🔺پسرم #شیطنتهای خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت☺️ یکبار زمانی که تازه به سنین #جوانی رسیده بود من در حیاط🏡 مشغول کار بودم، #الیاس را دیدم که روی زمین دراز کشیده
🔺به سمتش رفتم و صدایش کردم🗣 اما #جوابی_نداد، خیلی ترسیدم😥 فکر کردم برای الیاسم اتفاقی افتاده، با هولو ولا #پدرش را صدا کردم اما الیاس تا صدای پدر خدابیامرزش را شنید مثل #موشک بلند شد و پا به فرار🏃 گذاشت، فهمیدم که بازهم دارد با من #شوخی میکند😅
راوی: مادر شهید💔
#شهید_الیاس_چگینی🌹
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌷🌷🌷@refigh_shahid1🌷🌷
#چفیه
صداهایمان روز به روز ضعیفتر میشود...|😞
عهدهایمان هم به مرور سستتر!|💔
بیسیم را به زمین بگذار|📞
ودیگر وضع را؛ گزارش مده!|📵
ما به اندازه مردانگیتانــ|💪 شرمنـــــــــــدهایم!|😭
#شهــــدا_شرمنــده_ایم 😔💔
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
آقای ظریف یاد بگیر.....
✍سبک زندگی شهدا
🔆آدم در همان برخورد اول ، مجذوب چهره معصومش می شد ، آماده به خدمت بود ، او یک فرمانده عارف بود .
کهنه ترین لباس بسیجی را به تن می کرد و هر وقت مورد اعتراض قرار می گرفت که یک دست لباس نو از انبار بردارد ، می گفت ، تا وقتی قابل استفاده است ، می پوشم....
#شهیدمهدی_باکری
✨﷽✨
*وصیت نامه شهید مرتضی آوینی*
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.
و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند.
و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید.
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".
@refigh_shahid1
🌻روز چهارشنبه به نام حضرت_موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است. زیارت آن بزرگواران:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.
سلام بر شما اى دوستان خدا، سلام بر شما اى حجتّ هاى خدا، سلام بر شما اى نور خدا در تاريكي هاى زمين، سلام بر شما، درودهاى خدا بر شما و بر خاندان پاكيزه و پاكتان، پدر و مادرم فدايتان، به راستى خدا را خالصانه پرستيديد و در راه خدا آنچنان كه شايسته بود جهاد نموديد تا مرگ شما را دربر گرفت، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پريان و آدميان، من به سوى خدا و به سوى شما از دشمنانتان بيزارى می جويم، اى سرور من يا ابا ابراهيم موسى بن جعفر، اى سرور من يا ابا الحسن علی بن موسى، اى سرور من يا ابا جعفر محمّد بن على، اى سرور من يا ابا الحسن على بن محمّد، من دل بسته شما هستم، ايمان دارم به نهان و آشكار شما، در اين روز شما كه روز چهارشنبه است از شما درخواست پذيرايى دارم، و به بارگاه شما پناه می جويم، پس مرا پذيرا باشيد و پناهم دهيد، به حقّ خاندان پاكيزه و پاكتان.
#ڪلام_شهید
#کربلا به رفتن نیست 🚷
⇜به شدن است
اگر به رفتن👣 بود
⇜شمر هم #کربلایی بود
#شهیدمرتضی_آوینی
#یادش_باصلوات 🙏🙏🙏🌷🌷
#کلام_شهید
وقتی کارفرهنگی راشروع میکنیم با اولین چیزی که بایدبجنگیم خودمان هستیم وقتی که کارتان میگیردو دورتان شلوغ مےشود تازه اول مبارزه است زیراشیطان به سراغتان می آید.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#سالروز_شهادت
🌷🌷🌷
شب عاشقان ❣بی دل چه شب دراز باشد
✨علی آقا مسئول نمایشگاه فروش کتاب و محصولات فرهنگی توی شهربود و طبق معمول اون شب دیروقت اومد خونه.
ما هم که دیگه عادت داشتیم به اینکه علی آقا دیروقت میاد یلدامونو برگزار کردیم و دیگه خوابیدیم.
یه دفعه دیدیم علی آقا اومد خونه. همه رو بیدار کرد و گفت:
" سلام! خوابیدید؟؟ من تازه کتاب دیوان حافظ آوردم. امشب همه ی کتاب فال حافظ مارو خریدن و کم آوردم ولی من این یکی رو برای خونه کنار گذاشتم..
حالا پاشید براتون فال بگیرم..."
✨یادم نیست اون شب نتیجه تفأل خودش چی اومد شاید این بیت از حافظ بود که:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند...
✨در این شب یلدا به یاد همه شهدایی❣ که برای امنیت کشورمون و دفاع از حریم اهل بیت و یاری مظلوم از همه چیزشون گذشتند. امشب چه خانواده هایی بدون پسر و چه بچههایی بدون پدر سر می کنند..چقدر تلخ است جدایی و چقدر تنگ است دل ما...💔
#شهید_علی_جمشیدی
#ارسالی_از_خواهر_شهید