eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
9.4هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.3هزار ویدیو
13 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آزمـــون اسـتـخـدام ۶۰ هـزار مـعـلــم 😍 دولــت پـزشـکیـان دستـور استـخــدام ۶۰ هـــزار معـلـم جـدیـد را صــادر کـرد 📝 ✅ زمـــــان آزمــــون دی مـــاه 📆 ✅ جـذب با مدرک لیسانس یا حـوزه ❗️جــزئیــات آزمــون و منبـع قبــولــی با هــزاران کـارنــامـه استـخـدامی در لیـنـک زیــر 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b راز قبولی درآزمون استخدامی اینجاست 😉👆 .۸۸
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
🔴 خبـر وزیـر آمـوزش و پـرورش از برگزاری آزمون جدید استخدام معلم در لینک زیر 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b 🔻منبـع قبـولی آزمون استخدامی معـلمی 😍👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b .۷۷
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۶۳ ساله های محبوب❤️ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم...💔 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🔻کتاب بی آرام برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی به روایت: زهرا امینی نوشته: فاطمه بهبودی ناشر:انتشارات سوره مهر قسمت نهم: شش ماهه بودم و رفتیم مشهد. هر بار پا به حرم می‌گذاشتم از امام رضا می‌خواستم فرزند توی راهم سالم باشد. امام رضا را قسم می‌دادم به امام جواد، اشک می ریختم و التماس می‌کردم. پسرم بیست و نهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ به دنیا آمد؛ پسری تپل و خوشگل. نام عموی شهیدش را روی او گذاشتیم. با تولد امیرم، خدا غم و غصه های ما را از دلمان برد. امیر زودتر از بچه های هم سن و سالش چهار دست و پا کرد و راه افتاد و حرف زد. هر بار غرق با مزگی پسرم می‌شدم با خودم می‌گفتم پس طفلکم فاطمه در اثر موج انفجار موشک ناقص شد! اسفندماه ۱۳۶۳ و شروع عملیات بدر بود. یکی از دوست‌های اسماعیل به حاج خانم زنگ زد و گفت: «اسماعیل مجروح شده.» حاج خانم خودش را نباخت گفت: «کجاست؟ کجا باید برم؟» گفته بودند در بیمارستانی در مشهد بستری است. هر قدر حاج خانم بر خودش مسلط بود، دل توی دل من نبود. گفتم: «حاج خانوم، می‌خواید بروید؟» گفت: «آره دیگه تو که بچه کوچیک داری؛ بمون پیش بچه هات هر چی بشه بهت زنگ میزنم.» امیر دو سالش نشده بود. فاطمه هم که سر جا بود. چاره ای نداشتم. باید می‌ماندم در خانه. دو سه روز گذشت و خبری از حاج خانم نشد. روز پنجم، ششم زنگ زد و گفت: «تیر خورده به کف دست اسماعیلم و از پشت دست در اومده. الان بیهوشه، به هوش بیاد زنگ می‌زنم باهات صحبت کنه.» نمی دانم چند ساعت یا چند روز طول کشید تا اسماعیل زنگ زد. اما می دانم مُردم و زنده شدم. سلام را که گفت زدم زیر گریه، تا وقتی خداحافظی کرد. داشتم دیوانه می‌شدم. حاج خانم سه هفته در مشهد ماند. وقتی برگشت گفت: «دست بچه م رو قطع کردن.» زدم زیر گریه و گفتم: «یعنی هیچ جوری خوب نمی‌شد؟» حاج خانم گفت: «نشد که نشد. هر کاری کردن باز انگشتاش سیاه شد. دونه دونه انگشتای بچه م رو بریدن!» و به گریه افتاد: به دکتر التماس کردم تو رو خدا دو تا انگشت بچه م رو نگه دارید بتونه خودکار دستش بگیره. اون هم می خواد مثل شما پزشک بشه. بنده خدا دکتر دلش سوخت. گفت: «عملش می‌کنم. ولی سه روز پیش گلوله خورده. سلولها از بین رفته‌ان، معلوم نیست بتونیم انگشتا رو نگه داریم.» اون شب تا صبح اسماعیلم از درد نالید. چشم از انگشتای بچه م برنداشتم. ساعت به ساعت سیاه تر می‌شد. اسماعیل از درد به خودش می‌پیچید و می‌گفت: «مامان چرا نذاشتید دستم رو قطع کنن، دیگه خوب نمی‌شه» صبح دکتر اومد بالای سرش گفت: «مادر جان، دست پسرت پیوند نخورده.» گفتم: «دکتر جان هر چی خودت صلاح می‌دونی. نکنه زبونم لال این دست جونش رو بگیره» دکتر سری تکون داد و گفت: «بیمار رو ببرید اتاق عمل. صدای اره برقی که بلند شد، انگار داشتن دنیا رو روی سرم خراب می‌کردن. زار می‌زدم، خدایا به من و اسماعیلم صبر بده. بچه م رو بدون دست از اتاق عمل آوردن. به حال خودش نبود. هذیون می‌گفت. شب و روز ناله کرد. اون درد می‌کشید و من زار می‌زدم. یهو عرق می‌کرد و از تب می سوخت؛ به ساعت نکشیده لرزه به جونش می افتاد. روز سوم تازه حال خودش رو فهمید. تا اومد نفسی بکشه بردنش اتاق عمل تا روی مچ قسمت قطع شده پوست بکشن. اون هم ماجرایی داشت. چند بار رفت اتاق عمل و برگشت تا شد این.