eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.8هزار دنبال‌کننده
516 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم آراست چو از پرتو انوار حسین‌ هرکجا بود دلی گشت هوادار حسین ای خوشا سوّم شعبان که در این روز عزیز هستی آرایش نو یافت ز انوار حسین عقل سرگشته از آن است که چون در عالم‌ رسم شد دایره‌ٔ عشق ز پرگار حسین نور حق بود که خاموش نگردد هرگز هست در هر دو سرا گرمی بازار حسین نامش آتش به دل عارف و عامی زد و باز با خبر کس نشد از حرمت بسیار حسین از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسین پرتو ذات خدا هست حسین بن علی‌ منکر حقّ شود آن کو کند انکار حسین تا نمودار شود جلوه‌ٔ یزدان خوشتر اهرمن صحنه بیاراست به پیکار حسین او حیات ابدی داشت توان گفت آری‌ کرد با خویش ستم خصم ستمکار حسین فاتح هر دو سرا کشته‌ٔ عاشورا بود گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسین زنده از نهضت خونین حسین است اسلام‌ عقل و عشقند ستایشگر کردار حسین چشم گردون که بود خیره‌ٔ جانبازی‌ها کس نبیند به وفاداری انصار حسین اشک مهلت ندهد تا به لب آرم سخنی‌ از جوانمردی جانسوزِ علمدار حسین ای ابا الفضل که فضل از تو فضیلت‌ها یافت‌ نخل آراسته بودی تو به گلزار حسین دو علی را پسر فاطمه در راه خدای‌ داد و سجّاد بشد قافله سالار حسین دشمن رذل، ستم هرچه فزونتر می‌کرد غافل از دوست نمی‌شد دل بیدار حسین من که شرمنده‌ٔ بی‌حاصلی خویشتنم‌ کی توانم سخنی گفت سزاوار حسین فخرم این است که بدانند که «ناظر زاده» چاکری هست کمر بسته به دربار حسین «ره» @raziolhossein
ابر آمد و گریه کرد با باد گریست باران شد و قطره قطره افتاد، گریست تا کرببلا زنده بماند ، هر روز در سوگ پدر حضرت سجّاد گریست @raziolhossein
بهت حق ميدم آقاجون كه خون جاريشه از چشمات كـه بُــردن عمّه جانت رو ، دمِ دروازه ي سـاعـات ميگم با ناله و گريه ، بميــرم واسَــت اي آقــام ميگي با ناله و گريه ، اَمون از شام اَمون از شام چه قدر رقّـاصه آوردن ، چه قدر بي دردِ لَـجّـاره نـمي دونن مگه اينا ؟ كه اين خــانوم عــزاداره پـوشيدن پيرهنايِ نـو ، يه مُشت نامرده "لامذهب" فقط سنگــه كه از رو بام ، خوش آمد ميگه به زينب پريشون ، زار ، دلخسته ، طنابي دستاشو بســته سرِ راش هركي وايساده ، شراب تو دستشه مـستـه سَـــرِ مردايِ دنيا رو ، زدن بر نيزه ها ، اي واي داره خون مي چكه رو خاك ، از اين سرنيزه ها اي واي ببين قرآن و رو نيزه ، كه آيه آيــه مي خــونه كــنارِ ناقه ي زينب ، سرِ عبّاس ، گريــونه سر شش ماهه با اينكه ، به ني با پارچه بنده اگه دقّت كني پيـداس ، هنوزم داره مي خــنده رقيّـــه با سر انگشتش ، داداشش رو نشون ميده ربابم ديدتش انــگار ، كه دستاشو تـكون ميده ميگه ليلاي غمديده ، بمــيرم واسَت اي مادر كه ديدم از رويِ نيزه ، سرت افتاد علي اكبر ميونِ اين همه دشنام ، ميونِ اين همه آزار الهي وا نشه پايِ ، بي بي زينب سرِ بازار سراغ از عمّه مي گيرن ، سياهي ها كبودي ها تلافي مي كنن امروز ، سرِ كوچه ، يهودي ها @raziolhossein
دریا به دیدهء تر من گریه می کند آتش به سوز حنجر من گریه می کند تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه بر لاله های پرپر من گریه می کند سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازۀ سر من گریه می کند از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ریزد سرشک دیدهء اکبر به نوک نی اینجا به من برادر من گریه می کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند رأس حسین بر همه سر می زند ولی چون می رسد برابر من گریه می کند زنهای شام هلهله و خنده می کنند جایی که جدّ اطهر من گریه می کند...   @raziolhossein
