هدایت شده از
برای علی اصغر حسین (ع)
کودکی که پر کشید و رفت
خالی است جای کوچکش
خاک کربلا همیشه ماند
تشنهی صدای کوچکش
داشت غربتی همیشگی
چشم آشنای کوچکش
توی ذهن کربلا هنوز
مانده ردّپای کوچکش
حرفهای او بزرگ بود
مثل دستهای کوچکش
ناخدای قلبهای ماست
قلب با خدای کوچکش
#شعر
#کودکانه
#محرم
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
اول بگم کیم من
مثل کبوترم من
کوچولوی شش ماهه
علی اصغرم من
اسم مامانم رباب
بابام امام حسین بود
عموی من ابالفضل
رقیه خواهرم بود
حضرت علی اکبر
اسم برادرم بود
وقتی تویِ دشت خون
باباجونم تنها شد
اومد به خیمه من
گفت: پسرم می آیی
بریم به جنگ دشمن
با این که بچه بودم
دلم می خواست بجنگم
دشمنای بابا رو
من بیارم به چنگم
آخه بابا گفته بود
از همه بهتر می شه
هر کی با غول بجنگه
مثل کبوتر می شه
من با غولا جنگیدم
از همه بهتر شدم
رفتم به آسمونا
مثل کبوتر شدم
#شعر
#کودکانه
#محرم
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
والدین_بدانند
#تربیت_حسینی
یکی از مسایل مورد توجه در بحث تربیت فرزندان که متناسب با فرهنگ اسلامی ما است، تربیت دینی فرزندان میباشد؛
در این میان واقعه کربلا نه یک حادثه بلکه یک دانشگاه بزرگ تربیتی است، واقعهای که بسیاری از آموزههای دینی را در بر دارد، و ما میتوانیم با الگو قرار دادن جریان عاشورا، گامهای مؤثری در امر تربیت دینی کودکان و فرزندانمان برداریم.
نگاه حضرت امام حسین(علیه السلام) به فرندان خود و فرزندان خواهر و برادر و حتی اصحاب و بالاتر از این در برخورد اولیه با دشمنانش آنهم در بحبوحه جنگ یک نگاه تربیتی بود. و این خود بزرگترین الگو برای والدین میباشد.
زمانی كه انگیزه و فكر كودك عاشورایی شده و از آرمانهای حسینی الهام گرفت، در موقعیتهای مختلف زندگی با ذهن فرد عجین شده و ظاهر میشود.
پس برای تربیت حسینی فرزندان اولین وظیفه والدین این است که خود با آموزهها و الگوهای نهضت حسینی و درسهای عاشورا آشنا شوند، سپس با فرا گرفتن تکنیکهای لازم از جمله: قصهگویی، شعر، بازی، کاردستی، بازی نقش، جایزه، و... آن معارف را به فرزندان منتقل کنند و در کنار آن در مناسبتهای مختلف از جمله ایام محرم و با حضور در مراسمها و دستهجات عزاداری بتوانند نقش الگوپذیری را تقویت نموده و شاهد عشق و محبت امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در دل فرزندان باشند.
#نکات_تربیتی
#کودکان
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
@dokhtaranyazd
هدایت شده از
💠 کار و تلاش در روز
امام سجاد(ع)خانوادهاش را خیلی دوستداشت و هر روز صبح برای کارکردن از منزل خارج میشدند. روزی، یکی از دوستان به ایشان فرمود:«برای چه صبح به این زودی از خانه خارج شدهاید؟»فرمودند: برای طلب روزی حلال. هرکس برای روزی حلال تلاش کند خداوند برای او احسان و صدقه مینویسد.
⭕️ منبع : داستانهای بهشتی کاری از خانم دکتر فعال
#داستان
#کودکانه
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
💠کودکی در سفر
عبدالله مبارک در یکی از سالهایی که به سفر حج می رفت ، در میان راه ، کودک هفت یا هشت ساله ای را بدون توشه و مرکب دید . بر او سلام کرد و گفت : «با چه کسی بیابانها را پیموده ای ؟» . گفت : «با خدای متعال ». سخن کودک که نشانه ی نیکی مقام او بود ، در نظر عبدالله جالب بود . سپس درباره ی زاد و توشه اش پرسید. کودک پاسخ داد : «توشه ام تقوا و مرکبم ، پاهایم و مقصدم پیشگاه مولاست » . تعجب عبدالله بیشتر شد و بزرگی مقام و عظمت معنوی او بر وی آشکار گشت و بر آن شد که از نسب وی سئوال کند ، لذا از آن کودک پرسید : «از چه طایفه ای ؟» گفت : «از خاندان مطلب». از او خواست توضیح بیشتری بدهد. گفت : «هاشمی هستم » از او خواست تا بیشتر خود را معرفی کند. گفت : «از خاندان علی (ع) و فاطمه (س) هستم».
عبدالله که علاوه بر آگاهی یافتن به نسب آن کودک ، شاهد ادب و فن بیان آن کودک نیز بود ، از این رو در موردی شعری از او خواست . فورا شعری سرود : «ما آب دهندگان بر سر حوض کوثریم و وارد شوندگان به آن را سیراب می کنیم . هر کس رستگار شد ، به وسیله ما رستگار شد ، و هر کس توشه ای دوستی با ما باشد ، زیانی نمی بیند . هر کس ما را مسرور کند ، از ما مسرور خواهد شد ، و کسی که با ما بدی کند ، برای او بدی است و هر کس حق ما را غصب کند ، وعده گاه او روز قیامت است ». عبدالله از او جدا شد و دیگر او را ندید تا در مکه ، او را با حالتی غیر از وضع میان راه مشاهده کرد . او را دید که نشسته است و اطراف او عده ای جمع شده اند و از او سئوال می کنند. وقتی تحقیق کرد ، فهمید او امام زین العابدین (ع) است .
