eitaa logo
رازدانه
3.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
299 ویدیو
281 فایل
💝 مجری جنگ های دانش آموزی،مهدکودک، جشن تکلیف،جشن قرآنی،جشن الفبا وجنگ های خانوادگی درسراسرکشور ✔مدیرکانون:باقری 09157390051📱 ✔مدیر کانال:مهدوی فر 09157950277 📲 💠 @Hmahdavifar ادمین وارتباط ✔ @ad_razehdaneh رزرو تبلیغات رازدانه💻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ زیبای "هیچ پرچمی غیر کربلا بالا نیست" با صدای حاج میثم مطیعی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نماهنگ حضرت قاسم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
4_5812226671553545604.mp3
6.87M
صداى گريه مياد از ... [ تنظيم‌‌ديجيتال ] به‌ مناسبت‌‌‌ فرا رسيدن ايام با نواى ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
برای علی اصغر حسین (ع) کودکی که پر کشید و رفت   خالی است جای کوچکش   خاک کربلا همیشه ماند   تشنه‌ی صدای کوچکش   داشت غربتی همیشگی   چشم آشنای کوچکش   توی ذهن کربلا هنوز   مانده ردّپای کوچکش   حرف‌های او بزرگ بود   مثل دست‌های کوچکش   ناخدای قلب‌های ماست   قلب با خدای کوچکش ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از 
اول بگم کیم من  مثل کبوترم من  کوچولوی شش ماهه  علی اصغرم من  اسم مامانم رباب  بابام امام حسین بود  عموی من ابالفضل  رقیه خواهرم بود  حضرت علی اکبر  اسم برادرم بود  وقتی تویِ دشت خون  باباجونم تنها شد  اومد به خیمه من  گفت: پسرم می آیی  بریم به جنگ دشمن  با این که بچه بودم  دلم می خواست بجنگم  دشمنای بابا رو  من بیارم به چنگم  آخه بابا گفته بود  از همه بهتر می شه  هر کی با غول بجنگه  مثل کبوتر می شه  من با غولا جنگیدم  از همه بهتر شدم  رفتم به آسمونا  مثل کبوتر شدم ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
والدین_بدانند یکی از مسایل مورد توجه در بحث تربیت فرزندان که متناسب با فرهنگ اسلامی ما است، تربیت دینی فرزندان می‌باشد؛ در این میان واقعه کربلا نه یک حادثه بلکه یک دانشگاه بزرگ تربیتی است، واقعه‌ای که بسیاری از آموزه‌های دینی را در بر دارد، و ما می‌توانیم با الگو قرار دادن جریان عاشورا، گام‌های مؤثری در امر تربیت دینی کودکان و فرزندانمان برداریم. نگاه حضرت امام حسین(علیه السلام) به فرندان خود و فرزندان خواهر و برادر و حتی اصحاب و بالاتر از این در برخورد اولیه با دشمنانش آنهم در بحبوحه جنگ یک نگاه تربیتی بود. و این خود بزرگترین الگو برای والدین می‌باشد. زمانی كه انگیزه و فكر كودك عاشورایی شده و از آرمان‌های حسینی الهام گرفت، در موقعیت‌های مختلف زندگی با ذهن فرد عجین شده و ظاهر می‌شود. پس برای تربیت حسینی فرزندان اولین وظیفه والدین این است که خود با آموزه‌ها و الگوهای نهضت حسینی و درس‌های عاشورا آشنا شوند، سپس با فرا گرفتن تکنیکهای لازم از جمله: قصه‌گویی، شعر، بازی، کاردستی، بازی نقش، جایزه، و... آن معارف را به فرزندان منتقل کنند و در کنار آن در مناسبتهای مختلف از جمله ایام محرم و با حضور در مراسم‌ها و دسته‌جات عزاداری بتوانند نقش الگوپذیری را تقویت نموده و شاهد عشق و محبت امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در دل فرزندان باشند. ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛ @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
💠 کار و تلاش در روز ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از 
  💠 کار و تلاش در روز امام سجاد(ع)خانواده­اش را خیلی دوست­داشت و هر روز صبح برای کارکردن از منزل خارج  می­شدند. روزی، یکی از دوستان به ایشان فرمود:«برای چه صبح به این زودی از خانه خارج شده­اید؟»فرمودند: برای طلب روزی حلال. هرکس برای روزی حلال تلاش کند خداوند برای او احسان و صدقه می­نویسد. ⭕️ منبع : داستانهای بهشتی کاری از خانم دکتر فعال ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