عالم آراست چو از پرتو انوار حسین‌ هرکجا بود دلی گشت هوادار حسین ای خوشا سوّم شعبان که در این روز عزیز هستی آرایش نو یافت ز انوار حسین عقل سرگشته از آن است که چون در عالم‌ رسم شد دایره‌ٔ عشق ز پرگار حسین نور حق بود که خاموش نگردد هرگز هست در هر دو سرا گرمی بازار حسین نامش آتش به دل عارف و عامی زد و باز با خبر کس نشد از حرمت بسیار حسین از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسین پرتو ذات خدا هست حسین بن علی‌ منکر حقّ شود آن کو کند انکار حسین تا نمودار شود جلوه‌ٔ یزدان خوشتر اهرمن صحنه بیاراست به پیکار حسین او حیات ابدی داشت توان گفت آری‌ کرد با خویش ستم خصم ستمکار حسین فاتح هر دو سرا کشته‌ٔ عاشورا بود گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسین زنده از نهضت خونین حسین است اسلام‌ عقل و عشقند ستایشگر کردار حسین چشم گردون که بود خیره‌ٔ جانبازی‌ها کس نبیند به وفاداری انصار حسین اشک مهلت ندهد تا به لب آرم سخنی‌ از جوانمردی جانسوزِ علمدار حسین ای ابا الفضل که فضل از تو فضیلت‌ها یافت‌ نخل آراسته بودی تو به گلزار حسین دو علی را پسر فاطمه در راه خدای‌ داد و سجّاد بشد قافله سالار حسین دشمن رذل، ستم هرچه فزونتر می‌کرد غافل از دوست نمی‌شد دل بیدار حسین من که شرمنده‌ٔ بی‌حاصلی خویشتنم‌ کی توانم سخنی گفت سزاوار حسین فخرم این است که بدانند که «ناظر زاده» چاکری هست کمر بسته به دربار حسین «ره» @raziolhossein
بهت حق ميدم آقاجون كه خون جاريشه از چشمات كـه بُــردن عمّه جانت رو ، دمِ دروازه ي سـاعـات ميگم با ناله و گريه ، بميــرم واسَــت اي آقــام ميگي با ناله و گريه ، اَمون از شام اَمون از شام چه قدر رقّـاصه آوردن ، چه قدر بي دردِ لَـجّـاره نـمي دونن مگه اينا ؟ كه اين خــانوم عــزاداره پـوشيدن پيرهنايِ نـو ، يه مُشت نامرده "لامذهب" فقط سنگــه كه از رو بام ، خوش آمد ميگه به زينب پريشون ، زار ، دلخسته ، طنابي دستاشو بســته سرِ راش هركي وايساده ، شراب تو دستشه مـستـه سَـــرِ مردايِ دنيا رو ، زدن بر نيزه ها ، اي واي داره خون مي چكه رو خاك ، از اين سرنيزه ها اي واي ببين قرآن و رو نيزه ، كه آيه آيــه مي خــونه كــنارِ ناقه ي زينب ، سرِ عبّاس ، گريــونه سر شش ماهه با اينكه ، به ني با پارچه بنده اگه دقّت كني پيـداس ، هنوزم داره مي خــنده رقيّـــه با سر انگشتش ، داداشش رو نشون ميده ربابم ديدتش انــگار ، كه دستاشو تـكون ميده ميگه ليلاي غمديده ، بمــيرم واسَت اي مادر كه ديدم از رويِ نيزه ، سرت افتاد علي اكبر ميونِ اين همه دشنام ، ميونِ اين همه آزار الهي وا نشه پايِ ، بي بي زينب سرِ بازار سراغ از عمّه مي گيرن ، سياهي ها كبودي ها تلافي مي كنن امروز ، سرِ كوچه ، يهودي ها @raziolhossein
دریا به دیدهء تر من گریه می کند آتش به سوز حنجر من گریه می کند تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه بر لاله های پرپر من گریه می کند سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازۀ سر من گریه می کند از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ریزد سرشک دیدهء اکبر به نوک نی اینجا به من برادر من گریه می کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند رأس حسین بر همه سر می زند ولی چون می رسد برابر من گریه می کند زنهای شام هلهله و خنده می کنند جایی که جدّ اطهر من گریه می کند...   @raziolhossein