eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.8هزار دنبال‌کننده
516 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زینتی بر دوش ختم المرسلینی یا حسین دُرّی و بر شانه خاتم، نگینی یا حسین دامن تو دست آویز تمام انبیاست پس برای انبیا حبل المتینی یا حسین گاه فطرس، گاه جبرائیل نزدت می رسد پس همیشه با ملائک همنشینی یا حسین گاه باید اصل و فرع دین فدای تو شود چون که درواقع خود تو اصل دینی یا حسین هر کجای این جهان که شیعه باشد، خاک توست اینچنین پس مالک کل زمینی یا حسین صبر حیدر جلوه کرد و صورت آن شد حسن پس تو هم خشم امیر المومنینی یا حسین در میان چهارده معصوم، جور دیگری در میان بهترین ها بهترینی یا حسین آمدی درهای رحمت رو به عالم باز شد یا حسین بن علی گفتیم و عشق آغاز شد رحمتت اهل زمین را آسمانی میکند با همه یکجور مهرت، مهربانی میکند حرف عشقت را پذیرفتم نه عقلم را حسین در دلم عشق تو تنها حکم رانی میکند مانده ام اکسیر عشق تو چه کرده با حبیب که در اوج پیری احساس جوانی میکند هر شب جمعه خدا با انبیا مهمان توست فاطمه از زائرانت میزبانی میکند هستی ات را "فی سبیل الله" دادی، پس خدا با تمام هستی از تو قدردانی میکند جای ما در کشتی ات امن است، تا آن روز که ناخدایی چون تو آنرا بادبانی میکند عرشه کشتی تو بی شک همان عرش خداست ساحل امن نجات تو زمین کربلاست از ازل تا روز محشر دوستت دارم حسین در همه عمرم سراسر دوستت دارم حسین گفته پیغمبر تو را باید همیشه دوست داشت طبق دستور پیمبر دوستت دارم حسین گرچه خیلی دوست دارم چهارده معصوم را بین آنها جور دیگر دوستت دارم حسین ساده میگویم شبیه کودکان بی سواد از خودم هم بیشترتر دوستت دارم حسین مادرم میگفت پای روضه شیرم داده است پس من از آغوش مادر دوستت دارم حسین "همنشینی با تو" را در آخرت از من نگیر هرچه هم که باشم آخر دوستت دارم حسین دوستت دارم تو آیا دوستم داری حسین؟ جان زهرا! جان زهرا دوستم داری حسین؟ نور پاکت قبل خلق عرش و آدم خلق شد از تشعشع های نورت هر دو عالم خلق شد گفت که "من از حسینم هستم، او هم از من است" پس زمان خلقت تو مصطفی هم خلق شد "نیستی" با خواست تو عین "هستی" می شود هرچه را که خواستی باشد، همان دم خلق شد در صفا و مروه هاجر زمزمه کرده "حسین" تا که زیر پای اسماعیل زمزم خلق شد ماه شعبان خلق شد تا شیعیان شادی کنند پس برای گریه هم ماه محرم خلق شد در عزای هیچکس جز تو نباید غصه خورد چون فقط بهر عزاداری تو غم خلق شد گریه خواهم کرد تا هر موقعی که زنده ام کم برایت گریه کردم تا ابد شرمنده ام @raziolhossein
از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین @raziolhossein
دست زیباآفرین زیباترین را آفرید حق تمام قدرتش در آستین را آفرید اشک ها لبخندها امشب شکوفاتر شدند عشق معنا شد خدا عشق آفرین را آفرید از قماتش رشته ای دست خدا بیرون کشید طرح آن را دید و پس حبل المتین را آفرید جان عزرائیل را دست آن زیبا سپرد از غبار مقدمش روح الامین را آفرید خواست در آیینه ای بیند جمال خویش نور چشمان امیرالمومنین را آفرید قمات: بند قنداقه @raziolhossein
مقصد سير الي الله حسين بن عليست قبله ي مردم آگاه حسين بن عليست گر كه مرد ره عشقي و طريقت طلبي سوي الله فقط راه حسين بن عليست @raziolhossein
خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست  الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست  بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر  پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست  فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال  هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست  چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین  کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست  این همان مصباح نور غیب رب العالمین  این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست   چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه  پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست   با وجود آنکه باشد رحمت حق بی حدود  این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست  سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه  جان قرآن، رکن ایمان، قلب دین، روح دعاست  قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات  ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست   وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد  مدح او باید کسی خواند که او را خونبهاست  هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر  هرچه می‌خوانم ثنایش را، علی سر تا به پاست  هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او  هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست  هر چه از او خواست ذات کبریا تقدیم کرد  درعوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست   خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است  تـا قیامت بر همه آزادمردان مقتداست   اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق  دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست  مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست  مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی»ست   قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش  صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست   بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین  هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست   شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»  زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست  روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است  فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟  آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا  گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست   گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست  هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست  اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او  می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست  قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر  مضجع او «مروه» و ایوان عباسش «صفا»ست آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است  کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست    گو یکی گردد دو عالم از برای قتل او قامتش تنها برای خالق یکتا دوتـاست   وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست  این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست   "میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت  رأس او از تن جدا شد، دوست کی از او جداست؟ @raziolhossein  
صدای عشق می آید ... صدای پای مولایی صدای حیدر و زهرا که می خوانند لالایی جمالِ تو به غارت برده عقل و هوش آدم را چه گیسویی چه ابرویی چه لبخند دل آرایی! به سیرت مثلِ پیغمبر به هیبت همچنان حیدر حسن حسنی زِ سر تا پا، کمالاتِ تو زهرایی شرارِ نام تو آتش زده بر جانِ عاشق ها حسین ابن علی هستی چه اسم بامسمایی! درِ هر خانه ای عاشق شدم رسوا شدم آخر فقط در خانه ی حیدر ندارد عشق رسوایی فقیرم من تویی احسان؛ کویرم من تویی باران اسیرم من امیری تو؛ منم مجنون تو لیلایی رِسد مرگِ من آن روزی که از یادت جدا گردم برایم زندگی بی تو ندارد هیچ معنایی شفایم داد ذکر یاحسین روضه خوان هایت عطا کردی به نوکرها نفس های مسیحایی شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم حرم بود وضریحِ تو ... عجب حسی؛ چه رویایی!! دلِ زهرا در این شش ماه خون شد از صدای تو که با صوت اناالعطشان تو کرده هم آوایی نشسته فاطمه یک گوشه ای و اشک می ریزد به یاد ظهر عاشورا... به یاد روز تنهایی لبت تشنه؛ تنت زخمی؛ سجود تو ته گودال کسی چون تو نکرده اینچنین تفسیرِ شیدایی @raziolhossein
لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است دَر مَعرڪہ اَز‌ سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است بے روضہ ے  او حال خوشے نیست... ، اَگَرهـست از حال ‌گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است @raziolhossein
شعبان شد و در پیکرمان جان آمد در  سوم  ماه، آیتِ  قرآن  آمد بفرست به حیدر و به زهرا صلوات چون سید و سالار شهیدان آمد @raziolhossein
✴️: عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النّجاة است، حسین ✴️: شیرازه‌ی دفتر حیات است، حسین محبوب قلوب کائنات است، حسین از قصّه‌ی فطرسِ مَلَک شد معلوم کوتاه‌ترین راه نجات است حسین ✴️: من نرد غم لیلی لیلا زده‌ام دل‌خونم و چون لاله به صحرا زده‌ام آن جا که سفینة النّجاة است، حسین دریا، دلِ عشق و من به دریا زده‌ام ✴️: ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات ✴️: محبوب تمام کائنات است حسین مصباح هدی، فُلک نجات است حسین دین نبوی زنده شد از کشتن او احیاگر ذکر صلوات است حسین ✴️: آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین ✴️ شاهنشه کلّ کائنات است حسین بر خلق خدا، پُر برکات است حسین در بحر وجود، شیعیان را ز کرم هم لنگر و کشتی نجات است حسین ✴️: مصباح هدی به کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین کان کرم و بحر عطا و احسان یعنی که سفینه‌ی نجات است حسین ✴️: شاهی که سفینة النّجاتش خوانند مصباح هدای کائناتش خوانند آلوده به خاک ماتم اوست هنوز آن آب که چشمه‌ی فراتش خوانند ✴️: خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین ✴️: حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین ✴️ (محمّدرضا کوزه‌گر کالجی): محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات ✴️: از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند ✴️: من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✴️: سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین ✴️: سالار جمیع ممکنات است حسین فرمانده دین، اصل حیات است حسین دنیا ز بلیات بود بحر عظیم بر دوست چو کشتی نجات است حسین ✴️: هر چند که چشمه‌ی حیات است، حسین لب‌تشنه، لب آب فرات است، حسین غم نیست اگر غرق گناهیم همه چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین ✴️: اسباب نجات کائنات است، حسین فیاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین ✴️: در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر عنوانِ صحیفه‌ی نجات است، حسین @raziolhossein
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند خبر از آمدن لیلی دل ها دادند چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند حسن دوم این خانه به دنیا آمد شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند باز زهرا و علی معجزه کردند امروز بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند این چه عشقی است که آرامش عالم را برد این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد ساقیا باده بده عشق جهانی آمد ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان حضرت سید و سالار سلام آقاجان بوی سیب حرم کرببلا می آید تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان دل و دین همه را روی تو نه ، نام  تو برد یوسف حیدر کرار سلام آقا جان ای وفادارترین عشق اباعبدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان نا امید آمدم اما تو امیدم دادی آی مهتاب شب تار سلام آقاجان ای رفیق غم و شادی و من بیچاره بهترین محرم اسرار سلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود دست هر