💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
تاول های شیمیایی ،آب فرات!
عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره
شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد
سرش پر شده بود از تاولهای ریز و درشت
سرش می خارید و با خاراندن زیاد ، تاولها ترکیده بود
بنده خدا خیلی اذیت شده بود
بهش گفتم برو بیمارستان دوا و درمان کن
می گفت اگه برم بستری ام می کن و از کارم جا می مونم ... ... چند روز بعد بیرون جزیره یه برکه آب پر از نیزار دیدیم
عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد
بعد با حالت خاصی بهم گفت:
حسن! می دونی این آب ، کدوم آبه؟
با تعجب گفتم: یعنی چی؟ خب این آب هم مث بقیه آبها ، فرقش چیه؟
گفت: اگه دقت کنی می بینی این آب ، انشعابی از آب فراته
آبی که امام حسین و حضرت عباس ع تو کربلا دستشون رو باهاش شستشو دادن
عباس معتقد بود اگه سرش رو با اون آب بشوید ، تاول های سرش خوب میشه
اتفاقا سرش رو شست و شفا گرفت
چند روز بعد تمام تاول ها خوب شد و اثری ازشون نموند... ..
#شهید_عباس_بابایی
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
شقی ترین آدمای زمین...
ترور این روزا زیاد شده. . .
ـ کاش حداقل یکیمون اسلحه برمی داشت.
ـ لازم نیست.
به شوخی گفتم: حاجی، حالا که اجازه نمی دین اسلحه برداریم، لااقل یه جایی نگه دارین پیاده شم. یه قرار فوری دارم، باید بهش برسم.
برگشت زل زد توی چشم هام.
ـ من که نمی ترسم طوریم بشه. . . شما اگه می ترسین، اسلحه بردارین. اگر هم دوست دارین، پیاده بشین. . . من از خدا خواسته م به دست شقی ترین آدمای روی زمین شهید بشم، اسرائیلی ها. می دونم که قبول می کنه.
#احمد_متوسلیان
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
شیرصحرا " لقب که بود؟
فرمانده ای که صدام شخصا برای سرش جایزه تعیین کرد .
وی فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کردکه یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرشده است.
درسال 1335 وارد ارتش شد سریعا به نیروهای ویژه پیوست .
فارغ التحصیل اولین دوره رنجری درایران بود .
دوره سخت چتربازی و تکاوری را در کشور اسکاتلند گذراند.
دراسکاتلند در مسابقه نظامی بین تکاوران ارتشهای جهان اول شد وقدرت خود وایران رابه رخ کشورهای صاحب نام کشاند .
وی اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت ، او طی نامه ای به صدام حسین او رابه نبرد در دشت عباس فراخواند صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد عبدالحمید کسی بود که در اسکاتلند از این ایرانی شکست خورده و هفتم شده بود.
پس ازنبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خورده و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به اسارت میگیرد.
درسال 62به فرماندهی قرارگاه حمزه وسپس فرماندهی لشکر 23 نیروهای ویژه منسوب میشود. بخاطر رشادتش درجنگ به او لقب "شیرصحرا " دادند.
وی در عملیات قادر درمنطقه سرسول براثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید . زمان شهادت رادیو عراق باشادی مارش پیروزی پخش کرد.
اینهاگوشه کوچکی از رشادت بزرگ مردی بودکه اکثریت ایرانیان او را نمی شناسند. او سرلشکر شهید "حسن آبشناسان " بود فرمانده شجاع نیروهای ویژه ایران ..
#شهید_حسن_آبشناسان
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
#وصیتنامه_شهید_مدافع_حرم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
یاحسین تا آخرین قطرهی خون نمیگذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود....
تنها دلخوشی من برادر زادهام علی است که وقتی او بزرگ شد به او بگویند که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده است،،،
بگذارید علی افتخار کند...
مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید ، در عزای من #گریه_نکنید چراکه دشمنان اسلام شاد و خُرم میشوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمیکنم... و نیزمادرم بنده انشاءالله در این سفر که به سوریه عمودی میروم و اٌفقی به ایران باز میگردم
و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید...!! پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه میباشد و میدانم که شهید خواهم شد... لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید...
