فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🤍🌟🤍🌟🤍
دعای پایان #ماه_رجب
🤍🌟🤍🌟🤍🌟
رازِدِل 🫂
🌕🌖🌗🌘🌑🌕🌖🌗🌘🌑 گوشیم رو برداشتم و شماره جاوید رو گرفتم .. جواب نداد میدونستم جواب نمیده .. به اتاق م
🌕🌖🌗🌘🌑🌕🌖🌗🌘🌑
میخوام برم سراغ جاوید …میخوام مال من بشه مریم ..میدونی چقد حسرتش رو داشتم ..اون موقع من بخاطر تو حرفی نردم
میشه الان توهم کوتاه بیای بخاطر من؟!مریم تو میدونی چقد من عذاب کشیدم ..حقم نیست بقیه عمرم
رو کنار کسی که از بچگی دوسش داشتم بمونم؟!
میدونم خیلی پروام شاید …اما فقط میخوام درکم کنی…
میخوام برام دعا کنی…مگه دوسش نداشتی؟!قول میدم نزارم اب تو دلش تکون بخوره …تو فقط برام دعا کن
باشه مریم؟!دعا میکنی برام؟!برای خواهرت؟!برای خوشبختیش؟!
گل ها رو پر پر کردم و رو سنگش چیدم …
همونجا سرم رو گذاشتم رو سنگش و زار زدم ..
+ببخشید مریم …
میدونم ممکنه ناراحت شده باشی اما چاره ای ندارم ..با دلم چیکار کنم ؟!بدون جاوید نمیتونم …دووم نمیارم
از وقتی باهام قهر کرده دنیام اتیش شده ..تو که میبینی حال و روزم رو …
بلند شدم بشینم که متوجه شدم یکی روبه روم وایساده....
ادامه دارد...🌈
بزرگترین خیانت در حق ما
عمدتا توسط والدین مان صورت می گیرد.
والدین با ساختن یک رحم بزرگ در محیط خانوادگی،اجازه تولد دوم(استقلال فردی) را به فرزندان نمی دهند.
آنها از روی ترس و نادانی اما با نیت خیرخواهانه(محافظت از بچه ها) جلوی خوداتکایی و بلوغ روانی آنها را می گیرند.
پدر و مادری که نمی گذارد در طول فرایند رشد ،آب در دل کودک تکان بخورد و با افتخار می گوید :
من فرزندم را لای پر قو بزرگ کرده ام،
بزرگترین مانع خوشبختی و کمال جگر گوشه اش است🔮💜
╔═🍃♥️🍃══════╗
@raz_del
رازِ دِل🥰 raz_del@ 😶🌫️
╚══════🍃♥️🍃═╝
رازِدِل 🫂
🌕🌖🌗🌘🌑🌕🌖🌗🌘🌑 میخوام برم سراغ جاوید …میخوام مال من بشه مریم ..میدونی چقد حسرتش رو داشتم ..اون موقع م
🌕🌖🌗🌘🌑🌕🌖🌗🌘🌑
چشمایی که از گریه دید کافی نداشت …رو پاک کردم و سرم رو بالا اوردم
با دیدن جاوید بلند شدم
و سریع وایسادم
همینجور نگاش کردم
از کی اینجا بود؟!
از کی حرفام رو شنیده بود
وای ابروم رفت ..
نگاش کردم و گفتم:سلام
سر تکون داد و نشست و فاتحه خوند …
همینجور نگاش میکردم
بدون اینکه نگام کنه گفت:کی اومدی؟!
+دیشب
_چرا اومدی؟!
مکث کردم و گفتم:بخاطر تو …
برگشت نگام کرد و پوزخند زد
و گفت:همیشه سه شنبه صبح میام دیدن مریم ..میدونی چرا سه شنبه؟!
چون وقتی باهم اوکی شدیم
بهم گفت از روزای هفته سه شنبه رو دوست داره …چون اولین باری که بهش گفتم دوستت دارم سه شنبه بود …
من عادت داشتم هر سه شنبه بهش بگم دوستت دارم ..و الانم هر سه شنبه صبح میام و بهش یاداوری میکنم که هنوز دوسش دارم …
ادامه دارد...🌈
🌟در این شب قشنگ
🌼آرزو میکنم
🌟کلبہ دلاتون
🌼همیشہ آرام باشہ
🌟و شادی و برکت
🌼مثل باران رحمت
🌟از آسمان براتون بباره
🌼شبتون پر از آرامش الهی
🌟#شبتون_بخیر
🌼و سرشار از لحظات شیرین
🌼✨🌼
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پاسخ_ارسالی_اعضا🌹
سلام عزیزم روز بخیر ممنون از شما و کانال خوبتون برای اون خانمی که نوه شان خیلی گریه می کنند
سوره ی دخان بنویسن وزیر متکا ش بزارن،تو گوگل سرچ کنن دعا هست بخونن آن شاءالله آرام بشن برایش با گوشی آیت الکرسی بزارید زیارت عاشورا با صدای کم بزارید آن شاءالله آرام بشن
آیدی ادمین کانال برای ارسال درد و دل و سوال و تجربیاتتون😌🫶
@setaraaaam(. ❛ ᴗ ❛.)
╔═🍃♥️🍃══════╗
@raz_del
رازِ دِل🥰 raz_del@ 😶🌫️
╚══════🍃♥️🍃═╝
🌹
#همسرانه
🍃 متأسفانه برخی زوجین؛ از نقاط ضعف همسرشان به عنوان ابزاری برای تخریب او استفاده میکنند. مثلاً...
👈 تو خیلی چاقی
👈 تو مُردنی هستی
👈 مادرت دیوانه است و...
❎ به حساب خودشان فکر میکنند که چقدر هم باهوشند. در صورتی که ندانسته و دانسته دیوارهای اعتماد و عشق و محبت را خراب می کنیم.
╔═🍃♥️🍃══════╗
@raz_del
رازِ دِل🥰 raz_del@ 😶🌫️
╚══════🍃♥️🍃═╝
رازِدِل 🫂
🌕🌖🌗🌘🌑🌕🌖🌗🌘🌑 چشمایی که از گریه دید کافی نداشت …رو پاک کردم و سرم رو بالا اوردم با دیدن جاوید بلند ش
🌕🌖🌗🌘🌑🌕🌖🌗🌘🌑
همینجور داشتم نگاش میکردم
نگام کرد و گفت:وفاداری تو ذاتمه …دست خودم نیست
متوجه تیکه ش به خودم شدم …
نشستم کنارش و گفتم:نادیده گرفتن من چی؟!اونم تو ذاتته نه؟!
اینه من رو تشنه کنی و ولم کنی چطور؟!
نگام کرد و گفت:اینجوری که من رو توصیف میکنی یکمم از خودت بگو .
.اینکه با چند نفر همزمان تیک بزنی چی؟!اونم تو ذات توعه؟!
از حرفش خیلی ناراحت شدم ..
دلم شکست …آش نخورده بودم و دهن سوخته …
نگاش کردم و گفتم:باهم حرف میزنیم اما اینجا نه
بلند شد و گفت:من کار دارم باید برم …
بلند گفتم:یادت رفت به مریم بگی این سه شنبه هم عین سه شنبه های قبل دوسش داری…
پوزخند زد و گفت:همون اول گفتم :اما بازم میگم ،..
نشست و گفت:دوستت دارم عزیزم …همونجوری ..
عین سه شنیه های قبل …
سرم رو پایین اوردم
حسادت میکردم به اون قبر هم …
به اینکه …بیخیال
خدافظی کرد و راه افتاد ..بغض داشت خفه م میکرد ...
ادامه دارد...🌈