eitaa logo
رفاقت با شهدا
585 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁✨🍁✨🍁✨ ✨🍁✨🍁✨ 🍁✨🍁✨ 🍁✨✨ 🍁" 🌱 به هر سختی که بود بلند شدم و حرکت کردیم تا رسیدیم بالا ....خورشید دقیقا وسط آسمان بود که نشون میداد الان ظهره ... از صبح من را نیما آورد و گفت باید کوه نوردی کنیم ، درسته کوه نوردی نکردیم ولی تا همین بالا که اومدیم به سختی تونستم تحمل کنم .... همینجوری داشتم آبشار مصنوعی که از کوه تا پایین سرازیر میشد را نگاه میکردم که نیما گفت : نیما _ اینجا را یادته ؟ _ چطور میتونم فراموش کنم .....بعدشا فکر میکنی کی پیشنهاد اینجا اومدن را اون روز داد ؟ ها !!😌 نگام کرد وچشم های آبیش، رنگ تعجب به خودش گرفت .. نیما _ خب محسن دیگه با لبخند مرموزی گفتم : _ نوچ ..من بودم ..در واقع یه رازی بین من و محسن هست که هیچ کس نمی دونه چشماشو ریز کرد و گفت : نیما _ چه رازی؟ زود ...تند ....سریع بگو ؟!🤨 خندیدم...😅 _ باشه ..باشه..در واقع من و محسن خواهر وبرادر ناتنی هستیم نیما _ جدی ...چه جالب ! از لحاظ شیر خوردن منظورته؟ _ اره ...تازه من باعث شدم زینب ( بله) را بده ، برای همین محسن و راضی کردم اون شب همه را بیاره کوهشار و اینجا به همه بستنی بده . نیما _ اوه اوه خانم چه کردی با محسن ، گفتم چرا سرخ شده بود ...پس نگران پولاش بوده که قرار بود به فنا بره 😂 یکی زدم به بازوش و گفتم : _ بدجنس 😄 دوتایی خندیدم ... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 عشقت با آسمان قلبم چه کرد وجودت با دل آرومم چه کرد🌷 نویسنده:@𝓀𝒽𝒶𝒹𝒶𝓂 𝑒𝓁𝓏𝒾𝓃𝒶𝒷
🍁✨🍁✨🍁✨ ✨🍁✨🍁✨ 🍁✨🍁✨ 🍁✨✨ 🍁 " 🌱 بلاخره از سر بالایی پایین اومدیم ... به ماشین رسیدیم . _ راستی یادم رفت بپرسم چرا ماشینتو عوض کردی ؟ نیما _ مگه این ماشین چشه ؟ فهمیدم داره از جواب سوال تفره میره پس ادامه ندادم .. _ هیچی ..فقط سوال کردم ! نیما خندید و گفت : نیما _ بانو، بیا بریم ..که الان مادرت میگه دخترم را کجا بردی .. خندیدم : _ باشه بریم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت خونه ی ما ....عصر شد ...از مامان و بابا و صبا خداحافظی کردیم و حرکت کردیم سمت قم .. دیگه تقریبا نزدیک شده بودیم ...حسابی خوابیده بودم تو ماشین و حالا میتونستم خستگی ازچهره نیما متوجه بشم برای اینکه خواب از سرش بپره گفتم : _ نیما نیما _ جانم _ به نظرت اسم بچمون را چی بزاریم نیما _ خب حالا که دختره ....امم اسم ناهید قشنگه نه ؟ _ اره خوبه دیگه چی ؟ نیما _ خب اسم مهشید هم قشنگه _ اره اینم قشنگه ..خب کدومو دوست داری ؟ بلاخره رسیدیم ولی دیدم به سمت خونه نمی رفت ... نیما _ همشون قشنگه ولی من اسم معصومه را بیشتر دوست دارم ..♡ نظرت چیه ؟ _ اره خیلی قشنگه منم دوست دارم ..☺️ یکدفعه حس کردم دردی در دلم پیچید .. _ آخ نیما _ چی شدی ..؟ خنده کوچکی کردم و گفتم : _ هیچی دخترت گفت منم موافقم 😂 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هَم ‌‌‌«دوسـت دارمـت»❤️ هَــم دارَمِــت🌷 این یعـنی ‌‌‌«خـوشـبَختی» 💜 نویسنده:@𝓀𝒽𝒶𝒹𝒶𝓂 𝑒𝓁𝓏𝒾𝓃𝒶𝒷 کپی رمان بدون نام نویسنده حرام است
🍁✨🍁✨🍁✨ ✨🍁✨🍁✨ 🍁✨🍁✨ 🍁✨✨ 🍁" 🌱( آخر) * به روایت نیما * جلوی کوچه نگه داشتم و گفتم : _ خب خانمم پیاده شو ... منصوره _ باشه دیدم تعجب کرده .. خندم گرفته بود، ماشینو پارک کردم و اومدم کنارش ..دستشو گرفتم و بردم تو کوچه دیدم داریم می رسیم ..پس دستام و روی چشماش گذاشتم .. منصوره _ نکن نیما زشته ...الان یکی می بینه _ اه منصوره تو میدونی که حواسم هست ..نگران نباش اینجا فعلا پرنده هم پر نمی زنه منصوره _ باشه آروم آروم بردمش جلو ، وسط کوچه راه میرفتیم ..به محض رسیدن برگردوندمش و دقیقا روبه روی ساختمونی بودیم که برای کودکان بی سرپرست و یتیم ساخته بودم ...