ای عاشقان اهل بیت رسول الله!
من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم #امام_خامنهای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم... لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.....
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی
🌷 "نکته های ناب" 🌷
🔹#عکس_ناب
🔸#بخور_بخواب!
🔹#شیشلیک....
جبهه رسما بخور و بخواب بود‼️
گلوله میخوردند و آرام میخوابیدند ...
#شهید_آوینی:
«خون» با حسین، پیمان «ریختن» بسته است، «سر» با حسین، پیمان «باختن»
#شهید_همت:
حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست میدارم.
#شهید_سلیمانی:
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند.
🌹تقدیم به شهدای گمنام🌹
تو ای بی نشان از نشانت بگوی
وز آن تکه از استخوانت بگوی
بجاء مانده تکه ای زیر خاک
تفنگ یا چفیه، پوتین یا پلاک
تکه استخوانی جدا از بدن
غریبانه بر خاک و خونین کفن
تو گمنام نیستی که گم نام ما
همایی که بنشسته بر بام ما
دلاور کمی از رشادت بگوی
وز آن جانفشانی،شهادت بگوی
وز آن لحظه ای که پرپر شدی
به بحر شهادت چو گوهر شدی
تو با خون خود غسل دادی بدن
لباس بخون نشسته کردی کفن
مریزاد به حمیت و غیرتت
رشادت، سلحشوری هم عزتت
چه مردانه رفتی،ندادی تو باج
ز ملکت کسی را ندادی خراج
تو ای پادشه، ای شهید وطن
مبارک به تو باد این تخت و تاج
همیشه بود زنده هم نام تو
که دشمن ذلیل مانده در دام تو
هماره بود نام تو جاودان
که گلگون زخونت،زمین وزمان
شهادت بود برترین نامها
برازنده ات باشد ای، قهرمان🌺
لوگوگرام, [۳۰.۰۱.۱۷ ۲۰:۴۵]
🌹شهید غلامعلی پیچک🌹
💠بوی عطر میداد💠
توی عملیات " مطلع الفجر" تیر خورد به سینه و گردنش
همون جا افتاد و به آسمون پر کشید
درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم
یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن
به هر سختی بود برگردوندیم
خیلی تعجب آور بود
هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر میکنه
اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود
دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه
انگار همین الان شهید شده باشه
خم شدم که صورتش رو ببوسم
خدا شاهده بوی عطر می داد
چه عطر خوشبویی بود....
راوی:(دوست شهید)
شهید_غلامعلی_پیچک
#چــندکلامـــی_خودمونـــــــی👇👇
تو مترو نشستی رو صندلی....👇😊
یه خانم یا آقایی میاد روبه روی شما می ایسته...
شما بلند میشی و جاتو میدی بهش...
😊🙄
از این کار میتونی اهداف مختلفی داشته باشی ..🤔
حالا یا مبارزه باهوای نفس
یا خدمت به خلق الله ..
خادمی عباد الله..
🤗😉😊❤️
خانم یا آقایی که جاتو دادی بهش از این لطف شما احساس شرمندگی میکنن ...
🙈🙄☺️
شرمنده میشن وقتی میبینن شما ایستادی و اون جای شما نشسته ...
خودشو به شما مدیون میدونه و هی تشکر میکنه... .
#رفقا....❤️😊👇
خیییلی وقته.....
#شهدا #جاشونو دادن که
#مابشینیم ....
🕊💐
نههه . . . " جاشونو" ندادن ما بشینیم"
" #جونشونو" دادن ما " بایستیم"😔💐
ماچیکارمیکنیم؟🤔🤔
مگه خدا نگفته "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" ؟!
#حواسمون_هست؟!
داریم جلوی چشم کسانی که #جونشونو بخاطر ما دادن #گناه میکنیم ...
