نگاه مهربان مادر را از دست داد و برادرش سرپرستی او را به عهده گرفت. رضا که به وضعیت وخیم اقتصادی برادر پی برده بود به خود اجازه نداد تا برادر را در ضیق معیشت بگذارد. بنابراین بی درنگ در همان دوره کودکی به کار و تلاش رو آورد و خویشتن را از درس و تحصیل محروم ساخت. آتش انقلاب اسلامی از حنجره ی عاشورایی روح الله، شعله می کشید و آزادگان را مجذوب خود می کرد. رضا را که سخت به امام و اسلام دلبسته بود به خویش فرا خواند. او نوار های سخنرانی امام را با تحمل مشقت و رنج تهیه می کرد و پس از گوش کردن به آن به دیگران می سپرد تا آنان نیز از سخنان امام بهره مند گردند. خبر بازگشت خورشید تبعیدی و خطه خوان 15 خرداد به ایران اسلامی، رضا را با شوقی وصف نا پذیر به تهران کشانید. جمال و جلال امام خمینی، هزار توی دل رضا را منور ساخته و او در بازگشت به شیراز، تصمیم گرفت همه وجود خود را برای مبارزه با رژیم شاه، وقت امام و اسلام نماید. روز 22 بهمن 57، کربلای رضا گردید او در آن روز با دیگر همرزمان انقلابی خود در جلو شهربانی حماسه ها آفرید تا سرانجام شلیک تیری، پایش را هدف گرفت و روانه بیمارستانش کرد. در بیمارستان، وقتی به هوش آمد پرسید؛ از پیروزی انقلاب اسلامی چه خبر؟ وقتی شنید انقلاب اسلامی عالمتاب شده، آرامشی ملکوتی، سرپای وجودش را برگرفت شهید رضا دشت بشی پس از سه روز بستری شدن در بیمارستان، کربلایی شد و به روی امام حسین لبخند زد و به فرشتگان اجازه داد تا روحش را به اعلی علیین ببرند. @raviyanfarss
شهید رضا زارع (1338-1357 ه ش) شهید رضا زارع در مرودشت فارس و در خانواده ای دین باور ، پای به عرصه ی وجود گذاشت . گشاده رویی و کتاب لبخند بهاری اش را هیچکس فراموش نخواهد کرد . نگرانی اش به خاطر ناکامی در ادامه تحصیلات ، وی را به شیراز کشانید و عشق به درس و تحصیل او را وادار کرد تا شب ها به کار مشغول شده و روزها را به تحصیل شپری نماید . علاوه بر آن در راهپیمایی ها و تظاهرات نیز شرکتی فعال داشت . رضا در ایام تحصیل ، با زحمت و کوششی طاقت فرسا ، کتاب های مذهبی را که مورد تحریم رژیم پلیسی شاه بود تهیه می کرد و پس از مطالعه در اختیار دوستان هم فکرش می گذاشت تا آنان نیز مطالعه نمایند . روز 22 بهمن 57 ، رضا با خروش مردمان همراه شده به جلو شهربانی شتافت و با تلاشی خستگی ناپذیر به کمک مجروحان حادثه پرداخت و سرانجام پس از ساعت ها مبارزه و کمک رسانی به محروحان ، با تیر آتش خصم سیه دل، کربلایی شد و در سدره المنتهی مأوا گرفت. @raviyanfarss