میدونستم منصوره بزرگترین آرزوش اینه پس بیشتر سرمایه ام را پاش دادم .... دستم را از چشماش برداشتم .. _ اینجا را می بینی فقط به عشق خدام و خودت ساختمش ... میدونم که میتونی مادر خوبی برای اون ها هم باشی 😊 آروم سر در خونه ی بزرگ روبه روش را خواند : " خانه ی بهشتی " اشک تو چشمای منصوره جمع شد و برگشت سمتم : _ خیلی دوست دارم مرد من ..♡ 🥲 _ منم همینطور بهترین اتفاق زندگیم ...☺️ بهترین اتفاق زندگیم بودی و هستی ..تو من را باخدایم آشنا کردی تا عاشقش شوم ، خدا هم تورا بهم بخشید .‌🌷 ( پایان ) پاییز ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۶ 🍁"چنان زندگی کن که کسانی که تورا می شناسند، اما خدا را نمی شناسند ..به واسطه آشنایی باتو ، با خدا آشنا شوند . "🍁 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا ☘ نویسنده:@𝓀𝒽𝒶𝒹𝒶𝓂 𝑒𝓁𝓏𝒾𝓃𝒶𝒷 کپی رمان بدون ذکر نام نویسنده حرام است
سخن نویسنده : 🍁رمان " در پی کشف تو " اولین نوشته ی من است امیدوارم از این رمان خوشتون آمده باشد ....میدانم که می شد این رمان طولانی تر باشد ولی چون میخواستم کوتاه بنویسم ،اینطور شد . 🌹هدفم از نوشتن این رمان این بود که بگویم می توانیم جوری زندگی کنیم که کسانی که ما را می شناسند اما خدا را نمی شناسند .به واسطه ی آشنایی باما خدا را هم بشناسند . ممنون از اینکه رمان بنده را خواندید ..🙏 امیدوارم زندگی خوبی داشته باشید ..♡ یاعلی ✋@𝓀𝒽𝒶𝒹𝒶𝓂 𝑒𝓁𝓏𝒾𝓃𝒶𝒷
✋❤️ 🍁 در هــر دمــم هــزاران فریـاد انتظار است 🌾 یک لحظه بی‌تو بودن، یک عمر احتضار است 🍁 بـی روی تـو زمانـه پاییز بی بهـار است 🌾 این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحـار است... 🤲 تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🍁______🍂______🍁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ علیکُم یا اهلَ بَیتِ النُّبوَّة ✨️ختم 14 شاخه گل صلوات✨️ برای سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🕊*اَللّهُمَ*🕊        🤍*صَلَّ*🤍             🕊*عَلی*🕊                 🤍*مُحَمَّد*ٍ 🤍                    🕊 *وَآلِ*🕊                      🤍*مُحَمَّد*🤍                       🕊*وَعَجِّل*🕊                      🤍*فَرَجَهُم*🤍                   🕊*وَ اَهلِک*🕊               🤍*عَدُوَّهُم...*🤍          🕊*اَللّهُــــمَّ...*🕊      🤍*عَجـِّل لِوَلیِّکَ*🤍 🕊*الفَـرَج*🕊 *🕊 باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
˼ ☘˹ امام حسین(ع)فرمودند: سزاوار نيست كه مؤمن، گناهكارى را ببيند و او را از گناه باز ندارد {•📚•}«كنز العمّال، ج 3 ص 85 ح5614» باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است ڪہ آسمانیت مےڪند. و اگر بال خونیـن داشتہ باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد. دلــ‌ها را راهےڪربلاے جبــ‌هہ‌ها مےڪنیم و دست بر سینہ، 🌷زیارت "شــ‌هــــــداء"🌷 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... وقتتان ذاکری🥀 التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
مجید خسته نمی شد😍 مرا همیشه برای نماز از خواب بیدار می کرد و خودش تا طلوع آفتاب در حال دعا و مناجات بود یک بار به او گفتم: «تو خسته نمی شوی؟ خواب نداری؟» شهید مجید جلوئی با آرامش و رویی باز گفت: «تو نمی دانی که وقتی آدم با محبوب خود در دل شب راز و نیاز می کند چه صفایی دارد.... روح آدم به پرواز درمی آید و احساس آرامش می کند؟» 📒 کتاب سیرت شهیدان، ص 52، شهید مجید جلوئی                       باشهدا👇🏻 @Refaghatshohada ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