eitaa logo
رفاقت تا شهادت..🥀")
204 دنبال‌کننده
2هزار عکس
942 ویدیو
4 فایل
بسـم‌ربّ‌ شهدا . -پرسیدم‌لباس‌بسیجےچہ رنگےاست؟! سـبز؟ یاخاڪے ‌+خندیدوگفـت: این‌لباس‌هاعـادت‌ڪرده‌اند یاخونےباشنـدیاگِلے:) ¦ وسـلام‌خدا‌برآنهایےڪہ‌لباسشان راباخـون‌خـودرنـگ‌خـدایےزده‌اند♥️🌱|
مشاهده در ایتا
دانلود
_من یه خوابی دیدم حاجی _انشالله خیره خب؟ چشمام رو بستم و به یاد خوابم افتادم. _خواب دیدم...پدر جون و مادرجون اومدن دنبالم _الان کجان؟ _عمرشون دادن به شما حاجی پشت به من کرد و با صدای بلند و وحشت زده ای گفت: _یافاطمه زهرا حاجی هنوز پشت به من ایستاده بود اما یک لحظه حس کردم روی گونه ش قطره ای اشک ریخت! من نگاهم به اتاقی افتاد که برام تازگی‌داشت اتاقی با پرده های سفید و گل های بهاری صدای حاجی مانع دید زدنم شد: _بعضی وقتا...دفعه بعدی وجود نداره... شانس دوباره و وقت اضافه ای نیست.. گاهی فقط الان هست یا هیچوقت......... خیلی نگرانم کردی دختر خیلی.... نمی‌ذارم این فرصتم از دستم بره و حسرت به دل بمونم.. تا اومدم حرفش رو تحلیل و بررسی کنم حاجی برگشت و....
✨بخوان دعای فرج را 🌺 دعا اثر دارد 🤲 دعا کبوتر🕊 عشق❤️ است و بال و پر🌱 دارد ✨
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱 ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞
اعمال‌شب‌و‌روز‌عرفه.
شُهداشدن‌یِ‌عکس‌وچسبیدن‌بہ‌دیواراتاقمون، شُهداشدن‌یہ‌عکس‌و ..! حواسمون‌هست؟!👀 شهیدشده‌یہ‌اسم‌کہ‌همہ‌ماروبہ‌ .. اماتوخلوت‌فڪرکن، ماواقعارفیقِ‌شُهداییم؟!💔🚶🏻‍♂
هرگاھ‌ڪه‌نمازت‌قضاشد ونخواندی دراین‌فڪرنباش‌ڪه‌ وقت‌نمازخواندن‌نیافتی بلڪه‌فڪرڪن‌ چه‌گناهی‌رامرتڪب شدی‌ڪه‌خداوندنخواست‌ درمقابلش‌بایستی🚶‍♀💔
💎 سلام ❣ ای امیر عرفه بی تو صفا نیست که نیست بی تو در آن عرفه عشق و وفا نیست که نیست ای امیر یوسف زهرا مهدی حاجتی غیر ظهورت به خدا نیست که نیست التماس دعا
روز را قـــدر بدانیــــد از ظهـر عــــرفـہ تا غـروب عــــرفـہ ساعات مهمی است؛ لحظه لحظه‌ی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائزاهمیت‌است با غفلت‌نگذرانیم.
شوخی های بر و بچ زمان جنگ رسما شوخی بین مرگ و زندگی بود...😐 باید پی همه چی رو به تنت می مالیدن😂😂😂
🎉جشن پتو🎉 💊قرار گذاشته بودیم هرشب یکی از بچه های چادر رو توی جشن پتو بزنیم..😝😉 💉یه روز گفتیم: ما چرا خودمونو می زنیم؟😐🤦‍♂ 💊واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید، گیرش بیاره و بکشونه تو چادر و بقیش رو بسپاره به ما.😝😂🤨 💉به همین‌خاطر یکی از بچه ها داوطلبانه رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج آقا اومد داخل.😟🤭🥲 💊اولش جا خوردیم..😳 💉اما خوب دیگه کاریش نمیشد کرد.😆🤷‍♂ 💊گفت: حاج آقا، بچه ها یه سؤالی دارن.🙃😅 💉تا گفت: بفرمایید. ریختیم سرش و......😊 💊بعد این جریان، یه مدت گذشت.⏰ 💉یه روز داشتم از کنار یه چادر رد میشدم، که از بخت بدم یهو یکی صدام زد؛ 😈😶 💊تا اومدم به خودم بجنبم، هفت هشت تا حاج آقا👳‍♂ ریختن سرم و تا میخوردم زدنم.🥴🤣 💉و یه جشن پتوی حسابی....🥲 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"