کس که کسی بود برین دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مرده آن است که یکبار نبرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم کوله بار گنه از شانه ما بردارند در همان ثانیه که زیر علامت هستیم رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور هر نفس اهل مناجات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت هوس علقمه و کرببلایت کردند به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین انبیا تک تکشان گریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت 《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》 @raziolhossein
‍ آنکه جانان طلبد بهر چه خواهد جان را؟ ترک جان گوی اگر می‌طلبی جانان را قرب جانان هوس هر دل و جانی‌است ولی دل کسی داد به جانان که نخواهد جان را کیست آن بنده زیبنده بجز نفس حسین که به لطفی اثر از قهر برَد یزدان را؟ بحر موّاج کرم اوست که با تشنه لبی نخورد آب و دهد آب، لب عطشان را خالق عزوجل کرد ز ایجاد حسین ختم بر امّت خاتم، کرم و احسان را دید پیش از گل ما، بار گنه بر دل ما کآفرید از پی این درد، خدا، درمان را مظهر اسم "عفُوّ" است چو این منبع جود مغفرت جوی و بدین اسم بجو غفران را نامش برِ خاصان خداست که رحیمیّت از این اسم بود رحمان را یادِ ابروش به چشم دل من شمشیری‌است که بدین تیغ، موحد بکشد شیطان را   @raziolhossein
. عاشق شديم و خون جگري خواستيم ما در جاده تو دربدري خواستيم ما بى دردسر ، وصال گوارا نميشود در راه وصل ، دردسرى خواستيم ما سنگ ملامت از همه خورديم سالها در كوچه ات اگر گذرى خواستيم ما از دربدر شدن بخدا خسته نيستيم آوارگى بيشتري خواستيم ما گويا خود تو هم نظرى داشتي به ما وقتيكه كه گوشه نظرى خواستيم ما در خانه راه دادى و بالا نشانده اي ورنه گليم پشت درى خواستيم ما حالا شبيه فطرس پرسوخته ، همه زانو زديم و بال و پرى خواستيم ما . باليم و در هواي تو پر در مياوريم امشب ز كربلاى تو سر در مياوريم . واژه به واژه شعر و غزل داده اي به ما اين گنج را تو روز ازل داده اي به ما اينجا كسى به عاشقى ما محل نداد تنها تو بوده اى كه محل داده اى به ما اين روزگار يكسره سم داد دست ما اما تو نه ، هميشه عسل داده اى به ما مردم كه جاي خود ، چقَدَر حسن آبرو نزد خداى عز وجل داده اى به ما ما پنج وعده وقت قنوت از تو گفته ايم خيرت قبول ، خيرالعمل داده اى به ما نامت چقدر گريه ز چشمان ما گرفت تو گوهر بدون بدل داده اى به ما يكبار دست خالى از اين در نرفته ايم يك كربلا كه حداقل داده اى به ما . يادش بخير دفعه اول ، چه خوب بود تصوير گنبد حرمت در غروب بود . يادش بخير گوشه ايوان حسين جان يادش بخير نم نم باران حسين جان پايين پا درست زمينگير تو شديم يادش بخير ديده گريان ، حسين جان يك پيرمرد رو به حرم گريه اش گرفت ياد مدينه گفت حسن جان ، حسين جان ما در همان زيارت اول عوض شديم يادش بخير توبه و غفران ، حسين جان يادش بخير كودكي ام بين دسته ها پرچم به دوش بين خيابان ، حسين جان يادش بخير پشت در تكيه محل دعواى كودكانه طفلان ، حسين جان يادش بخير نوحه تركى روضه ها با لحن آذرى سنه قربان ، حسين جان . ما در همين حسينيه ها قد كشيده ايم با چشم خويش معجزه بسيار ديده ايم . ديديم در خدا بخدا ما حسين را خوانديم در يك آيه خدا را حسين را اين اعتقاد ماست كه در عالم وجود گفتيم لا موثر الا حسين را تكليف با حسين مني انا من حسين چيست؟ ديديم ما رسول خدا يا حسين را؟ بايدنجف رويم و زيارت كنيم ما بالاسر عمارت مولا ، حسين را يكجور ديگري بخدا دوست داشته در بين خانه حضرت زهرا ، حسين را ما با تمام سينه زنان شرط كرده ايم باهم صدا زنيم حسن با حسين را اينها مقدس اند ولى ما شناختيم در انقلاب زينب كبرى حسين را . دنياي ما بنام حسين است هرچه هست در كيش ما غلام حسين است هر كه هست . بر تو رسول با دل بي تاب گريه كرد تكبير هفتمين تو محراب گريه كرد روز تولد تو كفن ها گريستند روز نخستِ آمدنت آب گريه كرد آنقدر از لبت اناالعطشان شنيده شد تشنه گريست بهر تو سيراب گريه كرد مقتل نوشته است غروب دهم كه شد بر غربت تو مركب اصحاب گريه كرد بر حال جسم بى كفنت روى خاكها خورشيد سينه ميزد و مهتاب گريه كرد مقتل نوشته است كه در مجلس شراب خيلي سر بريدهء ارباب گريه كرد قربان آن سه ساله كه كنج خرابه ها وقتي پريد، نيمه شب از خواب ، گريه كرد . ماهم براى غربت تو گريه ميكنيم گوشه كنار هيات تو گريه ميكنيم . @raziolhossein
