ادامهٔ خاطرهٔ ام با شهید مریدی (ره)
به مهدی گفتم حتماً تابحال برای شما هم پیش آمده که در حین بازی فوتبال یا بازی دیگری دست و پایت زخمی شده باشد و متوجه نشده باشی ولی بعد که متوجه میشوی تعجب می کنی که چرا دردی حس نکرده ای؟!
چون در آن لحظه، توجهی که به بازی داری تو را از توجه به خودت غافل ساخته!
شهید راه خدا هم بخاطر آن توجهی که به خدا داره از خودش و آنچه بر او وارد میشود بی خبر است و خدا هم چشمانش را به چیزهایی روشن میکند که اصلاً نمیفهمد کی و کجا و چطور جان داده است.😍
بعد برایش مثالی زدم گفتم مثلاً تو همینطور که همراه رزمندگان در حال جنگیدن و حمله به دشمن هستی، یک وقت مشاهده می کنی که دختری هم به همراه تو داره کمکت میکنه ولی حجاب نداره! تو بهش میگی ببخشید شما دیگه کی هستی و اینجا چکار میکنی؟ و چرا حجاب اسلامی نداری؟!😳
اونم میخنده و دست میندازه گردنت میگه این چه سؤالیه که میکنی؟! اخمتو باز کن! یعنی هنوز متوجه نشدی که شهید شدی و اینجا بهشته؟!😍
بعد نگاه میکنی میبینی واااااای خدای من چه خبره؟!😲 😍 😃
صحبتمون که به اینجا رسید دیدم مهدی از خنده و خجالت، سرخ شده و چون نمیتونه جلوی خنده اش را بگیره صورتش را از من بر می گردونه!
بهش گفتم آهای شیطون! بگو ببینم تو که قرار بود برای خدا بیای جبهه! پس خوشحالی و خنده ات برای چیه؟!
گفت خب خودت میگی شهادت این شکلیه!🤣
گفتم حرف من نیست، واقعیت همینه و تازه پیامبر (ص) چیزهایی در معراجش دیده و نقل کرده که من نمیتونم برات بگم خودت که رفتی خواهی دید!
ناقلا بعد از آن، هی سؤال میکرد تا بدونه توی بهشت دیگه چه خبرهایی هست؟!😆
خلاصه به ماه نکشید که آسمانی شد و رفت تا ببینه داستان از چه قراره !😜
و الآن کجاست و چه کارها که نمیکنه خودش میدونه و خدای خودش؛ به من ربطی نداره و منم هیچ مسئولیتی را گردن نمیگیرم!🤪
البته یک متهم دیگه هم سراغ دارم که باعث جا ماندن من از قافلهٔ شهداء شد و اونم کسی نیست جز ابوالفضل مرادی که خیلی با مریدی رفیق صمیمی بود و شنیدم ظاهراً دامادشان هم شده🤔
زنده و یا قیمه قیمه شدهٔ ابوالفضل مرادی را کسی برام بیاره پاداش بزرگی بهش میدم🎁 😬
میپرسید چرا؟!☹️😠
چون آن لحظه ای که حاج محمود پاکنژاد بچه ها را به دو بخش تقسیم کرد و نصفی را فرستاد جزیرهٔ مجنون و نصف دیگر پیچ انگیزه ، اسم من توی لیست جزیره بود که اکثراً به شهادت رسیدند! ولی نمیدونم اون لحظهٔ آخر ابوالفضل مرادی چه چیزی در گوش حاج محمود گفت که حاجی گفت نیکوحرفیان جزیره نره بیاد با این گروه بره پیچ انگیزه☹️
بعداً که ما را از پیچ انگیزه بردند برای مهران، هی خبر می آوردند که توی جزیره شهید دادیم تا اینکه خبر شهادت مریدی هم رسید🌹
این هم یادمه که وقتی ابوالفضل مرادی خبر شهادت مهدی مریدی را شنید، چون خیلی با هم رفیق صمیمی بودند، برای اینکه بتونه حریف خودش بشه که جلوی ما گریه نکنه، شروع کرد به کله ملق زدن و ادا و اطوار در آوردن🤸♂ 🤸♂ و هی میگفت واااای خدای من مهدی هم شهید شد!
