📚خشم بیجا
شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد کارگاه نجاری شد.
همینطورکه مار گشتی میزد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد. مار خیلی ناراحت شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت که سبب خونریزی دور دهانش شد.
او نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده و از اینکه میدید اره دارد به او حمله میکند و مرگش حتمی است، تصمیم میگیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند و بدنش را دور اره پیچاند و هی فشار داد.
نجار صبح که آمد روی میز بجای اره لاشه ی مار بزرگ و زخم آلودی را دید.
#داستان_بخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
كلى #نوستالژى باحال توش بود گفتم شما هم یاد خاطره ها بیفتین...😊
#به_این_میگن_سبک_زندگی
HajrahmaniMusic1.mp3
1.93M
#مناجات_شبانه
#حجت_الاسلام_رحمانی
:::::::به یاد دهه هشتاد هیأت:::::::
HajrahmaniMusic2.mp3
3.42M
#روضه_شبانه
#حجت_الاسلام_رحمانی
:::::::به یاد دهه هشتاد هیأت:::::::
#این_نسل_برای_عقب_راندن_دشمن_از_نسلهای_قبل_آماده_تر_است.
اِمـٰـام خــٰــامِنِـــه ای
هدایت شده از عطارباشی
آیت الله بهجت:
بعد از وفات ابوطالب و خدیجه علیهماالسلام به پیغمبر وحی شد که دیگر در مکه ناصر و یاور نداری.
☜[عطارباشی]
@AttarBashiHamedan
««««قضای روزه گرفته شده»»»»
گاهی پیش می اید که شخصی فکر میکرده روزه برایش ضرر ندارد و آن روز را روزه گرفته است. اما بعداً میفهمد که بر اثر روزه، ضرری بر جسم او وارد شده. در این صورت شخص باید قضای روزه آن روز را، به جا آورد.
مساله: هرگاه عقیدهاش این بود که روزه برای او ضرر ندارد و روزه گرفت و بعد فهمید روزه برای او ضرر داشته، باید قضای آن را بهجا آورد.
تبریزی، صافی و سیستانی: بنابر احتیاط واجب
توضیح المسائل مراجع م1745
از بهلول پرسیدند:
زندگی آدمی به چه ماند؟
بهلول گفت:
به نردبانی دو طرفه
که از یک طرف؛سن بالا میرود
و از طرف دیگر ؛زندگی پایین می آيد...
✅#شهیدآوينى براى او نوشته بود:
آن آستين خالى كه با باد اين سوى و آن سوى میشود نشان مردانگیست.
گاهى باد فقط بايد به افتخار حسين خرازى بوزد تا #نامردهاى روزگار رسوا شوند.
#شهیدحاج_حسین_خرازی🌹
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهید#صلوات
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#گلچین
اللّٰهُمَّ إِنِّى كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَتَعَبَّأْتُ وَقُمْتُ لِلصَّلاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَناجَيْتُكَ أَلْقَيْتَ عَلَىَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّيْتُ ، وَسَلَبْتَنِى مُناجاتَكَ إِذا أَنَا ناجَيْتُ ، مالِى كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِى ، وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِى عَرَضَتْ لِى بَلِيَّةٌ أَزالَتْ قَدَمِى وَحالَتْ بَيْنِى وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ
خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم، چرتی بر من افکندی، آنگاه که وارد نماز شدم و حال راز گفتن را از من گرفتی آنگاه که با تو رازونیاز کردم،
#مرا_چه_شده؟
هرگاه گفتم نهانم شایسته شد و جایگاهم به جایگاه توبهکنندگان نزدیک گشته برایم گرفتاری پیش آمد، بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید و میان من و بندگیت مانع شد.