سرگذشت اعضا ^^

‌🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 سلام ممنون که به حرفهای اهمیت میدی من یه مشکل جدی دارم یه دختر یازده ساله دارم که از لحاظ عاطفی خیلی براش مشکل پیش اومده همش هم تقصیر ها رو از خودم میبینم ،خیلی دوست داره رفت و آمد زیادی داشته باشیم ،ولی نداریم من فقط با خانواده پدرم و یکبار خواهران خودم ارتباط دارم یعنی رفت و آمد خانوادگی . البته خونه خواهرم در حد پنج شش بار در سال .ولی پدرم هفته ای یک بار یا دوبار . اقوام دیگه شاید سالی یک بار یا دوستای یک بار . دخترم از وقتی اومد به دنیا ما خیلی دوستش داشتیم تقریبا هفته ای چند بار میبردمش خونه پدرم ،خواهرای مجردم و برادرم باهاش بازی میکردند کمی که بزرگتر شد یه خواهر دیگم یه دختر به دنیا آورد که سه سال از دخترم کوچکتر بود بعد از شش ماه یه مشکلی برای خواهرم پیش اومد که باید دخترشو پیش خانوادش نگه می‌داشتند خواهرای مجردم و حتی خودم هی لباسهای دخترم رو به اون کوچولو می‌دادیم ولی دخترم بدش می اومد من فکر میکردم باید بخشش رو یاد بگیره ولی اون دوست نداشت منم دیدم دخترم ناراحت میشه یا بهش نمیدادم یا کمتر میدادم یا یواشکی براش جدا می‌خریدم ،اینم بگم اوضاع مالی من نسبت به دیگر افراد خانوادم بهتره .وار این بابت شکر هم میکنم . خلاصه از اون به بعد اگه دخترم چیزی به بچه خواهرم نمیداد خواهرام به دخترم میگفتن خسیسی و ظلمی و از این حرفها کم کم دختر خواهرم بزرگ میشد و حسودی میکرد به دخترم که خوراک بی تقصیر نبودند و دخترم هم این کینه ها رو در دلش کاشته .از اون موقع اگر بچه ها توی یه اتاق بازی میکردند و یهچیزی خراب میشد خواهران با دختر من دعوا میکردند ،اگه کسی گریه میکرد میگفتن تقصیر دختر کنه اینم هاجو واج نگاه میکرد ،اینقدر تقصیرهارو به گردن دخترم انداختند که اگر یکی از بچه های خواهرام کار خرابی میکرد خیلی راحت می‌بستند به دختر من و خواهران باهاش دعوا میکردند چند بار باهاشون دعوام شد که اگه اونا بچه هستند دختر منم بچه هست چند بار برای هفته ها خونشون نرفتم ولی باز به خاطر پدر و مادرم میرفتم . هر بار دخترم ناراحت بشه تمام این سالها جلو چشمش میاد و میگه ،مگه من چندساله بود بهم گفتن خسیس ،ظلم و.... هی گریه می‌کنه ،وقتی گریه می‌کنه جگرم آتیش میگیره .میشینم باهاش گریه میکنم . چند بار تصمیم گرفتم برای همیشه باهاشون قطع رابطه کنم تا دخترم به آرامش برسه . حتی با پسر توی بازی فری فایر آشنا شد و مرتب با هم حرف می‌زدند و چت میکردند.ولی من فهمیدم و جلوشو گرفتم ،ولی واقعا از ایندش و حرفاش میترسم میگه دلم میخواد با یکی از دوستام فرقی نمیکنه کدوم برم بازار تنهایی ،نه با مامان دیروز می‌گفت دلم میخواد یه قرص خوابی بهت بدم بخوابی که کن بایکی از دوستام برم بیرون میگه عابرو برام مهم نیست تو گوشی رو ازم گرفتی دل خوشی رو ازم گرفتی، خونه دوستام منو نمی‌بری .(آخه مردم هم مشکلات خودشون رو دارن) آخرین باری که رفتم خونه پدرم عاشورا بود که من دستم بند بود دخترم نینی یکی از خواهرام رو بغل کرده بود پسر یکی دیگه از خواهرام که نه ساله بود هی به دخترم توهین میکرد اونم محلش نمی‌ذاشت دست آخر بهش گفت اگه میتونی منو بزن ،تو نمیتونی و از این حرفهای بچه گانه دست آخر دخترم عصبانی میشه و با پا میزنه زیرش ،دشمنتون ببینه پسر خواهرم مستقیم می‌ره توی آیینه کمد دیواری ،و‌ایینه خورد میشه ،.خواهر مجردم می‌گفت وقتی صحنه رو دیدم گفتم حالا تو این شلوغی ماشین بچه رو به بیمارستان نمیرسونه و تمام می‌کنه ،اما خدا رو شکر حتی یه تکه از شیشه های آیینه به کسی آسیب نزد و الحمدالله پسر خواهرم سالم سالمه .خدارو بی نهایت شکر میکنم. اما از این طرف مادرم و‌پدرم و خوار مجردم که اتفاقا مشاور هم هست و حتی بقیه بچه های خواهرم هر چی به دهنشون رسید به دخترم گفتند فقط یکی از دختر خواران که پیش دخترم بود گفت تقصیر پسر خاله بود وگرنه همه دخترمو دعوا کردند وقتی به من گفتند رفتم داخل خونه گفتم چی شده دخترم هیچی نگفت بقیه هرچی خواستند گفتند ،دخترم طاقت نیاورد و گفت کاشکی من بمیرم که هرچه میشه بدون سوال با من دعوا میکنید بدون اینکه بدونید قضیه چی بوده ،وشروع کرد به خالی کردن دلش که شما از همون سه سالگی منو تحقیر کردید و اذیتم کردید هیچی نگفتم ولی شماها پر روتر شدید و ....بهش گفتم مادر جان اگر خدای ناکرده پسر خوابت میکرد بیچاره می‌شدیم اما دخترم با قاطعیت گفت به درک از دستش راحت می‌شدیم .گفتم اگه خدای ناکرده میکرد چند سال بعد تو رو اعدام میکردند،میگفت بهتر راحت میشدم ، البته اینو هم بگم دخترم در عین حال که اینقدر توی دلش ناراحتی داره اگه ببینه کسی به کمک احتیاج داره چه مالی چه فکری دریغ نمیکنه از کلاس اول یاد گرفته دختر خیری باشه ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