واقعاً خوشا به سعادتشان🤔🌹
یا لیتنا کنا معهم فنفوز فوراً عظیماً 🤝
التماس دعا 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی شکرررررر به باران زیبایت❤️🌷👌
4.34M
نجات گردان لرها"
بروایت محمد ..
کربلای ۵ جزیره ام الطویل سال ۶۵
رزمنده آنلاین ✅
5.26M
صوت جلسه 🎧🌷
دوستان عزیز واحد دیدبانی توپخانه
بخش اول ۳ بهمن
رزمنده آنلاین ✅
2.6M
صوت جلسه 🎧🌷
دوستان عزیز واحد دیدبانی توپخانه
بخش دوم ۳ بهمن
مهمان ویژه سردار حاج ابوالفضل شهامی
رزمنده آنلاین ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار با رضا
حجه الاسلام کتابی
43.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخلاص شهید خجسته
بروایت علی عاشوری
منزل حاج رضا سفید آبی
رزمنده آنلاین ✅
shahram.nazeri.kishe.mehr.mp3
5.45M
آهنگ شبانگاهی🎼🎧
کیش مهر 🌹
شعر علامه طباطبایی ره🍃
اواز شهرام ناظری
رزمنده آنلاین ✅
این که تو داری قیامتست نه قامت
وین نه تبسم که معجزست و کرامت
هر که تماشای روی چون قمرت کرد
سینه سپر کرد پیش تیر ملامت
هر شب و روزی که بی تو میرود از عمر
بر نفسی میرود هزار ندامت
عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
باقی عمر ایستادهام به غرامت
سرو خرامان چو قد معتدلت نیست
آن همه وصفش که میکنند به قامت
چشم مسافر که بر جمال تو افتاد
عزم رحیلش بدل شود به اقامت
اهل فریقین در تو خیره بمانند
گر بروی در حسابگاه قیامت
این همه سختی و نامرادی سعدی
چون تو پسندی سعادتست و سلامت
سعدی جان🌷🪴
🌸🍃🌸🍃
در اساطیر یونان باستان، از شخصیتی افسانه اي به نام پروکروستس نام برده شده است
او همه مسافرانی که قصد ورود به آتن را داشتند، روی تختی می خواباند و اگر مسافری، کوتاه تر از اندازه تخت بود، آنقدر او را می کشید تا اندازه شود یا اگر هم بلندتر بود پاها یا دستهایش را قطع می کرد!
از نظر پروکروستس تنها اشخاصی درست و کامل بودند که به اندازه تخت او بودند!
داستان این تخت داستان هر روز زندگی ماست...
در حقیقت تک تک ما آدم ها که خود را جزو افراد روشن و باسواد می دانیم، دیگران را با تخت پروکروستس خود می سنجیم ...
تختی که ابعادش اعتقاد، باور، ثروت، قدرت، زیبایی و... است!
اگر فردی در این چهارچوب قرار نگیرد، نه تنها باعث افتخار نیست; بلکه ما به عنوان یک آدم بازنده، بی عرضه و بی کفایت به او نگاه می کنیم و آنقدر او را می کشیم یا له می کنیم، تا از اندازه و فرم واقعی خودش خارج شود و طبق سلیقه و قضاوت ما شود...
آنگاه که چیزی از خود واقعی اش نماند، تازه به او افتخار می کنیم... !
حکایت آن تخت، روایت قالب های ذهنی و پیش داوری های ماست...
دیدار با مادر 🪴
شهید حسین مالکی ،علی مالکی، حسن مالکی نژاد 😊💐
دیدار یهویی 🪴🪴
فردا جمعه
عصر از ساعت ۵ تا ۶
مورخ ۱۸ خرداد ماه ۱۴۰۳
آدرس قم گلزرشهدا بلوارشهیدانروحانی ، روحانی ۴ کوچهنهم فرعیاول دستراست ( کوچه شهیدحسینمالکینژاد
تجمع محله دروازه کاشان مقابل مسجد حاج کیهانی
هرکسی رفیق حسین و علی و حسن هست بسم الله
ابتکاری از رزمنده آنلاین 🙏
رزمنده آنلاین ✅