شهید رضا قربانزاده (1334- 1357 ه ش) در دامان خانواده ی مسلمان،شیعه و متقی قربانزاده «در قریه ی سعدی شیراز» بزرگ مردی دیگر از مردان انقلاب پا به عرصه وجود گذاشت. رضا کودکی بیش نبود که نماز را قامت بست و دیگر واجبات را نیز فرا گرفت. او همگام با درس و تحصیل و از همان ابتدای کودکی تن به کار سپرد تا چون سروی افراشته، خود روی پای خود بایستد. تجارب کاری او و تحصیلاتش در کنار هم از او انسانی کامل، با اخلاق و با وقار ساخته بود.رضا تجارب کاری خویش را با علم و تحصیل همراه ساخت تا رفتار و کردار خوب را با گوهر متانت و وقار بیاراید و دیگران را به خود نزدیک و علاقمند کند. آنگاه که شراره های انقلاب اسلامی به آتش فراگیر تبدیل شد، رضا که عشق به انقلاب و اهداف والای آن در وجودش شعله ور شده بود به خیل عظیم مردم پیوست. او اعلامیه های حضرت امام(ره) را بدست آورده و به هر وسیله ممکن تکثیر می کرد و در اختیار مردم انقلابی قرار می داد. محبت و عشق به حضرت سیدالشهداء(ع)، در گوشت و خون رضا بود. او در مراسم عزاداری امام حسین(ع) حضوری فعال داشت و نقش به سزایی را بویژه در میان همسالان خود ایفا می نمود. غروب روز بیست و سوم آذر ماه، آفتاب شیراز غمگینانه چهره در نقاب کوه کشید. رضا امتحانات ثلث اول را پایان برده بود و مردم قریه آن شب تصمیم گرفتند با تظاهراتی گسترده خواستار خروج پیروان فرقه ی ضاله بهائیت از محله شوند. رضا نیز به همراه پدر و مردم قریه در راهپیمایی شرکت نمود. تظاهرات با شور و هیجانی وصف ناپذیر به پیش رفت. نظامیان به حمایت از بهائیان، قریه را به محاصره در آوردند؛ اما از متفرق کردن مردم عاجز ماندند. تیراندازی شروع شد و خون پاک شیعیان به زمین ریخت. رضا الله اکبر گفت، ولی گلوله ها فریاد او را بریدند و در سومین روز شهادت مولایش، او را با امام حسین(ع) همنشین کردند. @raviyanfarss
شهید رمضان تشکری سعدی (1319- 1357 ه ش) خانواده ی فقیر اما دیندار و مؤمن تشکری، در سال 1319 صاحب فرزند پسری شدند که نامش را رمضان گذاشتند. وقار و حیای رمضان، در بین اهل محله در قریه سعدی شیراز، زبانزد بود و مردم او را به خوبی ها و مهربانی هایش می شناختند. عشق به امام و اسلام، وجودش را می گداخت و از آن زمان که نسیم صبا، خبر بازگشت هلیل بت شکن را در فضای ایران می پراکند، او نیز این خبر را در دل خویش سبز می داشت. عاشورای عشق بود و در آن شب 27 آذر 57 که حنجره های کربلایی مردم خداجو در قریه سعدی، فریاد سرخ الله اکبر را در راهپیمایی با شکوه خود به آسمان رسانده بود، رمضان هم مثل دیگر عاشقان در اعتراض به گستاخی های فرقه ضاله بهائیت نسبت به مقدسات مسلمانان، به خیل تظاهر کنندگان پیوسته بود. راهپیمایی مردم با دهالت ارتش مزدوران بهائی به کشتاری خونین مبدل گشت و جمعی از دین باوران مسلمان، بر سر ایمان و اعتقاد خود به فیض شهادت رسیده یا مجروح گردیدند. شهید رمضان تشکری هم از خیل شهیدان غیرتمندی بود که در آن شب عاشورایی با عشق به حسین(علیه السلام)، آن شهید امر به معروف و نهی از منکر، به شهیدان کربلا متصل شد. @raviyanfarss
ادامه دارد...