#داستان
#امام_سجادعلیه_السلام
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
مانده در “بقیع”
جسم پاک او
داده بر زمین
اشک و آبرو
روی ماه او
رفته زیر خاک
رفته رهبری
مهربان و پاک
شد شهیدو شد
روح او جدا
یادگار آن
شاه کربلا
دشمنش به او
داده زهر و سم
شد دلم پر از
درد و رنج و غم
شد چهارمین
رهبرم شهید
مثل مجتبی
رفت و پر کشید
💠 شاعر:مهدی وحیدی صدر
#شعر
#شهادت
#امام_سجادعلیه_السلام
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
☘امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
دل نوجوان👧👦 به زمین آماده و پاکی می ماند که هر بذری در آن بپاشند، همان را قبول خواهد کرد.☘
[نهج البلاغه نامه ۳۱]
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
🏴 شهید 13 ساله:
⭕️ آقای خامنهای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
🏴 شهید 13 ساله:
⭕️ آقای خامنهای! بگویید دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
🔸فریاد میزد: "آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم."
حضرتآقا پرسیدند: "چی شده؟ کیه این بنده خدا؟"
"حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده اینجا و با شما کار واجب داره."
حضرتآقا میفرمایند: "بگو پسرم. چه خواهشی؟"
شهید بالازاده میگوید: "آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!"
حضرتآقا میفرمایند: "چرا پسرم؟"
🔹شهید بالازاده: "آقا جان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید ۱۳ سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند: "پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است" شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
🔸حضرتآقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: "آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز) تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید."
🔹حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند: "ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان."
#شهید_مرحمت_بالازاده
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
جشن شکوفه ها
امروز روز شکوفه هاس
روز کلاس اوّلیاس
گوشه کنار مدرسه
پر از صدای بچّه هاس
شکوفه های مهربون
غنچه های شیرین زبون
مدرسه خونه ی شماس
خوش اومدید به خونه تون
تو مدرسه درس می خونید
دانا و باسواد می شید
خیلی چیزا یاد می گیرید
خیلی چیزارو می دونید
شکوفه های نازنین
خندون و خوشحال بمونید
با همدیگه بازی کنید
سالم و سرحال بمونید
#شعر
#کودکانه
#جشن_شکوفه_ها
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
زنگ مدرسه
يك و دو و سه
زنگ مدرسه
زود باش كه دير شد
هنگام درسه.
دو و سه و چهار
همه خبردار
بايد كه باشيم
دانا و هشيار.
سه و چار و پنج
دانش بود گنج
در راه دانش
بايد كه برد رنج.
چار و پنج و شش
شد فصل كوشش
بايد بكوشيم
در راه دانش.
پنج و شش و هفت
فصل تفريح رفت
شد فصل تحصيل
هنگام كار است.
شش و هفت و هشت
تابستان گذشت
دبستان شد باز
آموزش برگشت.
هفت و هشت و نه
دير شده بدو
كتاب را باز كن
حرفش را بشنو.
هشت و نه و ده
مي رويم همره
چه روز خوبي
مدرسه به به!
#شعر
#کودکانه
#جشن_شکوفه_ها
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
💠 شعر برای جشن شکوفه ها
باز باران… آب…بابا آب داد
خاطرات خوبِ دیرین یاد باد
خاطرات روزهای کودکی
خاطرات کاغذی و چوبکی
🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️🔹️
خورشید مهربان تابیده روی بام
صبحی دگر شده ای مدرسه سلام
صف بسته ایم همه آماده در حیات
شاداب و خنده رو باشور و بانشاط
نام خدای خوب آغاز کار ماست
هوش و توان ما از یاری خداست
#شعر
#کودکانه
#جشن_شکوفه_ها
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از
جملات برای بازگشایی مدرسه
مهر که می آید، پاییز آغاز می شود. برگ های درختان که شروع به ریزش می کنند، شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی گل می دهند.
در فضای کلاس ها. تخته سیاه ها، چشم انتظارند تا دوباره سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها. کلمات مهربان، بی تابند تا دستی کوچک، با مداد شوق، بر صفحه های سفید دفترهای چهل برگ، بنویسدشان.
مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های عاشق درس و مدرسه، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های عاشقانه پاییز. مهر، ماه مدرسه است.
سال تحصیلی که آغاز می شود، همه ی آبشارها با کودکان کلاس اولی، صدای آب را می کشند و بادها، صدای ابرها را با باران بخش می کنند.
نسیم، عطر پرواز را از سطرهای مقدس کتاب ها، همراه با صدای کودکان سر خوش مدرسه، به آسمان هفتم می رساند. فرشته ها از پشت پنجره های کلاس سرک می کشند به تماشای کودکانی که مشتاق ، به درس های معلمی که زندگی را به آنان می آموزد، گوش سپرده اند. هوا در این فضای مقدس نفس می کشد تا معطر شود.
#متن_ادبی
#مجریگری
#جشن_شکوفه_ها
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