eitaa logo
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
440 دنبال‌کننده
3هزار عکس
287 ویدیو
29 فایل
ما اینجا جمع شدیم که بگیم... 💯میشه هم دیندار بود و هم به بالاترین لذت ها رسید رسالت دین در همین هست 👆 ارتباط با ما: @hajeb114
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خیلی عجیبه که ماه رمضان ما، امام زمانی نیست! 🔻رمضان بدون یاد امام زمان(عج)، مثل نماز بی‌وضوست! @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 9⃣ ✅ #فصل_سوم ...صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج‌هزار تومان دیگر اض
🌷 – قسمت 0⃣1⃣ ✅ .... مطمئن بودم همین‌که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه‌ها و دلواپسی‌هایم تمام می‌شود. چند روز از آن ماجرا گذشت. صبح یک روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دورتادورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یک درش به کوچه باز می‌شد و آن یکی درش به باغی که ما به آن می‌گفتیم باغچه. باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آن‌جا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت‌ها جوانه زده بودند و برگ‌های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می‌درخشید. بعد از پشت سرگذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت‌بخش بود. یک‌دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت‌ها صدایم می‌کرد. اول ترسیدم و جاخوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح‌تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت‌ها بود پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم، سایه‌ای از روی دیوار دوید و آمد روبه‌رویم ایستاد. باورم نمی‌شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه‌جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون این‌که حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله‌ها را دوتا‌یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم. صمد کمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یک‌راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: «انگار قدم اصلاً مرا دوست ندارد. من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته‌ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه‌ی خانه‌شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی‌انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار کرد و رفت.» نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه‌ی ما و گفت: «قدم! عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست‌تنهام.» عصر رفتم خانه‌شان. داشت شام می‌پخت. رفتم کمکش. غافل از این‌که خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین‌که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج‌آقا بفهمند، هر دویمان را می‌کشند.» خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ‌کس نمی‌فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سرزمین، آبیاری.» بعد از این‌که کمی خیالم راحت شد، زیرچشمی نگاهش کردم. چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. بازهم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. 🔰ادامه دارد....🔰 @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃   ✨﷽✨ سلام صبح سومین روز ماه رمضانتون بخیر وخوشی ☕ 🌹 😊 به آخرین شنبه اردیبهشت ماه خوش آمدید 🌼🍃 در آخرین صبح شنبه اردیبهشت ماه🍃🌸 🍃🌼از خدا برایت بهترین ها را میخواهم😍 🍃همان بهترین هایی که امید و شادی را به زندگی ات ببخشد☺️ فقط بر خدا توکل کن و به او امید ببند😇 که پروردگارت بر هر کاری تواناست😊 #صب🌸🍃 @razkhoda
هدایت شده از parya
1_8510496.mp3
4.17M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* # راز_خــــدا.... * 12 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 11 "علت اصلی دین گریزی" 🔴 گاهی وقتا میبین
* .... * 13 💕◈•══•💖•══•◈💞 12 ✅ بالاخره همه توی دنیا رنج میکشن. ✔️حتی اونایی که فکر میکنید آدمای ثروتمند و معروفی هستن؛ 🔮حتماً یه بار برید پای صحبت ها و درد دلاشون بشینید، می بینید که مشکلات عجیب و غریبی دارن که وقتی آدم میشنوه با خودش میگه خوبه که من مثل اونا نیستم!😊 💢حالا این وسط بعضی ها برای فرار از رنج ها، اقدام به دین گریزی میکنن. 💢علت این دین گریزی هم صرفاً بی ایمانی نیست. مثلاً میبینیم که فلان جوان ممکنه اهل هرزگی هم باشه اما اربعین کربلا میره و در هیات ها هم شرکت میکنه!🌷 🔴اونوقت برخی از دلسوزان بهش میگن ای جوان! چرا انقدر بی ایمانی! ایمان داشته باش! 😒 * برادر من! اون ایمان کافی داره، اما مشکلش اینه که اهل تحمل رنج نیست. ☺️ 💢 اون ایمان داره اما به عرضش اشتباه رسوندن! 😒 🛄بندۀ خدا خیال میکنه که میتونه توی دنیا زندگی کنه و رنجی هم نکشه! فکر میکنه بدون رنج هم میشه به سعادت رسید! 👆👆👆❌ ✅ نه عزیز دلم نمیشه. ✔️ با بی دینی کردن رنج های خودت رو افزایش نده. یه مقدار رنج دینداری رو میکشی عوضش کلی جلو میفتی توی زندگی و بندگیت. ارزشش رو داره، نگران نباش!👌✔️ 🌺تو بیا درست و حسابی دینداری کن، «نترس خدا اجازه نمیده که زیاد رنج بکشی...»😌💕 خداوند مهربان، تو رو توی دست های خودش بزرگ خواهد کرد...💓💖 «تو فقط به مهربانی خدا ایمان داشته باش...» 👆💕 چرا انقدر تأکید میشه که در ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گفته بشه؟ ✅ یکی از علت هاش اینه که انقدر مهربانی خدا رو تکرار کنی که باورت بشه که خدا مهربان هست و «اگه رفتی سراغش، نمیذاره زیاد رنج بکشی...» 🔮انقدر که اجازه نمیده حتی رنج های طبیعی دنیا هم زیاد اذیتت کنن... 👇 ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۷ "حجاب مناسب" ⭕️ یکی دیگه از عوامل مهم نا آرامی توی خانواده، بی حجابی و بدح