قدرش برتر ز ممكنات است حسین قبرش اندر بر فرات است حسین می‌گويم و از عهده برون می‌آيم بالله! سفینة النّجاة است حسین @raziolhossein
برکتی را که سر سفره ی دنیا داریم هرچه هست از پسر دوم زهرا داریم آیه ی دیگری از سمت خدا نازل شد آمدی پنج تن آل عبا کامل شد موج گیسوی تو دریا بوجود آورده کوه پیشت سرتعظیم فرود آورده آسمان از قِبَل نام تو باران دارد رود از اشک محبین تو جریان دارد شک ندارم به دلش مهر شما افتاده هرکسی که گذرش کرببلا افتاده پلک بر هم بزنی تا به ثریا برود هر کجا پرچم مشکی تو بالا برود قطره ای از دل دریایی تان الماس ست پرچم عرشه کشتی شما عباس ست دل صد جامعه با عشق تو درگیر شده ارمنی هم سر این سفره نمک گیر شده محتشم نام تو را برد اگر شاعر شد هر کسی گفت حسین از تهِ دل زائر شد آسمان سقف حسینیه ی قانونی توست اربعین گوشه ای از هیئت میلیونی توست نکته ی عاشقی از موی تو باریک ترست هر که شد شیعه زینب به تو نزدیک ترست شک نداریم که هر جامعه مرزی دارد نوکرت آمده درگاه تو عرضی دارد دوری از تو چه بلایی به سرم آورده مادر از کرببلا عکس حرم آورده مادرم دیده که دریای دلم طوفانی ست چاره ی عاشق بیچاره حرم درمانی ست زائری آمده عمریست علم بر دوش ست کعبه ی سینه زنان تو فقط شش گوشه ست حسم این ست فقط تربت تو حیدری است قدر یک گوشه ضریح تو علی اکبری است @raziolhossein
ای به راهت مه شعبان ز ازل چشم به راه وی مهِ چاردهِ سرزده در سوم ماه ماه را نیست به خورشید رُخت تاب نگاه پای تا فرق همه آینۀ حسن اله عقل از پایۀ اجلال تو دستش کوتاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» عید میلاد تو دل برده ز کل اعیاد فهم ما قاصر و وصف تو فزون از اعداد ظرف ما کوچک کن لطف و کرم توست زیاد بال بخشیده به فطرس شب عید میلاد داده او را شرف و منزلت و عزّت و جاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» خازن جنّت از شوق نگاهت سرمست ظرف جانت شده لبریز ز صهبای الست تا فلک رفته سر دست ملک دست به دست فرشیانند به زنجیر ولایت پابست عرشیان جانب گهواره‌ات آرند پناه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ای تولّای تو بر گردن خوبان شده دِین به نبی جان گرامی، به علی نور دو عِین پیش از این عالم امکان شده مولی‌الکونین توحسینی! توحسینی! توحسینی! توحسین! ای به آقایی تو ذات خداوند گواه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ای در آغوش خدا بعد زمان هم جایت روی نادیدۀ ذات ازلی سیمایت جای گل‌بوسۀ احمد به همه اعضایت سجدۀ طوبی بر ظلّ قد و بالایت خال و خطّت همه «لانَعبُدُ الّا ایّاه» «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» کعبه از روز ازل، کرببلاییت حسین! کار جبریل امین، مدح سرائیت حسین! مَلک و جن و بشر هر سه فداییت حسین! پیش لطف و کرم و عفو خداییت حسین! کمتر از یک پر کاه است دوصد کوه گناه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» حرم محترم توست دل بشکسته فیض معبود به ما از تو رسد پیوسته هر که پیوست به تو از دو جهان وارسته روی هر زخم تو از نیزه و خنجر بسته نقش «لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِالله» «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ما همه ظلمت و تو مهر جهان آرایی ما کم از قطره و تو بیشتر از دریایی با وجودی که به خلق دو جهان مولایی این به وصف کرمت بس که به ما آقایی تو شهنشاهی و ماییم گدای سر راه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» تو خود آزاده و خلق است گرفتار، حسین! اشک ما یافته با سوز تو مقدار، حسین عید هم بهر تو هستیم عزادار؟ حسین کس نگوید تو غریب استی و بی‌یار، حسین! همه خوبان جهانن به دور تو سپاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» @raziolhossein