✨️قسمت اول: 💥در ساعت ۲۲:۱۰ روز ۲۰ بهمن‌ماه سال ۱۳۶۴ ، محسن رضایی با گفتن رمز عملیات «یا فاطمه الزهرا»، گفت:: امروز روزی است که ۷ سال پیش در چنین زمانی، امام (ره) فرمان داد؛ حکومت‌ نظامی باید لغو شود، شما برادران نیز حکومت‌نظامی صدام را لغو کنید. عملیات والفجر ۸ که منجر به تصرف شبه‌جزیره فاو در غرب رودخانه اروند و در خاک عراق توسط رزمندگان ایرانی شد، یکی از مهم‌ترین و در عین‌ حال شگفت‌انگیزترین عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس، بلکه طول قرن معاصر است. گذشته از اهمیت سیاسی که تصرف این بخش از خاک عراق برای ایران داشت و باعث می‌شد که جمهوری اسلامی از موضع قدرت در فرآیند مربوط به چانه‌زنی و مذاکرات پایان جنگ وارد شود، خود شیوه و شکل عملیات و عبور از رودخانه پهناور و پرخروش اروند برای رسیدن به خط اول دشمن در آن‌ سوی ساحل، مبحث مهم، استراتژیک و مهیجی است که حیرت بسیاری از استراتژیست‌های نظامی دنیا را به همراه داشت. رزمندگان غواص پس از پوشیدن لباس مخصوص و صرف شام و اقامه نماز، در نقاطی از حاشیه اروند، در انتظار دستور ورود به آب نشسته‌اند. همه امید فرماندهان به این پیشتازان است و رمز اصلی پیروزی عملیات در دست آن‌هاست.... در ساعت ۸ شب ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴، سه هزار رزمنده غواص در طول جبهه عملیاتی پا به اروندرود می‌گذارند. سکوتی عمیق منطقه را فراگرفته و وجود لکه‌های ابر مانع از روشنایی کامل مهتاب شده است. از این لحظه علائم دلهره بیش‌ از پیش در کلیه فرماندهان عملیاتی پدیدار می‌شود!؟ ادامه دارد.... ✍️🏻 @hatef10012
41.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ⭐️ برنامه یادواره شهدای رستم و هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم ابوذر داوودی 🔹روایتگری برادر سیدرضا متولی 🔹کانون راویان شهید ابوذر داوودی ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان رستم 💥محور غرب سردار شهید مسلم شیرافکن ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 2 ⭐️ برنامه یادواره شهدای رستم و هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم ابوذر داوودی 🔹روایتگری برادر سیدرضا متولی 🔹کانون راویان شهید ابوذر داوودی ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان رستم 💥محور غرب سردار شهید مسلم شیرافکن ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
📸 🔶 اعزام اردوی زیارتی راهیان نور دانش آموزی به یادمان ها و مناطق عملیاتی جنوب و جنوب غرب کشور بهمن ماه ۱۴۰۲ 🎤 روایتگری برادر ابراهیم روستایی 🔷 کانون راویان برادر شهيد عبدالرضا رنجبر ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان بوانات 💥محور شمال سردار شهید ولی نوری ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
📸 🔶 اعزام اردوی زیارتی راهیان نور دانش آموزی به یادمان ها و مناطق عملیاتی جنوب و جنوب غرب کشور بهمن ماه ۱۴۰۲ 🎤 روایتگری برادر علی افراسیابی 🔷 کانون راویان برادر شهيد علی نوری ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان مهر 💥محور جنوب سردار شهید درویش شریفی ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