۱۸ " فیلم های مستهجن " 🔹گفتیم که تک تک اعضای خانواده باید مراقب هیجان های کاذب باشن. 🚫 یکی از هیجان های خطرناک، عکس ها و فیلم هاس مستهجن هست. اصلا معنای مستهجن هم "به هیجان آورنده" هست. 🔺 همیشه یادتون باشه که: کسی که توسط "حرام" به هیجان در بیاد دیگه توسط "حلال" به هیجان نخواهد رسید... 🔴 مردی که اهل دیدن فیلم های پورن و مستهجن باشه، دیگه نمیتونه ارتباط خوبی با همسرش داشته باشه... 🔺بدبخت میخواست لذت های خودش رو بیشتر کنه اما اتفاقا زد و لذت های خودش رو نابود کرد... 😒⁉️ لذت حلالی که هزاران ثواب و نورانیت داشت رو رها کرد و رفت سراغ لذت مسخره و کوچکی که هم دنیا و هم آخرتش رو جهنم خواهد کرد... 🔥🔥🔥 حاج آقا! چطور دیدن فیلمای مستهجن رو ترک کنیم؟😓 ان شالله در پیام های بعدی... 💖 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 0⃣1⃣ ✅ #فصل_سوم .... مطمئن بودم همین‌که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه‌ها و دلواپ
🌷 – قسمت1⃣1⃣ ✅ .... کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار درستی نمی‌کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه‌های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست‌هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می‌کنی؟! بنشین باهات کار دارم.» سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله‌ی خیلی زیاد از من. بعد هم یک‌ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این‌طور باشد. آن‌طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می‌خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین‌جا توی قایش.» از شغلش گفت که سیمان‌کار است و توی تهران بهتر می‌تواند کار کند. همان‌طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی‌گفتم. صمد هم یک‌ریز حرف می‌زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.» چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه‌رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی‌فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!» جواب ندادم. دست‌بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!» بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت. وقتی دید به این راحتی نمی‌تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه‌ی کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می‌کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم. بعد از شام، ظرف‌ها را جمع کردم و به بهانه‌ی چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم. 🔰ادامه دارد...... @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 خدایا🙏 همانگونه که چشمهايمان را✨ ازخواب بيدار کردی،🌸🍃 روح مان را از غفلت بيدار کن✨ و همانگونه که جهان را🌸🍃 به نور صبح منور گرداندی✨ زندگیمان را🌸🍃 بنور هدايتت منور بگردان✨ آمین یا رَبَّ 🙏 #روز_زیباتون_بخیر ☀️ 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
هدایت شده از parya
1_8690942.mp3
4.13M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خـــــدا.... * 13 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 12 ✅ بالاخره همه توی دنیا رنج میکشن. ✔️حت
* .... * 14 💕◈•══•💖•══•◈💞 13 "برخورد صحیح با رنج" ⭕️اگه ما برخورد درستی با رنج نداشته باشیم، «اتفاقاً رنج هامون بیشتر خواهد شد». 👆👆👆خیلی مهم ⛔️اگه کسی رنج مخالفت با بعضی از دوست داشتنی ها رو تحمل نکنه، خواه ناخواه دچار رنج های دیگه ای خواهد شد که زندگیش رو تلخ خواهد کرد. 🚫 مثلاً آدمی که حسادت داره، طبیعتاً باید با مبارزه با نفس، این خصلت بد رو کنار بذاره. اما اگه اهل مبارزه با نفس نبود، این خصوصیت باعث میشه که «چشمِ دیدنِ پیشرفت های دیگران رو نداشته باشه» ⭕️⭕️⭕️ و تا میبینه که یه نفر بالاتر از اون هست، سریع ناراحت میشه و مدت ها ذهنش درگیر اینه که هر طوری شده اون شخص رو از جایگاهی که داره به زیر بکشه!🚸 🔹عزیز دلم چرا با حسادت، روحِ خودت رو از بین میبری؟ 😒 👈خب یه مدت با این احساس نادرست خودت مبارزه کن. یه مدت مراقبت کن و به محض اینکه حس حسادت توی ذهنت اومد به هوای نفست بگو: تو بیخود کردی که حسادت می کنی!😒🚫 چرا میخوای منو اذیت کنی؟ بچسب به زندگی خودت! 🚸هر بار که این حس اومد سراغت، شما این مبارزه با نفس رو انجام بده. بعد از یه مدت به لطف خدا، رذیلۀ حسادت از توی قلبت بیرون میره....✅ مساوی با: رنج ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دستان خدا کجای زندگی ماست؟ 🔻 کجا میخوای بری؟..... @razkhoda