‌» کارم شده بود گریه. اشک می‌ریختم و امیرم شیر غم می‌خورد. نمی دانستم چطور می‌خواهم با اسماعیل روبه رو بشوم. همان روزها آقا یوسف نسرین خانم را برای ادامه درمان به آلمان برد. چهاردهم یا پانزدهم فروردین ماه اسماعیل از بیمارستان مرخص شد و به خانه آمد. انگار نه انگار مجروح شده، با دست رفته و بدون دست برگشته بود. امیر را که از آغوشم گرفت انگار آب از آب تکان نخورده بود. یکی دو روز بعد رفت منطقه. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🥀🥀 وارد‌ یه مجلسی شدیم، اونجا یه آقایی حرکت زشت و زننده ای داشت ،منم خیلی بدم اومد وقتی‌مجلس‌تموم‌شد بہ احمدگفتم: احمدآقا‌دیدی‌اون آقاهه چیکار کرد واقعا خجالت نکشید! من همینجورحرف‌میزدم واحمدسکوت‌کرده‌بود باز حرفمو تکرار کردم بلکه ازش تایید بگیرم ؛ولی او همچنان در سکوت بود... نارحت‌شدم بهش گفتم : احمد آقا بادیوار‌ که‌‌صحبت نمیکنم ، باشمام! .. احمد‌صداشو بالابردو گفت: "خانم من بہ سختی رفتم کربلا، نمیخوام ثواب‌کربلامو بدم برا‌ی فلانی کہ توداری غیبتشو میکنی‌..." بہ‌نقل‌از‌همسرشهید خلبان‌شهید ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🔞 وقتی هوش مصنوعی تصویر جهنمیان رو به تصویر میکشه 😰😱 صحنه هایی عجیب و وحشتناک از چهره جهنمیان که توسط هوش مصنوعی به تصویر کشیده شده است ⛔️ کودکان و افرادی که ناراحتی قلبی دارند مشاهده نکنند 🔞 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1660289992C928103d141
هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
با توجه به تعدد کانال زندگی پس از زندگی با پست ها تکراری ✅کانال مرگ وقیامت با تاسیس شد 🔴 + کانال مرگ وقیامت 😓👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1660289992C928103d141
●خوب که به چشمانش نگاه کنی در برق نگاهش می‌بینی خیلی حرف دارد حرف هایی از جنس خدا از جنس مردانگی از جنس شهادت خوبتر که نگاه کنی شرمنده می‌شوی از اینکه همیشه نگاه مهربانش به تو بوده و تو از آن غافل بوده‌ای در نگاهت چیزیست کہ نمیدانم چیست مثل آرامش بعد از یک غم مثل پیدا شدن یک لبخند مثل بوی نم بعد از باران ●در نگاهت چیزیست کہ نمیدانم چیست من بہ آن محتاجم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
🍃شهید «نادر حمید» با نام جهادی محسن، در دوم مهرماه سال 63 به دنیا آمد. پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه او نیز وارد عرصه نبرد با تکفیری‌ها شد تا آنجا که در جریان عملیات محرم در روز 26 مهرماه سال 94 در منطقه قنیطره سوریه به شهادت رسید. دخترش ام البنین و پسرش با نام محمدحسین یادگاران این شهید هستند. 🍃☘🌷 همسر شهید حمید می‌گفت: «هر وقت از منطقه به منزل می‌آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی می‌کرد، با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می‌ایستاد. یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن، نماز می‌خوانی؟ نگاهی کرد و گفت: هر وقت تو را می‌بینم، احساس می‌کنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زیباترین تعریفی که درباره شنیدم .. حضرٺ ماھ . .♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم
35.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید یحیی السنوار؛ شکارچی جاسوس‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا @darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی @shohada_sharmandeeim|🍀شهدا شرمنده ایم