✨️قسمت دوم: 💥در محورهای مختلف، غواص‌ها، ستون به ستون به سمت دشمن در حرکت‌اند. برای آن‌ها مشخص ‌شده است که در صورت انحراف و یا بروز هر حادثه‌ای، می‌بایست از هر نقطه‌ای که به ساحل دشمن رسیدند، پس از گشودن معابر نفوذی، وارد عمل شوند و راه بازگشتی برای آن‌ها وجود ندارد برخلاف زمان ورود گروهان‌های غواص به اروند که هیچ اثری از تلاطم آب مشاهده نمی‌شد و حرکت آب راکد به نظر می‌رسید، اینک در حالی‌ که نیروهای غواص همگی به وسط اروند رسیده‌اند، سطح آرام آب متلاطم شده و شدت امواج رودخانه افزایش‌ یافته است...... این مسأله در آغاز کار موجب بروز مشکلاتی می‌شود، فین‌های تعدادی از برادران از پایشان درآمده که آن‌ها بی‌درنگ رو به ساحل دشمن شنا می‌کنند، پاره‌ای نیز براثر تلاطم شدید رودخانه، آب زیادی خورده‌اند و دچار حالت تهوع شده‌اند. تعدادی از برادران را حرکت سهمگین آب با خود می‌برد،... ولی در مجموع، قریب به ‌اتفاق غواصان همچنان با موفقیت پیشروی می‌کنند. در ساعت ۲۱ عده‌ای به ساحل دشمن دست ‌یافته و عده‌ای هنوز در بین راه به تلاش خود ادامه می‌دهند. در حالی‌ که نیروهای غواص در محور وسط عملیات سرگرم تکمیل عبور از اروند هستند، قسمتی از خط دفاعی دشمن، با نورافکن روشن می‌شود و به حالت ساکن برای چند لحظه‌ای ادامه می‌یابد. خبر این مسأله از قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) به کلیه قرارگاه‌های ذی‌ربط جهت آماده‌باش صادر می‌شود. این امر در اغلب فرماندهان بازتاب روحی سختی ایجاد می‌کند. بسیاری با نگرانی و ناامیدی می‌گویند: پس اینکه دشمن تا به‌ حال سکوت کرده بود، برای رسیدن چنین لحظه‌ای بوده است!... ادامه دارد ✍️🏻 @hatef10012
شهید روح الله قربانی (1333- 1357 ه ش) شهید روح الله قربانی در خانواده ای متدین و متعهد در شیراز چشم به جهان گشود. او که در خانواده ای مستضعف به دنیا آمده بود، از آغاز کودکی، دستان لطیفش را با سختی کار آشنا ساخت و همانند بزرگ مردی کوچک به یاری خانواده برخاست تا گوشه ای از مخارج خانواده را تامین نماید. روح الله نماز و سایر شعائر اسلامی را با علاقه ای فراوان و با خلوص نیت به جا می آورد. هیچ گاه دست از کار و امرار معاش بر نمی داشت و شب هنگام علی رغم خستگی، به تکالیف مدرسه اش رسیدگی می کرد. وی با اینکه خودش بضاعت چندانی نداشت، اما از کمک به دوستان و همکلاسی های بی بضاعتش غافل نمی شد و از راههای مختلف به کمک و یاری آنها می شتافت. روح الله پس از آنکه دوره ی شش ساله ی دبستان را به پایان برد، تحصیل روزانه را ترک گفت و در مدارس شبانه به تحصیل پرداخت. و به تدریج به مجالس روحانیون وارد شد و پای درس و وعظ ایشان نشست و بر تجارب واندوخته های خود افزود. در همانجا بود که با نهضت اسلامی و اسم حضرت امام(ره) آشنا شد و از آنجا که خودش فردی سختی کشیده و محرومیت دیده بود فهمید که انقلاب و امام(ره) مدافع محرومین وحقوق آنها در برابر ظلم وستم رژیم شاه خواهد بود. او با همه وجود امام را به عنوان رهبر دینی و سیاسی خود برگزیده و خود را آماده ی جانبازی در راه اسلام و آرمانهای امام(ره) نمود. با اوج گیری انقلاب اسلامی و شکل گیری حرکات مردمی وی با تلاشی دو چندان به تکثیر و توزیع اعلامیه پرداخت. او که شغل رانندگی را انتخاب کرده بود، با خودروی شخصی اعلامیه