eitaa logo
راز دل با شهدا 🇮🇷
9.6هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
6هزار ویدیو
13 فایل
پیامبراکرم(ص): هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد مگر شهادت در راه خدا، که عملی نیکوتر از آن وجود ندارد تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/2912289073C486e9b0c39
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه راحت و قشنگ داره تعریف میکنه... فکر کن مسیر هر روزت از حرم بگذره سر راه همه چیو براش بگی... ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
از سرباز به فرمانده : فرمانده میدان آماده است بیا که سربازها سال‌هاست منتظرند پایِ رکابت فدا شوند ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
. همیشه می‌گفت: آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه همه‌ چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه که رفتار و اعمال‌مون مثل امام حسین و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم امام حسین گیر می‌کنیم و رشد نمی‌کنیم 🌱 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
📸۲۷ بهمن؛ سال‌روز شهادت شهید محمدحسین یوسف‌ الهی 🔹سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در بخشی از وصیت نامه خود خطاب به همسرش خواسته بود که در کنار مزار شهید یوسف‌ الهی به خاک سپرده شود. 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود که در سال ۱۳۶۴ و در ۲۴ سالگی به شهادت رسید. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و حاج قاسم در فراقش گفت : چگونه لبی بخندد؟ کـه عارفِ ما ، عاشق ما ، مخلصِ ما، حسین‌ آقای ما نباشد ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🌷🕊 آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست. ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃 روزمان راباسلام وتوسل به شهدابیمه کنیم. سلام برشهدایی‌که مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم. امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق شهیدهمون ﴿﴾ برای امام زمانت انجام بده، باشه؟؟ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🕊••• 🎥آخرین وداع دختر شهید مدافع حرم حاج مصطفی زال نژاد حالا بگویید قیمت این لحظه چند؟؟؟! شهید ❤️ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🎊🎉 🎊🎉 ✈️فرزند ششم ✈️ بعد از دو روز تحمل درد و ناراحتی، خانم مهری آمپولی به من زد و به خانه برگشتم و با همان حال مشغول کارهای خانه شدم نزدیک اذان‌مغرب حالم به قدری بد شد که حتی نتوانستم خودم را به خانه مادرم برسانم. جعفر رفت و جیران را آورد. در غروب یک شب گرم خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم. که خدا یک دختر قشنگ قسمت و نصیبم کرد جیران به نوبت او را در بغل بچه ها گذاشت و به هر کدامشان یک شکلات داد. پسر بزرگم مهران بیشتر از بقیه بچه ها ذوق خواهر کوچکش را داشت. هر کدام از بچه ها که به دنیا می آمدند، جعفر یا مادرم به نوبت برایشان اسم انتخاب می کردند. من هم این وسط مثل یک آدم هیچ کاره سکوت می کردم. جعفر بابای بچه بود حق پدری داشت. از طرفی مادرم هم یک عمر آرزوی مادر شدن داشت و همه دلخوشی زندگیش من و بچه هایم بودیم نمی‌توانستم دل مادرم را بشکنم او که خواهر و برادری نداشت. من را زود شوهر داد تا بتواند به جای بچه‌های نداشته اش، نوه هایش را بغل کند. جعفر هم به جز مادر و تنها خواهرش کسی را نداشت تقریباً هر دوی ما بی کس و کار بودیم و فامیل درست حسابی نداشتیم. جعفر اسم پسر اولم را مهران گذاشت او به اسم های اصیل ایرانی علاقه داشت. مادرم که طبعش را می‌دانست اسم پسر دومم را مهرداد گذاشت تا دامادش هم از این انتخاب راضی باشد و شانس اسم گذاری بچه ها را از او نگیرد. جعفر اسم دختر اول مرا مهری و مادرم اسم بعدی را مینا گذاشت. جعفر اسم پنجمین فرزندمان را شهلا و مادرم هم آخرین دخترم را میترا گذاشت. من نه خوب می گفتم و نه بد دخالتی نمی کردم. همیشه سعی می کردم کاری کنم که بین شوهرم و مادرم اختلاف و ناراحتی پیش نیاید. تنها راه برای سازش آنها گذشتن از حق خودم بود و بس. این روش همیشه ادامه داشت کم کم به نادیده گرفتن خودم در همه زندگی عادت کردم. مادرم اسم‌ میترا را برای دخترم انتخاب کرد اما بعدها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض داشت بارها به مادرم می گفت :مادر بزرگ، اینم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگه تو اون دنیا از شما بپرسن چرا اسم من رو میترا گذاشتی چه جوابی میدی؟ من دوست دارم اسمم زینب باشه می خوام مثل حضرت زینب باشم. زینب که به دنیا آمد سایه بابام هنوز روی سرم بود در همه سال‌هایی که در آبادان زندگی کردم او مثل پدر و حتی بهتر از پدر واقعی، به من و بچه هایم رسیدگی می کرد. او مرد مهربان و خداترسی بود و از ته دل دوستش داشتم. بعد از ازدواجم هر وقت به خانه مادرم می رفتم بابام به مادرم میگفت: کبری تو خونه شوهرش مجبور هرچی هست بخوره اما اینجا که میاد تو براش کباب درست کن تا قوّت بگیره. شاید کبری خجالت بکشه از شوهرش چیزی بخواد. اینجا که میاد هر چی خواست براش تهیه کن. ‌دور خانه های شرکتی شمشاد های سبز و بلندی بود. بابام هر وقت که به خانه ما می آمد در می زد و پشت شمشادها قایم می‌شد. در را که باز میکردیم می‌خندید و از پشت شمشاد ها خودش را نشان می‌داد همیشه پول خُرد در جیب هایش داشت و به دخترها سکه می‌داد. بابام که امید زندگی و تکیه گاه من بود، یک سال بعد از تولد زینب از دنیا رفت. مادرم به قولی که سالها قبل در نجف به بابام داده بود عمل کرد خانه اش را فروخت و با مقداری از پول فروش خانه جنازه بابای عزیزم را به نجف برد و در زمین وادی السلام دفن کرد. در سال ۴۷ یک نفر که کارش بردن اموات به عراق و خاکسپاری آنها در آنجا بود سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت در بین آبادانی ها خیلی از مردها وصیت می‌کردند که بعد از مرگ در قبرستان وادی السلام قم یا نجف دفن شوند مادرم بعد از دفن بابام در نجف سه روز به نیابت از او به زیارت دوره ائمه رفت. تحمل غم مرگ بابام برای من سنگین بود پیش دکتر رفتم. ناراحتی اعصاب گرفته بودم و به تشخیص دکتر شروع کردم به خوردن قرص اعصاب. حال بدی داشتم. افسرده شده بودم. زینب یک ساله بود که یک روز سراغ قرص های من رفت و آن ها را خورد ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
شب خواستگاری بود برای خواستگاری به منزل خواهرم آمده بود صحبت ها تا آخر شب طول کشید. مراسم که تمام شد موقع رفتن موتورش را تا سر خیابان کشاند و بعد روشن کرد تا برای همسایه ها مزاحمتی نباشد همین رعایت حق الناس او مورد توجه خانواده ام قرار گرفت. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 «آدم ها دو دسته اند غیرتی، قیمتی غیرتی ها با خدا معامله کردند و قیمتی ها با بنده خدا» ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
🌷 آقای سپهوند می‌گفت: یک شب بیرون سنگر رفتم. دیدم پشت سنگر، علی‌عباس چفیه‌اش را پهن کرده و مشغول نماز شب است. او حال عجیبی داشت. گرم راز و نیاز بود. او در پشت سنگر طوری نماز می‌خواند که زیاد جلوی دید دیگران نباشد و برای بچه‌ها مزاحمت ایجاد نشود. دیدم دارد راز و نیاز می‌کند. من هم به داخل سنگر آمدم. خیلی تحت تآثیر او قرار گرفته بودم. از آن به بعد سعی کردم مانند او باشم. به نقل از کتاب ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 فیلمی شرمنده کننده از شهادت غریبانه یکی از مدافعان حرم در آغوش همرزمش ♦️شهید آوینی: «می انگاری كه با یک زبان در دهان گرداندن كه: یا لیتنی كنا معک: تو را واگذارند تا در صف اصحاب عاشورایی امام عشق محشور شوی؟ زنهار كه رسم دهر بر این نیست! ♦️دهر بر محور حق و عدل می چرخد و تا تو كربلایی نشوی، تا سلاح در كف نگیری و پای در میدان ننهی و بر غربت و مظلومیت و جراحت و درد و سختی و شدت و اسارت صبر نورزی، تو را به خیل عاشوراییان نمی پذیرند. یاران حقیقی حسین این دلاورانند، نه آن كه در خانه‌ عافیت نشسته است و به زبان زیارت عاشورا می خواند!» منبع: کتاب «فتح خون» ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم @razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا