eitaa logo
رازچفیه
481 دنبال‌کننده
3هزار عکس
600 ویدیو
7 فایل
ارتباط باما @zibanoroznia @zeynab_roos313 کپی حلاله عالم رازی هست كه جز به بهای خون فاش نمی‌شود. هنر آن است كه بمیری، پیش از آنكه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند كه چنین مرده‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃اگر مشتی پلاک و استخوان‌اند 🍃رموز هستی و جانِ جهان‌اند 🍃چو خونی در رگ هستی، روان‌اند 🍃چو جان، در جسم این امت نهان‌اند 🍃نشان صاحب زمان‌اند(عج) 🌷شادی روح و تسلای دل مادران شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 من هروقتــ دلـم تنگــ بهشتــ میشود به چشمان نگاه میڪنم... ♥️ ☘☘☘
1_249649306.mp3
11.45M
🔊نمایشنامه 9️⃣1️⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 07:52 دقیقه
قسمت 20.mp3
16.66M
🔊نمایشنامه 0⃣2⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 08:37 دقیقه
🔹هر کی برام چله بگیره تموم تلاشمو میکنم حاجتشو بگیرم . اگرم بصلاح نبود ، اون دنیا شفاعتش میکنم ✔شهید نوید صفری
و چقـ🌷ـدر ارزش دارد💚 اسیر چهـ🌹ـره‌ۍ‌ پاڪِ تو شـدن🥀 در میانِ اسارات‌ دنیایـے🕊
🌸دست نوشته ی شهید جاویدالاثر عباس_آسمیه🌸
📝 نـامـه اے بـه👈شهــــید🌹 اے شهــ ـــــید! چقدر پاک و دوست داشتنے اند لحظه هایے که شانه به شانه تو کوچه هاے داغدارے را ، که آن روزها با چراغ حسرت آذین مے بستیم ، آرام سلام گوییم و ردپایے از شقایق ها بگیریم. چقدر زیباست هم نفس خیال تو بودن ، در پرسه هاے شبانه دلتنگے راه خانه تو را گرفتن و به نفس آسمانے ات متبرک شدن. شهید عزیز.... اما افسوس کوچه ها دیگر آن کوچه هاے قدیمے نیستند و رنگے از درد و داغ ندارند . کوچه ها دیگر اخلاص تقسیم نمے کنند و طعم شهادت و آسمانے شدن را در دل و دماغ عابران خسته نمے پراکنند . پنجره ها رو به باغ گل محمدے باز نمے شوند. ردپایے از کبوتران سپید بر جاے نمانده است دیوارها نمایش مردم فریبے است در شهر ما که سهم ابوذر غریبے است اے شهید! راستے مگر سنگ شده ایم و یا طلسممان کرده اند؟ یادت هست هر شب از پشت بام چقدر ستاره مے چیدیم و بدرقه راه سینه سرخان مهاجر مے کردیم؟ یادت هست مهتاب چه صداقت معصومے را به آبے حیاط خانه مان مے پاشید؟ یادت هست تا خدا فقط یه سجده فاصله بود؟ امروز چه بگویم اے برادر؟ اهل کوچه همه رفتند ولے ما ماندیم حقمان است اگر بے کس و تنها ماندیم در به روے همه وا بود و نمے دانستیم شهر لبریز خدا بود و نمے دانستیم هیچ تقصیر کسے نیست اگر رنجوریم    روشنے هست،خدا هست ولے ماکوریم آرے همسفر روشنی هست خدا هست..... شهید عزیز! بیا دوباره پا به پاے نسیم در شبے بے ستاره غمگینانه پرسه زنیم و سپیدار پیر کوچه را بپرسیم خانه دوست کجاست ؟ بیا دوباره کوچه های قدیمے شهر را سلام کنیم و به پنجره لبخند بزنیم ، شوریده سران شبگرد شهر را سیب سرخ تعارف کنیم . تصویر لاله هاے پرپر را در قابے از شکوفه بر شانه هاے سنگے دیوار نقش کنیم . گرد از رخسار شمعدانے ها و آیینه هاے غبارگرفته بزداییم . پس بیا با تمام حنجره جار بزنیم تا شقایق هست زندگے باید کرد. در پایان اے شهید : در دلم یکسره من شوق شهادت دارم در سرم ول وله ایست ، حس سعادت دارم دلم از ماندن اینجا زار است در دلم یکسره من عشق شهادت دارم رهبرم خامنه اے (مدظله) دل تنگ است و من امشب هوس شهد شهادت دارم راه ما را چو بود خامنه اے راهبرش دل صیاد همیشه هوس صید شهادت دارد