سلام اینی ک میخوام بگم رو امیدوارم واسه هیچکس اتفاق نیفته من قبلا خیلی ادم افسرده ای بودم تا اینه تو هیعت پارسال با ی پسر اشنا شدم بعدش اون حالمو خوب کرد و شد تمام زندگیم بعد عید باهام سرد شد و بهم میگفت فقط ی رفیق هستیم و میگفت عشقم بچگونست و این حرفا بعد توی هیعت امسال گفتم عب نداره کادو میگیرم برا تولدش از دلش در میارم بعد من ی خواهر دارم یه سال ازم بزرگتره این روی اون پسر کراش بوده و بهم نگفته بوده و من به پسره گفتم بیا کوچه پشتی تا بهت کادوت رو بدم و خواهرم زودتر از من دید این داره میره اونجا دنبالش رفته تا بهش اعتراف کنه دوسش داره من ک رسیدم دیدم دارن از هم لب میگیرن بعد خیلی سخت بود انگار قلبم مث ی چیز شیشه ای ک از بالا بیفته هزار تیکه شد بدترش این بود ک میدونستم پسره از خواهرم خوشش نمیادو همچنین مثبته بخاطر همین فهمیده بودم کار خواهر خودمه بعدش خواهرم برگشت منو اونجا دید اومد با ذوق برام تعریف کرد بزور جلو خودمو گرفتم گریه نکنم بعدش پسره فهمید دیدم اون صحنه رو خیلی سعی کرد توجیهم کنه منم قبول کردم ک راست میگه ولی باهاش قطع رابطه کردم چون خواهرم دوسش داره با اینکه هنوزم بهش فکر میکنم و خیلی دوسش دارم ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

زندگی مانند یک آینه است هنگامی که در آن لبخند بزنیم بهترین نتایج را به دست خواهیم آورد 📍سوئیس🤩 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#سوتی سلام🌱 خاطرات دوران دبستانم بگم😁 الان دیگه باس کنکور بدم😍 کلاس سوم بودم درس بلد نبودم معلمم با خط کش رو دستام چنان زد که من کل شلوارمو خیس کردم😂 خیلی آبرو ریزی شد😕 ولی هیچ وقت نمیبخشمش یه بار دیگه بهم جلو بچا گف که فقط بلدی قد دراز کنی 😕 درس که نمیخونی یه بار دیگه هم با دوستم دعوام شد چنان با خط کش آهنی رو دستامون زد که من بازم زیرم شاشیدم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 جالبیش اینجاس که من با شلوار خیس وامیستادم تو آفتاب تا خشک شم🥴😂 دختر سر به زیری بودم خداییش هیچ وقت به معلمام بی احترامی نکردم ولی دم اونایی گرم که همش بلا سر معلما میاوردن 😅😅 دلم خنک میشه وقتی تعریف میکنن😍 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

