eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.9هزار دنبال‌کننده
516 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری فوق عروج وهم و فراتر ز باوری از هرچه دیده‌اند و ندیدند، خوب‌تر وز هرچه گفته‌اند و نگفتند، برتری خالیست از ثواب و پر است از خطا و جرم پرونده‌ی سیاه مرا هرچه بنگری من کمترم از این‌که بسوزانی‌ام به نار تو برتری از این‌که به رویم بیاوری خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم من عبد کوچکم؛ تو خداوند اکبری پرسی اگر تو کیستی و من که؟ گویمت: من بنده‌ی فراری و تو بنده‌پروری در پیش وسعت کرمت نیز کوچک است حتّی گر از گناه همه خلق بگذری من داخل بهشت ولای علی شدم باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری ما را هماره بار معاصی به روی دوش تو دم‌به‌دم حوائج ما را برآوری میثم گناه‌کار و تو بخشنده و کریم کز لطف خویش، ناز گنه‌کار می‌خری @raziolhossein
منم آن گناهکاری که به معصیت اسیرم تو مرا عزیز کردی ز گنه ولی حقیرم تویی آنکه بی‌نیازی و منم نیازمندم تو عطا کننده و من سر کوی تو فقیرم تویی آن بزرگواری که کرامت است کارت چه شود که من هم امشب ز تو توشه ای بگیرم نظری کن و برایم بنویس یک نجف را خوشم آنکه در همه عمر سگ درگه امیرم همه هست آرزویم که علی علی بگویم که میان ذکر گفتن وسط حرم بمیرم سر سفره وقت افطار نظرم به آب افتاد دل من شکست و یادِ علیِ نخورده شیرم به فدای مادری که سر کودکش به نی دید به اشاره گفت اما ز غم حسین پیرم @raziolhossein
منم آن گناهکاری که به معصیت اسیرم تو مرا عزیز کردی ز گنه ولی حقیرم تویی آنکه بی‌نیازی و منم نیازمندم تو عطا کننده و من سر کوی تو فقیرم تویی آن بزرگواری که کرامت است کارت چه شود که من هم امشب ز تو توشه ای بگیرم نظری کن و برایم بنویس یک نجف را خوشم آنکه در همه عمر سگ درگه امیرم همه هست آرزویم که علی علی بگویم که میان ذکر گفتن وسط حرم بمیرم سر سفره وقت افطار نظرم به آب افتاد دل من شکست و یادِ علیِ نخورده شیرم به فدای مادری که سر کودکش به نی دید به اشاره گفت اما ز غم حسین پیرم @raziolhossein
  بگذار تا بميرم در اين شب الهی  ورنه دوباره آرم رو روی روسياهی  چون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبه  چندان كه باز گردم گيرم ره تباهی چون رو كنم به احياء، دل زنده گردم اما  دل مرده مي‏شوم باز با غمزه گناهی  گرچه به ماه غفران بسته است دست شيطان  بدتر بود ز ابليس اين نفس گاه گاهی  ای كاش تا توانم بر عهد خود بمانم  شرمنده‏ ام ز مهدی وز درگهت الهی  تا در كفت اسيرم قرآن به سر بگيرم  چون بگذرم ز قرآن اُفتم به كوره راهی  من بندگی نكردم با خويش خدعه كردم  ترسم كه عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی  با اينكه بد سرشتم با توست سرنوشتم  دانم كه در به رويم وا مي‏كنی به آهی  ای نازنين نگارا تغيير ده قضا را  گر تو نمي‏پسندی تقدير كن نگاهی  دل را تو مي‏كشانی بر عرش مي‏كشانی  بال ملک كنی پهن از مهر روسياهی  دل را بخر چنان حُر تا آيم از ميان بُر  بی عجب و بی تكبّر از راه خيمه گاهی  امشب به عشق حيدر ما را ببخش يكسر  جان حسين و زينب بر ما بده پناهی آخر به بيت زينب بيمار دارم امشب  از ما مگير او را جان حسن الهی  در اين شب جدايی در كوی آشنايی  هستم چنان گدايی در كوی پادشاهی @raziolhossein
از شرم گناه خسته حالی دارم پر سوخته ام شکسته بالی دارم پُرسی تو اگر ز من، چه داری گویم چیزی که ندارم ، دست خالی دارم @raziolhossein
از بس که ‌ر‌ئو‌ف و ‌مهر‌بانی یا ‌ر‌ب تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب هرگز نشنیده ‌ا‌م گنه ‌کاری را از خانه‌ی ر‌حمتت برانی یار‌ب ..... نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟ جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو @raziolhossein