#ببخشیدای_شهید😔😔
که #بجای #راهت #👈راحتی را انتخاب کردم..😔🌸
#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
شهیدی که وصیت کرده بود سنگ مزار نداشته باشد 🕊
#محمدعبداللهی🌿🌻
تاریخ تولد: ۱۳۶۶/۱۲/۹
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۸/۲۳
محل شهادت: دیر الزور_سوریه
مزار شهید: بهشت زهرا(س)
🌹شهید محمد عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانوادهای ۶ نفره است. محمد (مرتضی) عبداللهی ۲۳ آبان ماه ۱۳۹۶ در نبرد با تروریستهای داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید.🥀🌱
🌸سخنان مادرش ⇦ چند هفته قبل از اعزامش به سوریه با هم به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) سر قطعهای که الان مزارش است رفتیم. ایشان گفت من همیشه به این قطعه حس خاصی دارم.🌿 کششی من را به این طرف میکشاند. این وصیت را به صورت شفاهی کرده بود که اگر شهید شدم پیکرم را اینجا بیاورید. آقا مرتضی همیشه دعا میکرد هنگام شهادت ذرهای از بدنش باقی نماند و میگفت اگر پیکرم بازگشت در قطعه ۲۶ به خاک سپرده شود، اما سنگ مزار نداشته باشد. میگفت: «به دلیل بازگشت پیکرم شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر نمیخواهم شرمنده حضرت زهرا (س) باشم.»🌷
* #شهیدمحمدعبداللهی *
*شادی روحش صلوات*💙🌹
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
شهید احمدی روشن
کار همیشگی ش بود. هر وقت دلش تنگ می شد دستمو می گرفت و با هم می رفتیم بهشت زهرا "سلام الله علیها "
اول می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه می رفتیم؛ بعد می رفتیم سر مزار شهدا.
می گفت : " این جا رو نیگا کن ، اصلا احساس می کنی که این شهدا مرده ان ؟ این جا همون حسی رو داری که تو قطعه ی اموات داری ؟ "
بالا سر مزار بعضی از شهدا می ایستاد و سنشون رو حساب می کرد.
می گفت : " اینایی که می بینی ، همه نوزده ، بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال. خیلی دیر شده ؛ اصلا تو کتم نمی ره که بخوان ما رو قطعه مرده ها دفن کنن ".
از سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت شهادت رو به دل داره
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
༻﷽༺
💖ما شیفتۂ علے و آل اوئیم
✨توفیق بہ ڪار خیر از ایشان جوئیم
💖 میلاد امام عسڪرے را امشب
✨تبریڪ بہ صاحب الزمان مےگوئیم
💫 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع) مبارک
🌷🌼🌸💐🌹
#پیامکی_از_بهشت
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود.
شهید معلم مهدی رجب بیگی؛ متولد سال ١٣٣٦
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمیگه، این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا.
متن اصلی زيارت شهدا
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَکُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاکُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِکُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّکُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَکُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِکْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِکَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّکُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَکُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِکَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُکُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّکُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِکُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْکُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَکاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِکَ اَشْهَدُ اَنَّکُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِکُمْ لاحِقُونَ
💐 شهیدی که به موهای طلاییاش حساس بود
در کلاس، جلوی من مینشست و با هم رقابت درسی داشتیم. من که میدانستم به موهای طلاییاش حساس است، از پشت، موهایش را به هم میریختم، ولی او فقط برمیگشت و با نگاهی مهربان، سرزنشم میکرد و با دستانش، آنها را مرتب مینمود.
یک روز صبح نیامد؛ فردا و پسفردایش هم نیامد! فهمیدیم بدون سر وصدا با محسن که بچه محلشان هم بود، رفتهاند جبهه. البته به من گفته بود، ولی باور نکرده بودم.
چند روز بعد نامهاش با آدرس صندوقی پستی از اندیمشک، به دستم رسید، گفته بود که حال و هوایش بسیار متفاوت شده است و خواسته بود که برایش دعا کنم.
دو یا سه نامه دیگر هم آمد و دل مرا با خود همراه نمود، من هم جواب نامهها را میدادم.
آخرین نامهاش چند روز پس از عروج ملکوتیاش رسید که در آن، خبر از شهادتش داده بود.
"شهید علیرضا راهدان"
✅ روایتی از نحوه شهادت یکی از شهدای مدافع حرم که در جوار حرم حضرت زینب (س) به فیض عظیم شهادت نائل آمد ...
