🦋🌿🦋🌿🦋🌿🦋
🦋🌿🦋🌿🦋🌿
🦋🌿🦋🌿🦋
🦋🌿🦋🌿
🦋🌿🦋
🦋🌿
🦋
#ستاره
#پارت_اول
از خواب بیدار شدم. خواب عجیبی دیده بودم و نمی دونم خیلی استرس شدیدی داشتم ):
خواب دیدم که رفتم دکتر و بهم گفتن مریضی سرطان دارم🙃
پیش خودم گفتم نکنه جدی باشه نکنه واقعی باشه😢
بلند شدم برای اینکه اروم بشم به مسجد برم و نماز بخونم شاید نگرانیم کم شد.
لباس بلند پوشیدم و روسری مشکی سر کردم و چادر نگین دار قشنگم رو پوشیدم😍
کیف میکردم از قشنگ چادر سر کردنم😁😉
صدای مامان رو شنیدم که صدام کرد: ستاره، ستاره بیا پایین صبحونه عزیزم.
سریع رفتم. بابا که صبحونه اش رو تموم کرده بود و با مامان حرف میزد، گفت: سلام دخترم💖
چرا لباس پوشیدی؟ کجا داری میری؟
گفتم: سلام بابایی دارم یه سر میرم مسجد.
بابا گفت:باشه دخترم منم تونستم یه سر موقع نماز میام.
خداحافظی کردم و از خونه بیرون اومدم🌹
از خونمون تا مسجد ۱۰ دقیقه راه بود. رسیدم و رفتم نشستم تا قران بخونم🤗
دیدم یه خانمی خوشگل و چادر نگین دار قشنگ و روسری زیبا به من نگاه میکنه و به چند نفر نشونم میده. تعجب کردم و پیش خودم گفتم شاید داره میگه که ببینن چقدر خوشگلم😂
برگشتم و قرانم رو خوندم و صدای اذان اومد. وضو داشتم و سریع چادر رنگی ام رو سر کردم و شروع به خوندن نماز کردم و سر سجده ی آخر کلی گریه کردم و از خدا خواستم منو به خونه اش کعبه دعوتم کنه
🥺❤️
🦋🌿🦋🌿🦋🌿🦋
🦋🌿🦋🌿🦋🌿
🦋🌿🦋🌿🦋
🦋🌿🦋🌿
🦋🌿🦋
🦋🌿
🦋
#ستاره
#پارت_دوم
بعد از نماز می خواستم بلند بشم و برم خونه که دست کسی روی شونه ام اومد😳
ترسیدم و برگشتم دیدم همون خانمی که اولش بهم نگاه میکرد و خوشگل بود پشتم هست. بلند شدم و سلام دادم. گفتم: ماشالله چقدر خوشگلید😍 رفتید خونه اسپند درست کنید✨
گفت: مرسی عزیزم لطف داری به خوشگلی شما نمی رسیم که گلم🌹
گفتم:ممنونم لطف دارید. امری دارید؟
گفتش: نه عزیزم اسم قشنگ تون چیه؟ هر روز مسجد برای نماز میاید؟
گفتم:من ستاره هستم و اکثرا بله. اسم زیبای شما چیه؟
گفتش:چه اسم زیبایی من معصومه هستم و منم هر روز میام مسجد. خیلی خوشحال میشم با هم دوست بشیم.
گفتم: لطف دارید بله. دوست شدیم دیگه الان😉😁
با هم خندیدیم و تا دم در با هم رفتیم.گفتم با کی میخواید برید معصومه خانم؟
معصومه خانم گفت: پسرم هستش.
بهم گفت بیا برسونیمت تشکر کردم.
به نظر خانواده ی خیلی مذهبی میومدن.
توی راه یه ماشین زد کنار و به من نگاه کرد و گفت چادری بیا برسونمت😟
ترسیده بودم و صدام لرزیده بود که گفتم ممنون خودم میرم.
همون لحظه از ماشین پیاده شد و انگار میخواست بیاد نزدیکم. زیاد از مسجد دور نشده بودیم و خدا خدا میکردم کسی اینو از من جدا کنه.
رِفـــےقِ ݼاבرے³¹³ღ:)♡¡
🦋🌿🦋🌿🦋🌿🦋 🦋🌿🦋🌿🦋🌿 🦋🌿🦋🌿🦋 🦋🌿🦋🌿 🦋🌿🦋 🦋🌿 🦋 #ستاره #پارت_دوم بعد از نماز می خواستم بلند بشم و برم خونه که
بخونید لذت ببرید انشالله پارت های دیگه شم میزارم
ادب دور گرانیست ب هر کس ندهندش
پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش
♥️|