ها را به دست مشتاقان کلام امام(ره) می رساند. شهید قربانی پس از ورود حضرت امام(ره) به میهن، با شور و شوقی وصف ناپذیر، به فعالیتش ادامه داد و هر روز در هر جایی که تظاهراتی شکل می گرفت، به صف اول انقلابیون می پیوست و با فریادی رسا علیه رژیم شعار می داد. روز بیست و دوم بهمن سال57، پس از آنکه با مشارکت و همکاری مردم مسلمان و انقلابی، کلانتری 3 به دست مردم تصرف شد او اسلحه ای به دست آورد و همراه با سیل جمعیت به طرف شهربانی حرکت کرد. او در آن روز توانست با اسلحه ای که به دست آورده بود، چند نفر از عمال شاه را به درک واصل کند. او که اطراف بانک ملی سنگر گرفته بود، در هنگام جابجایی از ناحیه ی سر مورد اصابت تیر قرار گرفت. پس از آرامش نسبی محل و هنگامی که شهربانی به دست مردم انقلابی سقوط کرد، روح الله که هنوز نیم جانی در بدن داشت، به بیمارستان منتقل شد. پس از حدود یک ماه که در اغما به سر می برد، در آستانه ی بهار طبیعت، در روز بیست و هفتم اسفند به دیار همیشه بهار پرواز کرد و برای همیشه آرامش یافت. @raviyanfarss
شهید سعید رضا غیور (1342-1357ه ش ) او در خانه ای ساده و مملو از عطر معنویت و دین ، در شیراز، به روی دنیا چشم گشود . عشقش از همان دوران کودکی به کسوت روحانیت ، او را به مدارس مذهبی کشانید و همین عشق بود که وادارش کرد تا به مدرسه ی علمیه خان مراجعه کند . حشر و نشر سعید مسجد بود و در واقع ، مسجد همه زندگی اش شده بود . از شرکت منظم در دعای ندبه تا کاستن از خواب و استراحت برای مطالعه کتب مذهبی ، همگی از روح بلندش حکایت داشت. وی برپایی هیأت های عزاداری ویژه نوجوانان را وجهه ی همت خود ساخته و هنگامی که به سن تکلیف رسید ، حضرت روح الله را به مرجعیت خویش برگزید . با ورودش به سن تکلیف ، خروش مردمی نیز خواب شب پرستان را آشفته کرده بود . او هم که سری پر شور و پاهای استواری برای حضور داشت ، به طوفان متلاطم و اقیانوس خشم مردم پیوست . اطاعت بی چون و چرایش از ولایت روح الله ، غوغایی در دلش برپا ساخته و آرامش و قرار را از او گرفته بود . بارها بر سر این اطاعت کتک خورد و به طور بی رحمانه ای مورد ضرب و شتم دژخیمان پهلوی قرار گرفت ، اما او که در طریقت عشق و جانبازی ، رنجیدن و بریدن را کافری می دانست ، مصمم تر از قبل به مبارزه ادامه می داد . یوم الشهادت 22بهمن 57، وقتی که با آرامشی ملکوتی ، غسل کرده و به محل شهربانی عزیمت کرد ، کسی نمی دانست که پس از اندک زمانی ، سعید آسمانی خواهد شد . آن روز در هیجان جهاد و مبارزه علیه اهریمنان زشت خوی ، این سعید بود که با پرتاب بمب های دست ساز خود به طرف مزدوران ، ضربات مهلک خویش را بر پیکره ی خصم فرو آورد . ظهر همان روز با صفیر گلوله ای خونین بال شد و در بیمارستان ، در پروازی سرخ ، به ابدیت پیوست . راه سرخش هماره جاودانه باد @raviyanfarss