🌙 شب سوم محرم از عملیات و کار برگشتیم خیلی خسته بودیم و میخواستیم استراحت کنیم محمدحسین گفت بریم حرم زیارت ... همه خسته بودن جز یکی از بچه کسی همراهش نشد دوتایی رفتند درب حرم بسته و داعش نزدیک حرم شده بود با اینکه شب سوم محرم بود به دلیل نا امنی هنوز پرچم بالای گنبد رو برای ماه محرم تعویض نکرده بودند
محمدحسین و همراهش با اصرار وارد صحن حرم میشن و میبینن خادم مشغول آماده سازی پرچم که در تاریکی شب پرچم رو تعویض کنن محمدحسین اصرار میکنه اجازه بدین من پرچم رو تعویض کنن که با اصرار زیاد اجازه میدن وقتی میره بالا و پرچم رو عوض میکنه احترام نظامی به خانم حضرت زینب میذاره و بعد میاد پایین
💠 وقتی رفتیم اونجا با موشک ۱۰۷ مقرر تکفیری ها رو زدیم
محمدحسین دومی رو که خواست بزنه تک تیرانداز از پهلو و بازو مجروحش کرد
رفتیم داخل دیدیم مجروح شده و منتقلش کردیم بیمارستان تا لحظه ای که ببرنش اتاق عمل ذکر میگفت
یک عمل چند ساعته سنگین داشت تیر از پهلوی چپش وارد و از پهلوی راست خارج شد کلیه چپش تخلیه شد و کلیه راست به دستگاه دیالیز وصل بود بعد از عمل یک ساعت به هوش اومد و بعد رفت کما
۱۵ روز کما بود و هفت روز بعد عاشورا شهید شد ..
💐 شادی روح پر فتوح شهید صلوات
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
طهارت دائمی
اوایل تشکیل سپاه، شبهای زیادی را در سپاه کار می کردیم. برای گشت داخل شهر می رفتیم و هر وقت که برمی گشتیم، می دیدیم در حال مناجات است و نماز شب می خواند. همیشه وضو داشت. هیچ وقت او را بدون وضو ندیدم. حتی قبل از خواب هم وضو می گرفت. گاهی که جلسات تا دیر وقت طول می کشید، می رفت تجدید وضو می کرد و بعد می خوابید و سحر هم قبل از نماز صبح بیدار بود.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
بـیشهادت🕊•
مرگ با خسران چه فرقی میڪند ؟!
#حاجی♥️
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
در ایام تحصیل، دانشآموز ممتازی بود. نماز خواندن و روزه گرفتن را ضمن فراگیری کلامالله مجید از سنین کودکی آغاز کرد.
در اوقات فراغت جهت کمک به اقتصاد خانواده، همراه برادر بزرگترش مدتی به جوشکاری پرداخت.
مدتی هم کار بنایی را دنبال نمود. وی در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی علیه رژیم منفور پهلوی شرکت میکرد و با روحانیون بزرگ و سرشناس شهر همنشینی و مجالست داشت.
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد مقدس درآمد. سیدامیرحسین بهدلیل علاقهای که به دروس طلبگی داشت، وارد حوزه علمیه شد و در کلاس درس حاجآقا عسگری شرکت نمود.
سیدامیرحسین در قسمت تبلیغات و عقیدتی فعالیت میکرد. تا هنگام شهادت، چندینبار در منطقه حضور پیدا کرد تا اینکه برای آخرینبار درحالیکه ملبس به لباس مقدس روحانیت شده بود، به جزیره مجنون اعزام شد و داخل قایق در حال عبور از آب، مورد اصابت تیر دشمن بعثی قرار گرفت و به سوی معشوقش شتافت.
#شهدا_را_یاد_کنیم_حتی_با_1_صلوات
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
تربیت ، قبل از ولادت...
مادر شهید بهشتی میگفتند در دوران بارداری فرزندم، روزی یک جزء قرآن میخواندم واحساس آرامشی این قرائت قرآن به من میداد. در موقع شیردادن هم روبه قبله می نشستم وبا وضوایشان راشیرمیدادم واحساس میکردم هروقت ناراحتی میکرد موقع قرآن خواندن آرامش خاصی پیدا میکرد وبه تلاوت من گوش میکرد.
#شهید_بهشتی
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