#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۳)
رفتن به منزل شهدا خیلی روی بچّه ها تأثیر می گذاشت؛ چون ما بیشتر به محلههای پایین شهر میرفتیم. خانههای کوچک و سادهشان را میدیدند؛ خانههایی که گاهی اوقات اصلا جا نبود برویم داخلش. وقتی میآمدیم بیرون می دیدیم که باران آمده است و کفش هایمان همه پر آب شده است. دیدن همین چیزها خیلی اثر گذار بود؛ میدیدند که چه خانههای کوچک و محقری چه انسانهای بزرگی در آن پرورش یافته و پرواز کردند.
وقتی وصیّت نامه شهدا را میخواندیم، از همه ظواهر زندگی بدمان میآمد. دلمان میخواست به آنها برسیم و مثل شهدا باشیم. خیلی سازندگی داشت؛ دیگر کسی دنبال این نبود که چطور ازدواج کند و چقدر جهیزیه ببرد. از تجمّلات دور میشدند و مهمانی و عروسیها ساده برگزار میشد. مهمان که داشتیم، شاممان بیشتر سیب زمینی با تخم مرغ آبپز بود یا نهایتا عدس پلو. اینها تأثیر ملاقات با خانواده شهدا بود.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۴)
ما در مدرسه، گروه کمک رسان داشتیم؛ این گروه وسایلی که محرومین نیاز داشتند، در کلاسها اعلام میکردند از هیچ کسی هم پول جمع نمیکردیم، بلکه بچهها خودشان وسایل را تهیه میکردند و در یک کلاس میچیدند.
مثلا جهیزیه دانش آموزی که فقیر بود و میخواست ازدواج کند اینگونه جمع میشد. وقتی بچهها اشک شوق این مادر را میدیدند خیلی از ثمره کارشان احساس خرسندی و لذت داشتند. روز معلم وقتی وارد کلاس شدم، دیدم کلی لباس نوزاد روی میز هست که بچه های کلاس تهیه کرده بودند. گفتند چون همسر سرایدار مدرسه باردار است ما این کار را کردیم و به عنوان هدیه روز معلم خواستیم شما خوشحال بشوید.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۵)
ما در مدرسه برنامه ورزشی داشتیم و شعارمان "ورزش و ارزش " بود. یعنی ورزشی که منجر به معرفت شود، ارزشمند است.
در برنامه صبحگاهی، ورزش را با دعای وضو تلفیق کرده بودیم و بچهها همزمان با حرکات ورزشی، دعاها را با آهنگ خاص خودش می خواندند؛
وقتی دست راستشان را حرکت میدادند، میگفتند:" اَللّهُمَّ اَعْطِنی كِتابی بِيَميني"
و موقع حرکت دست چپ میخواندند: " اللّهُمَّ لا تُعْطِنِی کِتَابِی بِشِمَالِی"
و وقتی شانه ها را تکان میدادند، میگفتند: " لا مِن وَراءِ ظَهری وَ لا تَجعَلها مَغْلوُلَةً إلَی عُنُقی".
پاها را زمین می زدند و میگفتند:"اللّهُمّ ثَبِّتْنِی عَلی الصِّراطِ یومَ تَزِلُّ فیه الاَقْدَامُ"
در آخر هم دست ها را بالا می آوردند و می گفتند:" قَوِّ عَلَی خِدمَتِکَ جوارحی، قَوِّ علی خدمَتِکَ جوارحی".
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۶)
به ما میگفتند چون این بچهها پدرشان را از دست دادهاند، شما فقط برنامه شاد ایجاد کنید، حرف پدرشان را نزنید تا ناراحت نشوند. اردوگاه در منظریه تهران برگزار شده بود. صبحگاه داشتیم و من هم شعرها را آماده میکردم؛ در صف صبحگاه میگفتم و آنها جواب می دادند:
معبودم؟ الله
کتابم؟ کلام الله
امامم: بقیّة الله
هدفم: لقاء الله
بر زبانم: ذکر الله
در نهانم: حبّ الله
حزبم: حزب الله
رهبرم: روح الله
بچهها آنقدر با شور و هیجان جواب میدادند که محوطه زیر پایشان میلرزید. وقتی میگفتم صدایتان را بلندتر کنید تا به جماران برسد، دیگر نمیدانید اینها چه میکردند!!!