هر کس به ره حسین بشْتافته است آقایی عالمین را یافته است در خلق، حسین بن علی بی‌همتاست این تافته را خدا جدا بافته است @raziolhossein
ما زیر دین خامس آل عبائیم شکر خدا دیوانه کرببلاییم زیر علامت داد زهرا نان ما را در بهترین نقطه ازین عالم گداییم اصلا خبر از درد بی درمان نداریم تا گرم خدمت بین این دارالشفائیم آن قدر مست از نام شیرین حسینیم که بی نیاز از باده و میخانه هاییم در این دو قطره اشک شد دریای غم ، غرق دیوانه از این معجزات اشک هاییم هر بنده باشد با کسی ، ما با حسینیم دلداده ی پرچم ، سیاه یا حسینیم پر کرده بوی سیب ، امشب کوچه ها را دادند بر شیر خدا ، خون خدا را زرگر شناسد قدر زر را ، پس نداند جز فاطمه کس ، قدر مصباح الهدی را شش ماهه دنیا آمده چون بیش از این ها طاقت ندارد بی کسی مجتبی را این طفل از روز نخست آفرینش دیوانه کرده هم غریب هم آشنا را این کیست که شد روضه خوان او خدا و با ماجرایش پاک کرده انبیا را نه شیعه ، نه زهرا ، نه حیدر ، نه پیمبر او را خدا هم دوست دارد جور دیگر ای نام تو حک گشته روی بال فطرس تو آمدی و شد عوض اقبال فطرس تو کیستی که تا دو چشمت باز گردید یک لحظه طی شد ، راه چندین سال فطرس آن حسرت و خانه به دوشی ها می ارزید خوش بود چون حوا و آدم ، فال فطرس دور سرت می گشت و می خوردند حسرت یک عرش در آن لحظه ها ، بر حال فطرس تو بال و پر دادی شکسته بال ها را داری فراوان دور خود ، امثال فطرس باز است بر عالم ، کرامت خانه تو خوش عاقبت شد ، هر که شد دیوانه تو قربان آن عاشق که درگیر حسین است قربان آن ملکی که تسخیر حسین است اصلا ندارد روز محشر گیر و داری هر کس در این عالم دلش گیر حسین است باید شود این گونه مصداق شجاعت وقتی علی مرتضی ، پیر حسین است سر داده و سر پیش ظالم خم نکرده اسلام مدیون دل شیر حسین است چشم زمین و آسمان جمعه به جمعه در انتظار آخرین تیر حسین است یک روز می گردد حسینی کل عالم گیرد تمام این زمین بوی محرم کردند غوغایی مسلمانان دینش پیچیده در عالم صدای اربعینش اعجاز یعنی اینکه او در نصف روزی جا داد دنیا را میان سرزمینش او کیست زرتشتی ، یهودی و مسیحی گشتند مثل شیعیان صحرا نشینش این گریه ها داده نتیجه ، دارد عالم دیوانه می گردد از اسم دلنشینش دنیا گلستان می شود وقتی شود پُر از سینه زن های قیامت آفرینش این عشق پاینده است تا روز قیامت از ماه هم دل برده ، مصباح هدایت او شهریار عالم و خوبان سپاهش با آبروهای دو دنیا در پناهش می خواست دست قاتلش را هم بگیرد آری رسیده بر همه خیر و صلاحش با دست خالی هیچ کس بیرون نیامد! چه سفره ای انداخت او در قتلگاهش خوردند نانش را ، نمکدان را شکستند شد هلهله تنها جواب آه آهش آه ای فرات بی وفا ، آتش بگیری از تشنگی شد دود، عالم در نگاهش گل بود ، تیر و سنگ و نیزه ، پرپرش کرد ای بشکند دست کسی که بی سرش کرد @raziolhossein
وقتِ شور و تَلاطُمِ عشق است دل غَریقِ تَبَسُّمِ عشق است می رسد بر مَشام، بوی جُنون دشت ها پُر زِ گندمِ عشق است تَبِ مستی فتاده دَر سرِ ما لبِ ما در پیِ خُمِ عشق است می شود حلقه ی کَساء تکمیل نوبتِ فصلِ پَنجُمِ عشق است آمده چِشمه ی همه خَیرات بر حسینِ بنِ مُصطفی صلوات نورِ حَق از جمالِ او پیداست در دو عالم جلالِ او پیداست قَدمی گر به فوقِ عرش زَنی رَدِّ پای کمالِ او پیداست خُلق و خوی پیمبرِ اسلام مو به مو در خصالِ او پیداست هر کسی گریه می کند بَر او روبرویش مثالِ او پیداست گفت: هستم قَتیل بَر عَبَرات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات به خدا گرچه بی سَر است حسین از تمامِ جهان سَر است حسین کیست در وادی شهادت و خون آنکه سر خطّ و مِحور است؟ حسین میوه ی قلبِ حضرتِ زهراست نور چشمانِ حیدَر است حسین اَلبِشارَه حُسینیان، زیرا شافعِ روزِ مَحشَر است حسین بی سَر آید به صحنه ی عَرَصات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات وسعتِ لطفِ او چُنان دَریاست او چِراغِ هدایتِ دُنیاست اِستجابت به زیرِ قُبّه ی اوست تُربتِ او به دردِ خَلق دَواست پادشاهی کُند، گدای دَرَش حَرَمش رَشکِ جَنَّتُ الاَعلاست عُقده ی کربلا به دل داریم دلِمان تَنگِ سَیِّدُالشُّهداست تا بگیریم برگِ سَبزِ بَرات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات گفتم ای دلبرم... نوشت: حسین گفتم‌ ای باورم... نوشت: حسین تا که گفتم: کَرَم، نوشت: حَسن تا که گفتم: حَرَم نوشت: حُسین تا زَنم بال در هوای بهشت حَق به روی پرَم نوشت حسین اشک می ریخت و به گونه ی من دَم به دَم مادَرَم نوشت حسین طالِعَم را زِ اوّلین صُبحَم تا شَبِ آخَرَم نوشت حسین بَر لَبَم هَست تا زمانِ مَمات بر حُسینِ بنِ مُصطفی صَلوات هَر کُجا که به خاک اُفتادَم زود آمد برای اِمدادَم به خدا هیچ کَس به غِیرِ حُسین نَرسیده چُنین به فَریادَم نَسل در نَسل گریه کُن بودیم هَفت پُشتَم، تَمامِ اَجدادَم عاشِقَم مَن، ملامَتم نکنید چون خَرابِ حُسین آبادَم غیر از این نیست رَه به سوی نِجات بَر حُسینِ بنِ مُصطفی صلوات رحمت و لُطفِ بی حِسابی تو علَّتِ اشکهای نابی تو جَدِّ تو گفت: در کنارِ حَسَن دَر جَنان، سَیّدُالشَّبابی تو با سَرَت دَر تَنور یا روی نِی همه جا مِثلِ آفتابی تو گاه بَر روی دامنِ دُختر گاه در طَشتی از شَرابی تو دَفن گَشتی به دَستِ اَهلِ دِهات اِی حُسینِ بن مُصطفی به فَدات @raziolhossein
از فرط شعف زمین غزلخوان شده است هستی به صلای عشق مهمان شده است در اول ماه و نیمه ماه نبی یک ماه و سه خورشید نمایان شده است @raziolhossein
پیش رخ تو ماه هویدا نشود بی چاره کسی که بر تو شیدا نشود از نوکر بد هم که بپرسی گوید ارباب به خوبی تو پیدا نشود @raziolhossein
ای نگینِ یافته بر شانه ی خاتم قرار! آسمان انگشت حسرت می‌گزد زآن روزگار دهر از آهنگ قدومت بر لب انگشت سکوت هان که مصباح الهدی آمد، خموش از یک کنار تا که تر کردی عقیق سرخ لب را، جبرئیل خود به انگشت اشارت گفت: خونِ کردگار لحمک لحمی دمادم گفت پیغمبر به تو بس‌که خوردی شیر از انگشتش در ایّام صِغار چند داری سرسپرده مثل مهر و ماهتاب؟ نُه سپهر انگشت کم می آورد گاهِ شمار آسمان انگشت بر دیده ست فرمان تو را در قیامت میکند تغییر با اذنت مدار خلقِ ما ازددتُ یقین را جمله شوق مرگ کشت شد جنان بین دو انگشتِ تو باری آشکار چون زمان آفرینش خلق آدم دست توست سومین انگشت هم مسند نشین شد از قرار ای دل غافل مبین او را خدای خود که حد چار انگشت است بین حق و باطل، گوش دار ای نگینِ افسرت رشک سلیمان! سالیان با سرانگشت تو چرخد چرخه ی لیل و النهار باز شد وقتی که ده انگشت استسقای تو مرغ آمین از قفس پر زد سوی پروردگار سر زند بر سنگ و میت سجده ی شکر آورد گر به حمد انگشت بگذاری دمی روی مزار قبل شعبان در دعا انگشت می گرداند شیخ یعنی اینسان خط بزن بر نامه ام ای پرده دار روسپیدانیم مانند ابوالاسود تو را جای حلوا بر دهان انگشت برد آن بی قرار هم به سائل داده ای انگشت هم انگشتری ای به قربان کرامت کردنت در کارزار اینهمه گفتیم از انگشتت اما ساربان... روضه را سربسته گفت اینبار جان پر شرار @raziolhossein