همسࢪ خلبان شهیدبابائۍ می‌گوید: تولد من اول خࢪداد است. آخࢪین هدیہ تولد عباس براۍ من خیلی خنده داࢪ و ابتکاࢪۍ بود😂 دࢪ آن ࢪوز سلما،حسین و محمد خیلۍ خوشحال بودند. کیک تولدۍ گࢪفته بودند🎂🎊. پیش‌خودم می‌گفتم: آفتاب از کدوم طࢪف دࢪآمده پنج نفࢪه جشن گࢪفتیم. کیک تولد این گونہ بود: عباس دوࢪ تا دوࢪ یک سیب بہ اندازه سن من چوب کبࢪیت گذاشتہ بود و آن سیب مثل جوجه تیغۍ شده بود🦔. عباس کبࢪیت هاࢪا ࢪوشن کرد و گفت: حالا فوت کن🤨"• براۍ من خیلۍ عجیب و جذاب بود کہ عباس چنین ابتکاری کرده بود!
دیدم سرباز سوری رو سینش عکس حاج عمار رو چسبونده  ازش پرسیدم این کیه میشناسیش؟؟ گفت این حاج عمار خدا بیامرزه گفتم چرا عکس یه ایرانی رو روی سینت زدی گفت حاج عمار خیلی انسان درست و فرمانده شجاعی بود براش ایرانی و سوری و عراقی فرقی نداشت شب ها توی پست های شبانه  میومد پیش ما و با ما حرف می زد و ما رو تحویل می گرفت خیلی به ما احترام می گذاشت تو فرمانده ها مخصوصا فرمانده های سوری اصلا همچین رفتاری وجود نداره تا وقتی که اون بود هیچ کم و کسری نداشتیم یه بار تو عملیات یکی از بچه ها شهید شد و کسی جرأت نداشت بره جنازه شهید رو به عقب بیاره با اینکه اصلا اون شهید ایرانی نبود خودش رو به خطر انداخت و رفت تو دل دشمن و شهید ما رو به دوش انداخت و چند صد متر به عقب آورد... شهید شهدا را یاد کنیم باذکرصلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از مراسم وداع باشهید مدافع حرم در معراج شهدا با مداحی «سید امیر حسینی» ☑️انتشار مجدد به مناسبت سالگرد شهادت شهید(۱۸ آبان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سامرا ، فریادلبیک یامهدی✋🌼 مدافعان حرم در درون سرداب مقدس🌼🌼🌼🌼🌼🌹
✅ وصیت شهید حججی به بانوان: همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید: آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند: غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز😭
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 جمعی که دور حسین شکل میگرفت، یکپارچه خنده و شادی بود. سر به سر همه میگذاشت و با شیطنت هایش فضا را عوض میکرد. گاهی میدیدم دارد با سرعت میدود، لحظه بعد چشمت به جماعتی می افتاد که با همه توان تلاش داشتند به او رسیده و یقه اش را بگیرند که مثلا چرا خرج توپ را یواشکی داخل منقلی ریخته که بچه ها برای گرم کردن خودشان روشن کرده بودند!!! 🌷به روایت همرزم شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔻 علت اڪثر شـهدا به خانم فاطــمه زهـــرا سـلام ‌الله‌ علیها در چـیست؟ 👌بشـنوید پاســخ حجت الاسلام و المــسلمین مــــیر حبیب اللهی مؤلف ڪتاب فاطــمه شـــهیده
🍁 🔳 💐 ✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد 🖤رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... ؟!یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد 🍃گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟! و گفت: ☘از خنده ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟! ... مادر جون؟! 🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴ چیزی نگفتم و گذشت ... 🥀... وقتی شد و ڪردیم به رسیــدم با ڪمال دیــدم 👌دقیقــا دفن شده که اون روز بهم گفته بود 🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده... ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊 ✏️: مادر شهید 🥀