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت.. همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت! پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربت جانان برداشت علی امشب به سر سفره ی زینب رفت و.. طبق معمول عوض شیر و نمک نان برداشت امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت.. هرچه برداشت قدم فاطمه گویان برداشت آخرین لقمه ی نان را به یتیمانش داد کوفه را زمزمه آه یتیمان برداشت امشب ای کوفه علی پیش شما مهمان است صبح فردا وسط خون خودش غلتان است @raziolhossein
گرچه بر این آستان روی سیاه آورده ام شرمسارم، اشک هایم را گواه آورده ام دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست من برایت کوله باری از گناه آورده ام در جزا، پرونده ی ما را بسوزان جای ما از قضا، من نامه ای پر اشتباه آورده ام  خسته ی راهم، به یک لبخند مهمانم کنید از خرابات هوس، حال تباه آورده ام دل بریدم از همه، دل بسته ام بر مهر یار رخصتی فرما، رفیقی نیمه راه آورده ام باز کن آغوش خود بر بنده ی آلوده ای من به ستار العیوبی ات پناه آورده ام کارهایم زشت بود اما نهادم زشت نیست مهر مولایم علی را عذر خواه آورده ام پای من لغزید و دستم را گرفت این روضه ها نیمه جانی از کنار پرتگاه آورده ام تحفه ای دارم که بی شک حاجتم را می دهند اندکی تربت به درگاه اله آورده ام داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومند نجات مثل حر رو بر مسیح قتلگاه آورده ام @raziolhossein
بی اعتبارم اما این اشک من می‌ارزد چشم تر گنهکار، مطمئناً می ارزد حتی اگر که در را وا بر رویم نکردند این پشت در نشستن، این در زدن می‌ارزد غیر از تو من ندارم پشت و پناه یا رب هستم همین که با تو، من هم سخن می‌ارزد من مستحق نارم اما ز در مرانم دارم همین که ذکر تو بر دهن می ارزد ما بین گریه هایم، بین الهی العفو گفتی بگو حسن جان، جانم حسن می ارزد آلوده ام ولیکن سینه زن حسینم اینکه هنوز هستم یک سینه زن می‌ارزد گریه به هر مصیبت کردم اگر ضرر بود گریه فقط به شاه عریان بدن می‌ارزد هر چند نیزه خورده هر چند نعل خورده اما برای زینب این پیرهن می ارزد @raziolhossein
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم..،بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آن‌قَدَر حادثه این کودک گریان دیده نَفس‌ِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشم‌پوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد... خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده @raziolhossein
جهت دسترسی آسان به اشعار مورد نظر میتوانید از هشتگ های زیر استفاده کنید التماس دعا🙏
ای کاش که نوری به نهادم برسد زاد سفری بهر معادم برسد با این همه کوله‌بار عصیان، شب قدر من آمده‌ام خدا به دادم برسد @raziolhossein
باز کن آغوش خود را سائل‌ات سر می رسد آن گدا که بخشش‌ات را کرده باور،می رسد آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین ناله های هر شبم از پشت این در می رسد تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن رفته‌رفته عمر من دارد به آخر می رسد در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده... هر که به جایی رسید ، از دیده‌ی تر می رسد گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی مکن ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی... دلشکسته گیر می افتد ، به دلبر می رسد نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد در سراشیبی قبرم ، بعد تلقین خواندنم... حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد بعدها ارث پدر یک‌جا به دختر می رسد سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید نیزه‌داری مست با راس برادر می رسد در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود... کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد @raziolhossein
أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ  خط از طومار مومنینم مزنی ننگ ابدی را به جبینم مزنی پیش همه آبرو به من بخشیدی بالا بردی مرا، زمینم مزنی @raziolhossein
أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ  خط از طومار مومنینم مزنی ننگ ابدی را به جبینم مزنی پیش همه آبرو به من بخشیدی بالا بردی مرا، زمینم مزنی @raziolhossein
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم با لباس پاره هم دارم بهای بهتری چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود راه این آلوده افتاده به دریای نجف خوب شد من را سپردی دست آقای نجف هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری موقع افطار، ما را کربلا هم می بری رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت @raziolhossein
بس است خواب گران، دیده باز کن ای دل خدا خدا کن و راز و نیاز کن ای دل به اشک دیده چو اسپند روی آتش باش مباش ساکت و سوز و گداز کن ای دل کریم قصد عقوبت به راحتی نکند به قصد توبه تو دستی دراز کن ای دل خود تو باعث رسوایی ات شدی یکبار قصورهای خودت را لحاظ کن ای دل خلاف روی خلاف و گناه روی گناه بیا کمی به خودت اعتراض کن ای دل! ولی همین که در این نیمه های شب اینجا نشسته ای به همه خلق ناز کن ای دل برای کرب و بلا رفتن از امام رؤوف بخواه تذکره! کسب جواز کن ای دل سپس شبیه عقیله! کنار قربانگاه تو نیز روی به سوی حجاز کن ای دل: بگو که یا نبی الله کربلا غوغاست تن حسین به خاک و سرش روی نی هاست @raziolhossein
خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت قبلِ توبه کردنم دل را به سوی خود کشید من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت! سر به زیر و دل شکسته، از همه رانده شدم دید تنهایم خودش بی تاب دستم را گرفت روز... نه... می خواست شرمنده نباشم پیش خلق صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت معصیت کردم... قساوت در دلم آمد ولی اشک، این سرمایه ی نایاب دستم را گرفت وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت آبرویم را خرید ارباب... دستم را گرفت گفتنِ یک بار ذکر دلربای "یاحسین" بیشتر از سجده در محراب دستم را گرفت تشنه بودم، بالب تشنه به سویم آمد و... ... قبل از آنی که بگویم آب دستم را گرفت روضه خوان بالای منبر از سر بر نیزه خواند روضه ی خورشید عالم تاب دستم را گرفت @raziolhossein
ماه رحمت شده پس حال بکا را برسان نفس اهل مناجات و دعا را برسان سال نو شد غم ما کهنه تر از هرسال است بده عیدی به همه، صاحب ما را برسان ما رساندیم دل بی سر و پا را به حرم دلمان تنگ شده! صحن رضا را برسان نرسان مرگ مرا تا که علی هم برسد زودتر صاحب ایوان طلا را برسان کار به فاطمه باشد همه را می بخشند لحظهء بخشش دلسوخته ها را برسان هرکسی نوکر زهراست گدای حسن است تا در خانه ارباب، گدا را برسان سرِ ما را بِشِکن این دل ما را نَشِکن بیقرار حرمم، کرببلا را برسان نسخهء درد همه تربت اعلاست حسین بی جهت نیست مریضیم! شفا را برسان وای از آنجا که حسین بن علی ناچاراً گفت زینب به من آن کهنه عبا را برسان خواهرم پاشو کمک کن به جوانان حرم به حرم این تن انگشت نما را برسان @raziolhossein
آهسته آهسته ببندم بارِ خودرا من می روم اما ندیدم یارِ خودرا شب‌های خوبی بود حیف از دست دادم قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا من توبهٔ شب‌های قدرم را شکستم پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا شاهد میاور من گنهکارم قبول است اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم خالی مکن از پشت من دیوار خودرا تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا نور دعا قلب و زبانم شستشو داد تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا یک عمر پای سفره زهرا نشستم بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا سنخیّتی بین من و آقای من نیست تطبیق دادم با علی کردار خودرا رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد وعده به ما داده علی دیدار خودرا زهرا رسانَد یاری ما در قیامت آقای محشر حیدر کرار خودرا وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم باگریه واکردم فقط افطار خودرا گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم یادی نمودم غربت دلدار خودرا شب‌های آخر سائل سلطان طوسم دارد هوای نوکر دربار خودررا من شاهرگ پایِ یکی یکدانه دادم عالم خبردارند من «عبدالجوادم» @raziolhossein