💠کودکی در سفر عبدالله مبارک در یکی از سالهایی که به سفر حج می رفت ، در میان راه ، کودک هفت یا هشت ساله ای را بدون توشه و مرکب دید . بر او سلام کرد و گفت : «با چه کسی بیابانها را پیموده ای ؟» . گفت : «با خدای متعال ». سخن کودک که نشانه ی نیکی مقام او بود ، در نظر عبدالله جالب بود . سپس درباره ی زاد و توشه اش پرسید. کودک پاسخ داد : «توشه ام تقوا و مرکبم ، پاهایم و مقصدم پیشگاه مولاست » . تعجب عبدالله بیشتر شد و بزرگی مقام و عظمت معنوی او بر وی آشکار گشت و بر آن شد که از نسب وی سئوال کند ، لذا از آن کودک پرسید : «از چه طایفه ای ؟» گفت : «از خاندان مطلب». از او خواست توضیح بیشتری بدهد. گفت : «هاشمی هستم » از او خواست تا بیشتر خود را معرفی کند. گفت : «از خاندان علی (ع) و فاطمه (س) هستم». عبدالله که علاوه بر آگاهی یافتن به نسب آن کودک ، شاهد ادب و فن بیان آن کودک نیز بود ، از این رو در موردی شعری از او خواست . فورا شعری سرود : «ما آب دهندگان بر سر حوض کوثریم و وارد شوندگان به آن را سیراب می کنیم . هر کس رستگار شد ، به وسیله ما رستگار شد ، و هر کس توشه ای دوستی با ما باشد ، زیانی نمی بیند . هر کس ما را مسرور کند ، از ما مسرور خواهد شد ، و کسی که با ما بدی کند ، برای او بدی است و هر کس حق ما را غصب کند ، وعده گاه او روز قیامت است ». عبدالله از او جدا شد و دیگر او را ندید تا در مکه ، او را با حالتی غیر از وضع میان راه مشاهده کرد . او را دید که نشسته است و اطراف او عده ای جمع شده اند و از او سئوال می کنند. وقتی تحقیق کرد ، فهمید او امام زین العابدین (ع) است . ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
مانده در “بقیع” جسم پاک او داده بر زمین اشک و آبرو روی ماه او رفته زیر خاک رفته رهبری مهربان و پاک شد شهیدو شد روح او جدا یادگار آن شاه کربلا دشمنش به او داده زهر و سم شد دلم پر از درد و رنج و غم شد چهارمین رهبرم شهید مثل مجتبی رفت و پر کشید 💠 شاعر:مهدی وحیدی صدر ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
☘امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: دل نوجوان👧👦 به زمین آماده و پاکی می ماند که هر بذری در آن بپاشند، همان را قبول خواهد کرد.☘ [نهج البلاغه نامه ۳۱] ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
🏴 شهید 13 ساله: ⭕️ آقای خامنه‌ای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از 
🏴 شهید 13 ساله: ⭕️ آقای خامنه‌ای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! 🔸فریاد میزد: "آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم." حضرت‌آقا پرسیدند: "چی شده؟ کیه این بنده خدا؟" "حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده اینجا و با شما کار واجب داره." حضرت‌آقا می‌فرمایند: "بگو پسرم. چه خواهشی؟" شهید بالازاده می‌گوید: "آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!" حضرت‌آقا می‌فرمایند: "چرا پسرم؟" 🔹شهید بالازاده: "آقا جان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید ۱۳ ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن ۱۳ ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: "پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است" شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. 🔸حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: "آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید." 🔹حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: "ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان." ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از 
دستمال کاغذی ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