دست نوشته های روزانه شهید علی بلورچی در محاسبه نفسش : 🍃۱- زیارت عاشورا را چندان با توجه نخواندم . 🍃۲- حالت انابه وجود نداشت . 🍃۳- خضوع و خشوع و حضور قلب واقعی وجود نداشت . 🍃۴- توجه به دنیا و غور کردن در آن زیاد بود . 🍃۵- خاطرات و خواطر دنیوی روح را می آزرد . 🍃۶- درگیری با نفس کم بود . 🍃۷- شهوت شکم کمی غلبه کرد . 🍃۸- زیاد صحبت کردم . 🍃۹- خدا را ناظر بر اعمال ندیدم . 🍃۱۰- خروج از دنیا زیاد نبود . 🍃۱۱- اخلاص در اعمال، مشکوک فیه بود . 🍃۱۲- از فرصتها به نحو احسن استفاده نکردم . 🍃۱۳- صفت تقوا و حیا وجود نداشت . 🍃۱۴- مراقبت کم بود . 🍃۱۵- توسل کم بود. 🍃۱۶- قرآن کم خواندم . 🍃۱۷- دعاها را به علت کسب صفات رذیله با توجه کامل نخواندم . 🍃۱۸- یاد مرگ خیلی کم بود . نتیجه: اگر بی‌مورد زیاد صحبت کردی، فردایش را روزه بگیر و خیلی مراقب اعمالت باش... (واقعا شهدا کجا بودند و ما کجاییم؟؟؟؟) 🌷شهید علی بلورچی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نتیجه انتخابات آمریکا چی شد؟ دیالوگی ماندگار از فیلم مختار
قسمت 21.mp3
7.48M
🔊نمایشنامه 1️⃣2️⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 07:41 دقیقه
قسمت 22.mp3
8.18M
🔊نمایشنامه 2️⃣2️⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 08:24 دقیقه
رازچفیه
🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 #داستان_دنباله_دار #فرار_از_جهنم 🔥 🔵واقعی🔴 #قسمت بیست و پنجم: بودن یا نبودن⚪
🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔥 🔵واقعی🔴 بیست و ششم: من تازه دارم زندگی می کنم . سرم رو به جواب نه، تکان دادم ... . من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم ... اون روز سعید تا نزدیک غروب دریاره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد ... تصاویر جنایات و فیلم ها رو نشونم می داد ... بچه های کوچکی که کشته شده بودند ... یا کنار جنازه های تکه تکه شده گریه می کردند ... . . بعد از کلی حرف زدن با همون اشتیاق همیشگی گفت: تو هم میای؟ ... کی هست؟ ... روز جمعه ... سری تکون دادم و گفتم: نه سعید، روز جمعه تعطیل نیست ... باید تعمیرگاه باشم ... خیلی جدی گفت: خوب مرخصی بگیر ... . منم خیلی جدی بهش گفتم: واقعا با تشنگی و گرسنگی، توی این هوا راهپیمایی می کنید؟ این دیوونگیه ... این اعتراض ها جلوی کسی رو نمی گیره فقط انرژی تون رو تلف می کنید ... . . با ناراحتی خم شد و از روی زمین جعبه ها رو برداشت ... یه مسلمان نمیگه به من ربطی نداره ... باید جلوی ظلم و جنایت ایستاد ... ساکت بمونی، بین تو و اون جنایتکار چه فرقی هست؟ ... . . هنوز چند قدم ازم دور نشده بود ... صدام رو بلند کردم و گفتم: یه نفر رو می شناختم که به خاطر همین تفکر، بی گناه افتاد زندان ... بعد هم کشتنش و گفتن خودکشی کرده ... من تازه دارم زندگی می کنم ... چنین اشتباهی رو نمی کنم ... . . برگشت ... محکم توی چشم هام زل زد ... تو رو نمی دونم... انسانیت به کنار ... من از این چیزها نمی ترسم ... من پیرو کسیم که سرش رو بریدن ولی ایستاد و زیر بار ظلم نرفت ... . . اینو گفت از انباری مسجد رفت بیرون ... هرگز سعید رو اینقدر جدی ندیده بودم ... .
🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔵 🔴 🔥 🔵واقعی🔴 بیست و هفتم: به من اعتماد کن . روز قدس بود ... صبح عین همیشه رفتم سر کار ... گوشی روی گوش، مشفول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم ... اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود ... . . ازش پرسیدم: از کاری که کردی پشیمون نیستی؟ ... خیلی محکم گفت: نه، هزار بار هم به اون شب برگردم، بازم از اون زن دفاع می کنم ... حتی اگر بدتر از اینم به سرم بیاد... . . ولی من پشیمون بودم ... خوب یادمه ... یه پسر بیست و دو سه ساله، ماشین کارل رو ندید و محکم با موتور خورد بهش... در چپش ضربه دید ... کارل عاشق اون ماشین نو بود ... . اسلحه اش رو از توی ماشین در آورد ... نمی دونم چند تا گلوله توی تنش خالی کرد ... فقط یادمه کف خیابون خون راه افتاده بود ... همه براش سوت و کف می زدن ... من ساکت نگاه می کردم ... خیلی ترسیده بودم ... فقط 15 سالم بود ... . . شاید سرگذشت ها یکی نبود ... اما اون بچه هایی رو که مسلمان ها شعارش رو می دادن ... من با گوشت و پوست و استخوانم وحشت، تنهایی و بی کسی شون رو حس می کردم ... . ترس، ظلم، جنایت، تنهایی، توی مخروبه زندگی کردن ... اینها چیزهایی بود که سعی داشتم فراموش شون کنم ... اما با اون حرف ها و تصاویر دوباره تمامش برگشت ... . . اعصابم خورد شده بود ... آچار رو با عصبانیت پرت کردم توی دیوار و داد زدم ... لعنت به همه تون ... لعنت به تو سعید ... . . رفتم توی رختکن ... رئیس دنبالم اومد ... کجا میری استنلی؟ ... باید این ماشین رو تا فردا تحویل بدیم. همین جوری هم نیرو کم داریم ... . همین طور که داشتم لباسم رو عوض می کردم گفتم: نگران نباش رئیس، برگردم تا صبح روش کار می کنم ... قبل طلوع تحویلت میدم ... . می تونم بهت اعتماد کنم؟ ... . . اعتماد؟ ... اولین بار بود که یه نفر روم حساب می کرد و می خواست بهم اعتماد کنه ... . محکم توی چشم هاش نگاه کردم و گفتم: آره رئیس، مطمئن باش می تونی بهم اعتماد کنی ... .
بوسیدنت که هیچ، بغل کردنت که هیچ حتی تو را نشد که دلی سیر تو را بو کنم ... آخرین وداع زهرا دختر از شهرستان نی ریز استان فارس می‌باشد شهید زردشت ۱۹ آبان ۱۳۶۱ در عملیات محرم به شهادت رسید. 🏴سلام بر حسین شهید🏴 🏴یاد شهدا با ذکر صلوات🏴
•|√|• 🍃 شهيد منتظر مرگ نمی‌ماند، اين اوست که مرگ را برمی گزيند. شهيد پيش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بيايد، به اختيار خويش میمیرد و لذت زيستن را نيز هم او مي يابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمی‌گذاردش و خود را به ريسمان پوسيده غفلت می‌آميزد .. 🌿⃟🕊
▪️آقایان و خانم‌های مسئول و مدیر! کبری قاشق تراش؛ مادر شهیدان حسین برزگر، اکبر برزگر و علی برزگر در روستای روغنویه از توابع شهر ماهان کرمان، که خالی از سکنه است، به تنهایی زندگی می‌کند. او دل نکندن از خاطرات فرزندان خود را دلیل ماندگاری در این روستای محروم می‌داند. شرم نکنیم؟ 🏴سلام بر حسین شهید🏴 🏴یاد شهدا با ذکر صلوات🏴