درد و دل اعضا ^^

من فق ۱۷ سالمه ولی خیلی درد دارم خیلی رنج کشیدم من وقتی ۱۳ سالم بود عاشق یکی بودم‌ تو یه شهرستان منو خانوادم آوردن توی تهران زندگی کردیم خانوادم نمی‌دونست که من عاشق اون پسره بودم‌ بد ۱۵ سالم که شد یا یه پسر آشنا مون دوست شدم خیلی بهم اهمیت میداد خیلی نازمو می‌کشید کم کم دیگه مهرش تو دلم نشست یک سال باهم بودیم وقتی ۱۶ سالم شد اومدم خواستگاریم منم قبول کردم آلان یک سال دو ماه هست که باهم نامزدیم خیلی باهم خوب بودیم خیلی همو دوست داشتیم یک روز ۵ یا ۶ باز زنگ نمیزد خیلی دلتنگ میشد منم بچگی کردم رفتم به خواهرش گفتم داداش خیلی دوسم داره زود زود دلتنگم میشه اینجور چیزا گفتم الان یه کاری کرده از دهن من بهش خیلی چیزا گفته من نگفتم هاا بع دورغ گفته الان هفته یک بار هم زنگ نمیزنه تا خودم دام بهش تنگ بشه زنگ بزنم اینم هست من هنوز عشق اولمو فراموش نکردم هنوزم دوسش دارم خیلی خلاصه بهتون بگم که هیچ وقت خوشحالی تو حال حوب تو بکسی نگو حتا خود خانوادت کسای که این پیامو میحونن لطفا🙏 دعوا کنین دوباره مثل قبل خوب بشیم 😔 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 #سیاستهای_دوران_نامزدی #کادو دادن خیلی خوبه اما 👈 حد و اندازه داره... ❌به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و #پیراهن مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!! 👈بازی را یادتان نرود 🔺اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و #سومی رو که خرید شما هم دست به جیب بشید.. 👈یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل.. اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید. 💯روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید! یک تبریک #سادہ با یک کادوی کوچیک کافیه.. ❌واقعا بعضیا مرد رو با #زیاده_روی هاشون خفه میکنه ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 #شناخت 🔹وقتی کنارشی یا باهاش صحبت میکنی آرامش داری،اما تو خلوت خودت فکر میکنی که این رابطه اشتباهه ، بین دلت و عقلت موندی ، از یه طرف نمیتونی رابطه رو قطع کنی چون خیلی بهش وابسته شدی از یه طرفم احساس میکنی بلاتکلیفی،اصلا معلوم نیست بهم برسید ،نرسید،شاید اصلا با یکی دیگه باشه ،اصلا دوستم داره ؟❤️ 🔹یه روز میگه دوستت دارم یه روز دیگه میگه خودشم نمیدونه قراره چی بشه،میگه فعلا تکلیفم مشخص نیست ،یه روز قهر یه روز آشتی ،همش بحث میکنید و دوباره روز از نو ❤️ ✅عزیز من این رابطه یک رابطه فرسایشیه که شما درگیرش شدی ، یعنی زمان طولانی باهاشی اما هیچ پیشرفتی این رابطه نکرده ، یعنی هر لحظه ممکنه طرفت بگه خداحافظ ،یعنی طرفت خودشم نمیدونه چی میخواد،یعنی طرفت چنتا هدف رو همزمان داره دنبال میکنه ،نمیشه عزیز من نمیشه بیا بیرون از این رابطه ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃 #سیاست_خانومی هیچ وقت از یک مرد نخواید که کار یا سرگرمی شو کنار بزاره تا وقت زیادی رو با شما بگذرونه. یک زن باهوش میدونه که چنین تقاضایی باعث ناراحتی مرد میشه زیرا زندگی او مثل آدمهای دیگه از ترکیب عناصر کوچکتری ساخته شده. این درخواست شما فراتر از عشقش به شماست. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

سلام دوستان من هم میخوام داستان تلخ زندگیم را براتون بگم من چند سال پیش با ی نفر ازدواج کردم ازدواج ما سنتی بود ما ی ماه نامزد بودیم بعد عروسی کردیم من شوهرمو دوست نداشتم من یه دختر مذهبی بودم شوهر خوشش نمی‌آمد من نماز بخونم یا چادر سر کنم به زور مامانم با اون ازدواج کردم خانواده خوبی داشت خودش هم آدم خوبی بود کم کم من هم دوستش داشتمو ولی معتاد بود من هم نمی‌دونستم یکی دوسال همین طور گذشت چند بار بردیمش کمپ گذشت تا اینکه همه می گفتن اگه تو بچه دار بشی حتما ترک می کنه از این حرفها من بعد از سه سال ی بچه به دنیا آوردن ولی شوهرم جای اینکه خوب بشه بدتر شود باز هم چند بار بردیمش کمپ بخاطر بچم ترکش دادیم ولی درست نشد من طلاق گرفتم والان چند ساله با دخترم پیش مامان بابام زندگی می کنم خیلی برام سخته من با اینکه از همه خواهرو برادرام بزرگترم ولی وقتی اونا میان باید برا خودشونو بچه هاشون مثل یه خدمتکار باشم حتا وقتی داداشام میان خونه ما مامانم نمیزاره که عروشهاش از سر جاشون بلند بشن و همش میگه شما بشینیدز این کارو انجام میده اینکار من یه خدمتکارم براشون بچم هم از درس جا میمونه چون من باید مهمان داری کنم مامانم خیلی بین منو بقیه فرق میزاره خیلی خسته شودم بخاطر دخترم نمی‌دونم چکار کنم ما تو روستا زندگی می کنیم نمی تونم ی جای دیگه هم خونه کرایه کنم دیگه خیلی خیلی خسته شودم ببخشید خیلی طولانی شد 🙏🙏 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

🍂عصر پاییزیتـون زیبـا دلتون از غصه ها دور ان شـاءالله لحظاتتون شیرین تراز عسل زیباتر از گلها 🌺 با طراوت تراز باران خوش عطر تراز نسیم🍂 و متبرک به الطاف بیشمار خدا باشـد🧡