هدایت شده از
4_342117879115689881.doc
55.8K
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 نماهنگ «دولت کاریکاتور»
🎤 خواننده: نیما علامه
🖌 شاعر: میلاد عرفان پور
#نماهنگ
#فلسطین
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
🌛شعر کودکانه عید فطر
با دیدن ماه نو عید میاد دوباره
این قشنگ ترین عیده مسلمین ساله
ماه رمضان رفته پاک شدیم دوباره
بعداز روزه داری ها اوّله شواله
خیلی همه خوشحالند شوال هم بهاره
هرجا خوبی باشه زندگی ها باحاله
#شعر
#کودکانه
#عیدفطر
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
🕌 🌛شکرانه طاعت
بخوان! به شکرانه توحید. بخوان! به شکرانه این عید!
بخوان، به پاس سرافرازیات در بندگی و خاکساری حضرت حق (جلّ جلاله)، بخوان:
💠 اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ،...
🌺 الهی! ای عظمت بیپایان و ای دارنده هر دو جهان! ای ذات بیمثال سخاوت!
ای کمال بیزوال قدرت! ای بخشندهترینی که معنای بخششی!
و ای آمرزندهای که پدیدآورنده تقوایی!
💠 أَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیدا؛
از تو میخواهیم به حق این روز مبارک، که برای دلهای مؤمن، عید قرار دادهای:
درود و سپاسمان را نثار پیامبر عشق و رحمت، حضرت ختمی مرتبت،
مُحمّد صلیالله علیه وآله وسلم و اهل بیت طاهرینش علیهالسلام نمایی!
🌺 الهی! در این روز مبارک، از تو میخواهیم که ما را در سایه امنیت چتر نورانیّت
محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم قرار دهی...!
الهی! از تو میخواهیم که به پاداش طاعتمان،
ما را از ترفندهای رنگارنگ اهریمن محفوظ بداری!
🌺 الهی! ما را عبادتی بیاموز که بتوانیم شکر نعمتهایت را پاس بداریم...
🌺 الهی! عبادت خاصّانت را به ما بیاموز؛ عبادتی که توأم با عشق توست، عشق!
🌺 الهی! به پاداش عبادتمان، به پاس روزههایمان، ما را استقامت در راهی ببخش
که راه انبیا و اولیای توست!
ما را در راهی هدایت فرما که رضایت تو و پیامآور راستین تو در آن است...!
🌺 الهی! به بهروزی این عید که روز سرافرازی در امتحان تو بود،
تواناییمان بخش، تا بار دیگر از عهده امتحان تو برآییم!
🌺 الهی! به پاس یک ماه برخورداری از نعمتهای «ویژهات»
که مخصوص «ماه مبارک رمضان» است،
چشم ما را هرچه زودتر به نعمت نهایی حضرتت ،
ظهور حضرت موعود عجلاللهفرجه روشن فرما!
🌺 الهی! یک ماه با میزبانی ویژهات، امساک از گناه را به ما آموختی
و نگاه ناسوتیمان را روشن از انوار لاهوتی خویش کردی؛
در حالی که کمتر قدر چنین نعمتی را میدانیم!
#مجریگری
#متن_ادبی
#عیدفطر
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
🌺 رمضان سایه مهر از سر ما میگیرد...بال رأفت که فرو داشت، فرا میگیرد
چون نگیرد دلم از رفتن ماه شب قدر...که خدا سایه مهر از سر ما میگیرد
رمضان دار شفایی است که هر جان و دلی...داروی دردی از این دار شفا میگیرد
روزه با فطره، امان است و برات شب قدر...هر که شد در دو جهان کامروا میگیرد
و ما امروز، ماه مبارک رمضان را در حالی بدرقه میکنیم
که لبهای خشکیده خود را با تسبیح نامت صفا دادهایم
و با امیدی بیشتر، قدم در راه زندگی نهادهایم؛
امیدی که با پالودگی از گناه، چون بذری، در دل ریشه میکند
و در هوای رسیدن به غایت مراد خویش...!
🌺 الهی! ما را در ادامه این راه خطیر، راهنما باش
و از فریب اهریمن قسم خورده دورمان بدار!
🌺 الهی! چشممان را به جمال دلارای مهر موعود عجلاللهفرجه،
در هم شکننده ظلمت و تاریکی، روشن کن، تا نماز عید را،
با ایشان و در فضای عطرآگین ولایت، به جای آوریم!
نمازی که آکنده از روح اجابت باشد؛ آکنده از قنوتهای سبز آرزومندی!
🌺 الهی! هر روزمان را در سایه آقا امام زمان عجلاللهفرجه عید بگردان! عید!....
#مجریگری
#متن_ادبی
#عیدفطر
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
5_6123198512990519348.mp3
1.23M
هدایت شده از
رفتی و عطر یاد تو در روزگار ماند...
سالروز رحلت جانسوز امام خمینی(ره) برهمه عاشقان ودلدادگانش تسلیت باد.
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
🌹❤ خیلی با بچه ها مهربان بودند
امام خميني داشت كتاب مي خواند كه علي كوچولو به اتاقش آمد. امام كتابش را بست و با مهرباني علي كوچولو را در آغوش گرفت. علي روي زانوهاي پدربزرگش نشست. نگاهي به او كرد و پرسيد: «آقا جان! ساعتت را به من مي دهي؟» آقا جان پاسخ داد: «بابا جان! نمي شود، زنجيرش به چشمت مي خورد و چشمت اذيت مي شود، آخر چشم تو مثل گل ظريف است.» علي كوچولو فكري كرد و گفت: «پس عينك را به من بدهيد. »
پدربزرگ خيلي جدي پاسخ داد: «نه! دسته اش را مي شكني و آن وقت ديگر من عينك ندارم. بچه كه نبايد به اين چيزها دست بزند.» علي از روي پاهاي امام پايين آمد و از اتاق بيرون رفت.
چند دقيقه بعد، علي كوچولو دوباره به اتاق پدربزرگ آمد و گفت: «آقا جان! بيا بازي كنيم. تو بشو بچه و من هم بشوم آقا جان!» امام قبول كرد. علي لبخندي زد و گفت: «پس از اين جا بلند شويد. بچه كه جاي آقا نمي نشيند.» امام با مهرباني بلند شد. علي كوچولو با شيطنت گفت: «عينك و ساعت را هم به من بدهيد، آخر بچه كه به اين چيزها دست نمي زند.»
پدربزرگ خنديد. دستي بر سر علي كوچولو كشيد، او را بوسيد و گفت: «بيا اين ها را بگير كه تو بردي.» علي كوچولو ساعت و عينك را با شادماني گرفت.
💠منبع:پرسمان کودک
#داستان
#کودکان
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