یارب بیا نیایش ما را قبول کن از بنده ی حقیر تو مولا قبول کن سی روز درحضور تو ماسجده کرده ایم این سجده های ناقص مارا قبو ل کن گر میهمان خوب برایت نبوده ایم عرض ارادت از همه ما قبول کن یک ماه میهمان  تو بودیم  ای کریم مارا تو سائلان همین جا قبول کن درامتحان بندگیت سرشکسته ایم من اعتراف می کنم ، امّا قبول کن مهمانیت تمام شدوسفره جمع شد مارا هنوز تشنه ی دریا قبول کن شب های قدر ذکر علیٍ علیّ ما پیچید درعوالم بالا، قبول کن ما که نماز و روزه ی خوبی نداشتیم امّا به جان حضرت زهرا قبول کن با اشک شرم خویش«وفایی»نوشت  وگفت یک شاخه گل به رسم هدایا قبول کن @raziolhossein
چشمم امروز اگرخیس شد و بارانی..  علت این است که مهمانم و در مهمانی  کرده حق رحمت خود را ب گدا ارزانی عرفه روز حسین است و خداهم بانی همه درسایه ی الطاف حسین آمده ایم اصلا انگار به بین الحرمین آمده ایم سهمم از زندگی بی تو‌ بداقبالی شد کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد بعد ماه رمضان کاسه من خالی شد ولی امروز که خواندی تو مرا عالی شد! بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم دیدی آخر  که سرانجام به تو برگشتم! به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم من برای هوسم رشوه به شیطان دادم باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم من ازآن روز که عبد علی ام آزادم جان آقام علی عفو کن الان همه را کم نکن از سر ما مادری فاطمه را هرچه شد مهرعلی را که ندادم زکفم موقع نوکریم گم نشد اصلا هدفم خاکم اما به روی دامن شاه نجفم با هرآنکس که علی دوست نباشد طرفم! با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا اربعین از نجف او بروم کرب و بلا گریه هرشبه و ناله توام داریم همه سال به دل شور محرم داریم ما فقط یک شب سوم بخدا کم داریم با رقیه شرف هردوجهان هم داریم اوکه امروز خودش قبله حاجات شده روی دوش عمویش گرم مناجات شده روزی ازعرش خداوند نگین می افتد زینت دوش عمو روی زمین می افتد با لگدها ب یسارو به یمین می افتد طفل با ضربه سیلی به یقین می افتد گرچه امروز به دستش زر و زیور دارد بعد یک ماه دگر غصه معجر دارد @raziolhossein
گر بردل ما نور امیدی برسد بر قفلِ دل بسته کلیدی برسد ای کاش که در دعای روز عرفه از صاحب ما به ما نویدی برسد @raziolhossein
گدای نیمه شب آمد گدا پذیر کجاست کسی که رحم کند بر منِ حقیر کجاست دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم.. نشسته ام دم این خانه،دستگیر کجاست دوباره ریزه خور سفره ی کمیلم من نگاه مرحمت حضرت امیر کجاست فدای دست کریمی که هرشب جمعه.. میان عرش صدا میزند فقیر کجاست؟! شبیه طفل که گم میشود هراسانم فرار میکنم از آن و این، مجیر کجاست؟! جوانیم به بطالت گذشت شرمندم پناه گریه ی این شرمسار پیر کجاست . فدای نام شهیدی که حضرت سجاد.. زمان دفن تنش گفت که حصیر کجاست @raziolhossein
سخت در نفس خود گرفتارم نیست جز‌ معصیت دراین بارم دور افتاده ام ز آغوشت تو به فکر منی و من زارم فیض آماده است و من کورم نور آماده است و من نارم با تو بودم ولی عوض نشدم این همه با گلم ولی خارم مثل خوبان به من محل دادی نه! نگفتی که من گنهکارم تو به رویم نمیزنی اما... چه کنم با گناه بسیارم عمر رفت و اجل رسید و هنوز بنده ی زرق و برق بازارم نیمه شب آمدم که عرض کنم.. عذرخواهم خدای غفارم! تو دوای منی شفای منی نظری کن که سخت بیمارم به سرم فکر کربلا زده است به هوای حسین بیدارم کربلای مرا ضمانت کن برسان تربتی ز دلدارم فاطمه امشب آمده به حرم آرزومند شام دیدارم ناله ی یا بنی خواهد زد به تنت هرکسی که آمد زد.. اهل کوفه چرا نفهمیدند به بزرگان لگد نباید زد.. تو بریده بریده جان دادی خنجرش را کشید و ممتد زد حرمله بر گلوت محکم زد و سنان بر دهان تو بد زد @raziolhossein