فرشته آمده تا دورت ازدحام کند بگو مسیح به قنداقه ات سلام کند به شاعرت بده اذن غزل که بعد از این دوات تیره بپوشد، قلم قیام کند بیا و خال لبت را نشان بده به خلیل بگو براین حجر الاسود استلام کند شده ست زائر تو زائر خدا در عرش به جبرئیل بگو وصف این مقام کند برو به دوش رسول خدا که میخواهد از این طریق تو را باز احترام کند تو نور چشم خدایی، علیست عین الله خدا بناست که نسل تو را امام کند به نص لحمک لحمی پیمبر آمده است به شوق روی تو خورشید با سر آمده است بعید نیست نگاهت به مرده جان بدهد و یا به دست سلیمانِ عصر، نان بدهد بعید نیست ز نامت بلال مست شود به عشقت از سر شب تا سحر اذان بدهد بعید نیست که روزی سه بار قبله نما به جای کعبه ضریح تو را نشان بدهد طلای اصل بریزد به جای گرد و غبار اگر عبای تو را یکنفر تکان بدهد اجل اسیر غم توست، کشته مرده ی توست بگو که ابرویت اینبار را امان بدهد تو کیستی که جهان مست شد از آمدنت رسول اکرم ما خورد از می دهنت بکش در آینه ای روی دلربایت را برای آنکه ببینیم ما خدایت را گذاشته ست از این شانه روی آن شانه نبی به فخر عوض کرده باز جایت را تو را زمین بگذارد دلش نمی آید به دست باد دهد گرد رد پایت را! گرفته ای سر یک دوش کیسه ی اطعام و روی دوش دگر عشق مرتضایت را به کوری همه ی دشمنان دین، تک تک علی گذاشته ای اسم بچه هایت را دل من این دل سرمست باز حیران شد ز نام نامی او شعر من پریشان شد علی امام ابوذر، علی معلم سلمان علیست اسم خدا طبق نقل های فراوان علیست مظهر توحید و قلب سوره ی انسان کتاب مدح علی هم خلاصه اش شده قرآن علیست مالک یوم الجزا و معنی میزان و نام عشق علی را خدا گذاشته ایمان علی امیر علی شیر حق علی یل میدان دوباره معرکه و شاه و ذوالفقار پریشان شده ست با رجزش بین جنگ هجمه ی طوفان نگاه با جبروتش شده ست معرکه گردان نداشته زرهش پشت و لشکری شده حیران شنیده اند که سربند زرد گشته رجزخوان نظر به تیغ دو دم هم نبوده ساده و آسان به سادگی نرسد کار کارزار به پایان شده ست لذت توصیف این نبرد دوچندان که بعد کشتن کفار آمد و همه دیدند علی گرفته ابالفضل را دوباره به دامان! که خورده است گره جان او به جان ابالفضل چقدر بوسه علی زد به بازوان ابالفضل @raziolhossein
خورشید در آسمان زهرا آمد کشتی نجات سوی دریا آمد هر کس پیِ دنیای خودش هست ولی دنیای من امروز به دنیا آمد @raziolhossein
ای طربناک‌تر ز مستیِ تاک آب شد در بر تو هستیِ تاک بر لبانت که غنچۀ نورند واژه‌ها خوشه‌های انگورند شطّ توحید خفته در دهنت مست از راه می‌رسد سخنت هر کجا فکر زیستن باشند از کلام تو بذر می‌پاشند ای که معراج سرخ با تن توست «قابَ قَوسَین» قاب بودن توست می‌سرایم تو را به خامۀ سرخ ای تو! زیباترین چکامۀ سرخ کیستی؟ مشت بی‌امان زمان بر دهان یزیدیان زمان کوثر هستی‌ات کثیرترین آسمانی تبارِ روی زمین سِدرَةُالمُنتَهای افلاکی مثل آیه مقدسی پاکی لاله، دیباچه‌ای ز دفتر توست هودج آفتاب، پیکر توست معنی واژۀ دریغ شدی مثل خورشید تیغ تیغ شدی روح پاک محمدی در توست آیه‌ای، نور ایزدی در توست تا یدالله در تنت جاری‌ست زخم شمشیر عدل تو کاری‌ست هستی‌ات آبرو به شعبان داد بر کف شیعه تیغ ایمان داد هر چه گل بود، باغ بست به خویش آسمان چلچراغ بست به خویش ای خجسته تبار! ای مولود! زادروزت مبارک و مسعود @raziolhossein
خورشید من که سر ز گریبان بر آورد خورشید از آسمان به قدومش سر آورد بر حج عشق کعبۀ من گر صلا زند لبیک از نهاد دو عالم برآورد زیبای من قیامت دیگر کند ز حُسن هنگامۀ شکوه چو در محشر آورد ارباب من قدم ز قدم برنداشته روح‌الامین به مقدم او شهپر آورد گر گلشن زمانه به‌خوبی شود بهشت هیهات! از حسین گلی خوشتر آورد دریای روزگار محال است کز صدف درّی به شاه‌واری این گوهر آورد ای آفتاب حسن! که می‌لرزد آسمان هر ظهر چون ظهور تو در خاطر آورد ارحام پاک باید و اصلاب شامخه تا وارثی شگفت ز پیغمبر آورد دختر نزاده پاک‌تر از مادر تو دهر تا چون تویی پسر به جهان مادر آورد از دل برآمده‌ست علی کعبه را، سزاست گر فخر کعبه بر رخ آن دلبر آورد زین مادر و پدر پسری چون تو یا حسین نبود عجب که فخر بر او داور آورد ما را هم ای حسین! چو فطرس شفیع باش تا مرغ دل فرشته شود پر درآورد مولا کبوتر حرمت کن «یتیم» را شاید سری میانۀ سرها در آورد @raziolhossein