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۷)
بعدها بنیاد شهید هم فهمید که فرار کردن از این قضیه و سرپوش گذاشتن روی احساسات آنها فایده ندارد؛ اتفاقا باید این بچهها را با شهدا مأنوس کرد که بپذیرند. به همین دلیل وقتی جنگ تمام شد، شاید اولین گروههایی که اردو بردیم تا مقتل شهیدان را ببینند، بچههای شهدا بودند. رفتیم جنوب. میگفتیم پدر تو اینجا شهید شده، کنار اروندرود، اینجا سنگر پدر توست! آنگاه بچه میرفت آنجا و خودش را روی خاکها میانداخت و گریه میکرد. فریاد میزد، صحبت می کرد و نماز می خواند. ساعت ها تنها مینشست و بعد آرام میشد. وقتی برمیگشتیم دیگر سرحال شده بود.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۸)
به طور کلی آن سالها خیلی مربیان پرورشی تضعیف شدند. عدهای میخواستند که ضعیف بشوند و جلوی شتابشان را گرفتند. وقتی معاونت پرورشی در اداره حذف شد، فعالیتهای پرورشی هم دیگر اعتباری نداشت. مربیان پرورشی هم خودشان را توجیه کردند که در کار آموزش، مفیدتر هستند و فکر نمیکردند نیروهای اضافه حساب میشوند. بدین ترتیب مربیان تربیتی یکی یکی حذف شدند. اگر الان آمار بگیرید، بیشترین مدیران موفق دهه هشتاد، همه مربیان پرورشی بودهاند.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۱۹)
چون نمازخانه کوچک بود و کفاف همه را نمی داد، هر روز سر ساعت مشخصی در راهروها فرش پهن و جانمازها مرتب چیده میشدند. از خود بچهها نیروهایی به عنوان خادم الصلوة گذاشتیم؛ یک گروه ده نفره بودند که هر کدام وظایف خاص خود را توجیه بودند. مثلأ دو نفر در وضوخانه میایستادند و اشکالات را تذکر میدادند، دو نفر با چوبِ پر در سالن مدرسه میایستادند و مراقب رفت و آمدها بودند، دو نفر دیگر کفشها را جفت میکردند. این خادم در مدرسه پرستیژ داشت و گردشی بود و همه منتظر بودند نوبت به آنها برسد. بچههایی که عذر شرعی داشتند و یا نماز نمیخواندند، در کلاس احکام که خیلی شاد و جذاب برگزار میشد، شرکت میکردند. همه خبرهای مهم و داغ مدرسه را موقع نماز جماعت میگفتیم، مسابقه هم برگزار میشد و جوایز نفیسی میدادیم. همین خودش در ذهن دانش آموز میماند که چنین جایزهای گرفته است. مسابقه تا کردن چادر بود و هر کسی بهتر تا میکرد جایزه میگرفت. دیگر چادر تا نشده نداشتیم. فضا همیشه معطر و تمیز بود. بین چادرها و کفشها معطر کننده میگذاشتیم. مُهرها همه یک دست و تمیز و نوارهای نماز همه یک شکل و سفید و خوشگل بودند. بچهها از چنین نمازی لذت میبردند. مدرسه بعد از چند سال خیلی تغییر کرده بود و دیگر برخی مسائل غیراخلاقی یا مطرح نمیشد یا خیلی کمرنگ شده بود و گفتنش بین بچهها قبیح بود. آن هم بخاطر مدیریت خوب آنجا بود، البته هر وقت کاری به اوج می رسید، مدیریتش عوض می شد و دوباره شرایط تغییر میکرد.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۲۰)
مدرسه، سنگر ما شده بود. باور کرده بودیم که رزمندهها در جبهه میجنگند و ما هم همپای آنها باید پیش برویم. وجود شهدا، مراسم تشییع آنان و وصیتنامهها و... همه تأثیر عجیبی داشت. اما سالهای بعد دیگر ساختار امور تربیتی سست شد. انگار خیالمان راحت شد که دیگر کسی قادر نیست انقلاب را از ما بگیرد. اوایل همش نگران بودیم نکند انقلاب بیفتد دست منافقین، نکند بیفتد دست تودهایها، اگر کشور دست کمونیستها بیفتد چکار کنیم؟ ولی الان همین که هفت ساعت کار کنیم و ساعت ۲ برگردیم خانه کافی است. البته نکته مهمّی هم هست و آن اینکه اوایل انقلاب، هنوز هیمنه آمریکا در ذهن ما شکسته نشده بود، چون قبل انقلاب باورمان شده بود واقعا اگر آمریکا بخواهد میتواند کره زمین را نگه دارد!!!! ولی الان میدانیم اولتیماتومهای آمریکا اثر ندارد و پشتمان به رهبرمان گرم است. در دنیا مطرح شدهایم و قوی هستیم.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#خانم_مربی
#خاطرات_سعیده_صدیقزاده
#مربی_پرورشی_دهه۶۰
(۲۱)
به نظر من هیچ مانعی در راه امور تربیتی نیست. همیشه به مربیها میگویم شما بگویید گره کارتان کجاست تا من بگویم چطور بازش کنید. اگر با هدف مقدسی بروند جلو، راه باز میشود. ما به دنبال این سخن رهبر عزیزمان هستیم که فرمودند: کیفیت، عمق، تنوع و شیوایی، لازمه کار مفید و مؤثر فرهنگی است. اگر این چهار تا کنار هم باشد، به گفته ایشان آن وقت تازه میتواند مؤثر باشد کارِ من؛ حالا هر کاری که باشد. الان هم اگر مدرسه از من دعوت کند، بدون هیچ چشمداشتی میروم چون خودم را بدهکار آموزش و پرورش میدانم و این بدهیها را اینگونه مرتفع میکنم. تنها حسرتی که بر دلم ماند این بود که اداره کل اجازه نداد که در مدرسه فرزانگان، دانش آموزان را به مناطق و روستاهای محروم ببرم تا شرایط آنها را ببینند و اینقدر زود تحت تأثیر خارج رفتن نشوند و تلاششان برای مملکت خودشان باشند.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
#شنبهها
#معرفی_کتاب
#خانم_مربی نوشته : مرضیه ذاکری
خاطرات شفاهی و تجربیات سعیده صدیقزاده پیرامون مسائل تربیتی و آموزشی به چاپ دوم رسید.
نویسنده در این کتاب به مسائل تربیتی و آموزشی نسلهای بعد از انقلاب پرداخته و جایگاه تربیت دینی، سبک زندگی خانوادگی صحیح و حفظ ارزشهای انقلابی را با روایتی شیرین از خاطرات شفاهی مربی باسابقه پرورشی در دهههای شصت، هفتاد و هشتاد، تبیین کرده است.
کتاب «خانم مربی» به دنبال انتقال تجربیات موفق تربیتی است که موضوعات مختلف فرهنگی با رعایت کیفیت، عمق، تنوع و شیوایی، به عنوان شاخصههای کار مفید تربیتی و انسان ساز است. محتوای جذاب و نکات ظریف تربیتی بسیاری که در این کتاب آمده است، باعث میشود «خانم مربی» را «کتاب کار معلمان و مربیان» و «کتاب کار مادران و همسران جوان» قلمداد کرد.
این کتاب حرفهای جدی در تحول نظام آموزش و پرورش دارد و بحث تحول و سند تحول که یکی از مسایل جدی نظام آموزشی حال حاضر ماست، به خوبی به آن پرداخته شده است. کتاب خانم مربی، کتاب تحول است و فراز و نشیبهای تربیتی را که در سیر تحولات رخ میدهد، به خوبی نشان میدهد. تمام این کتاب حرفی برای دست اندرکاران نظام آموزشی دارد و محور تحول، بیشتر در حول انسانها در جریان است.
«خانم مربی» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/71398
تهیه این کتاب از طریق تارنماهای عماریار (www.AmmarYar.ir) و پاتوق کتاب فردا (www.bookroom.ir)، شماره تلفنهای ۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴ و ۰۹۱۹۹۰۳۸۲۷۰ و فروشگاههای معتبر محصولات فرهنگی سراسر کشور امکانپذیر است.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
✅معرفی کتاب مشابه کتاب خانم مربی
خاطرات یک معلم، هنرمند و مربی پرورشی دهه ۶۰
کتاب «برپا» روایت زندگی اصغر بمانی؛ معلم، هنرمند و مربی پرورشی دهه ۶۰ یزد نوشته سیدمرتضی میرعزآبادی
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃
✅معرفی کتاب مشابه کتاب خانم مربی
کتاب «مربای گلمحمدی» و مرور فعالیت معلمان پرورشی میگوید. انقلابیهای دهه۶۰ برای دانشآموزان از آینده دینی و عادلانه رویاسازی میکردند.
در اینکتاب، چالش نیروی انسانی انقلاب اسلامی را برای ایجاد انگیزش و شکستن ترس نیروها برای ایستادن مقابل گروهکها، درگیری بین دانشآموزان، معلمان ناهمراه انقلاب و نحوه برخورد مربیان پرورشی بهمثابه نماینده انقلاب اسلامی در مدارس و راهکارهای آنها را میبینیم.
هسته راویان نور بسیج دانشجویی
https://eitaa.com/ravyanenoor
🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