شهید سهراب یحیایی (1333-1357 ه ش) شهید سهراب یحیایی در خانواده ای مومن و مذهبی در شیراز چشم به جهان گشود.تا کلاس چهارم ابتدایی به تحصیل ادامه داد آنگاه به خاطر فقر و پیدا کردن تکه نانی حلال به کار پرداخت. در آغازین جرقه های بیداری مرد،خدمت سربازی را رها کرد و به جمع مردم انقلابی پیوست و عاشقانه در تهیه و توزیع اعلامیه های امام(ره) تلاش کرد. در حادثه دی ماه 57 وهجوم مردم خشمگین به ساواک و پایین کشیدن مجسمه منحوس شاه شرکتی فعال داشت و از همان زمان حاصل کرد که رژیم شاه سقوط خواهد کرد. در کوران تظاهرات، به همراه دیگر جوانان به حراست و نگهبانی از اموال و ناموس مردم در شب های ظلمانی پرداخت روز بیست و دوم بهمن پس از آنکه در خلع سلاح کلانتری ها شرکت کرد،برای فتح آخرین پایگاه مقاومت رژیم، رو به سوی شهربانی نهاد. آن روز عده ی زیادی از مردم با دست خالی و تنها با توکل و ایمان،به مقابله با سلاح زنگار گرفته شاه جلاد آمده بودند. دژخیمان،بی رحمانه مردم بی دفاع را آماج گلوله های خود قرار می دادند. سهراب نیز در آن میان با چابکی تمام،از سویی به سوی دیگر می رفت و هر کاری که از عهده اش برمی آمد انجام می داد. او در این گیرودار جهاد عاشقانه بوسیله تیر خفاشان،شب پرست عاشورایی شد و سهراب قصه های واقعی شهادت گردید. @raviyanfarss
سیاوش علیپور (1339-1357ه ش) تقویم انقلاب هر روز ورقی تازه می خورد و نام و خاطره جاوید شاهدان و شهیدانی دیگر را در خود ثبت می کرد تا همیشه زنده بماند.اینک سیاوش علیپور شاهدی دیگر است که نامش ، دفتر انقلاب را زینت می بخشد. او در محله ی دباغی شیراز چشم به جهان گشود . تربیت خاص مذهبی و فرهنگی خانواده باعث شد که وی در کودکی با همان معنویت و روحانیت خاص رشد یابد و علاوه بر روح ، جسم خود را نیز پرورش دهد که سرشناس بودن در زمینه فوتبال حکایت از این مطلب دارد . عشق به قرآن یکی از خصوصیات ذاتی وی بود و همین امر ، از او انسانی کامل ساخته بود . سیاوش با آنکه سرشار از شور جوانی بود ، هیچ لحظه ای از عمرش را با غفلت و سرگردانی نمی گذرانید و در دوران دبیرستان ، آنگاه که از مدرسه تعطیل می شد ، به کار کردن می پرداخت تا از این راه مخارج تحصیل را تأمین کند . زمزمه های انقلاب در درون مردم تبدیل به فریاد رسای آزادی خواهی شده بود و حالا دیگر کمتر کسی بود که خود را در قطره ای از این دریای طوفانی حس نکند . سیاوش نیز از همان آغاز جنبش در متن انقلاب قرار داشت و با پخش اعلامیه های امام و توزیع نوارهای سخنرانی ایشان ، مبارزه ی چشمگیری را در پیش گرفت و در این راه یک بار نیز بوسیله ساواک دستگیر شد ؛ اما پس از آزادی ، فعالیت او گسترده تر شد تا جائیکه مادر را نیز با خود همراه کرد و او را با خود به راهپیمایی می برد . بهمن ماه 57 فرا رسید و سیاوش گویی هر روز خود را به خدا نزدیکتر احساس می کرد تا جائیکه یک روز قبل از شهادت ، یعنی روز بیست و یکم بهمن ماه ، برادر کوچکتر خود را به گردش برد و با او عکسی به یادگار گرفت . نسیم خوش شهادت از دل مادر نیز گذشت و او شب قبل از شهادت ، سیاوش را در لباس دامادی دید . بیست و دوم بهمن 57 شیراز یکپارچه آتش گشته و شهربانی شیراز ، آخرین سنگر رژیم بود که در محاصره فریاد و خشم مردم قرار داشت و دژخیمان برای ایجاد ترس و وحشت ، اقدام به تیر اندازی می کردند . شهید علیپور در کمترین زمان ممکن خود را به دریای پرخروش مردم رساند و با شور و هیجان فراوان به مبارزه پرداخت ؛ اما لحظاتی بعد گلوله ای از اسلحه خصم ، سر سیاوش را نشانه رفت و او را بی هوش روانه بیمارستان ساخت . سرانجام پس از هیجده روز بیهوشی ، روز نهم اسفند 57 با قافله شهیدان عازم دیار نور شد . @raviyanfarss