#استاد دانشمند
قال المهدی عج الله : قلباتون پر شده از حب دنیا
بچه تا بچه ست عشقش سینه مادرشه ڪ شیر بخوره
بزرگتر میشه عشقش ماشین و عروسڪشه
بزرگتر میشه عشقش ڪیف و ڪفش و ڪتاباشه
بزرگتر میشه عشقش رفیق ها و همڪلاسیاشه
بزرگتر میشه عشف دختر فامیل و همسایه و فلان دانشجوئه
بزرگتر میشه عشقش شغل و ڪارشه و ماشینش
بزرگتر میشه عشقش بچه اشه و بعدشم نوه
بعدشم ڪ انا لله و انا الیه راجعون
پس ڪی وقت میڪنیم ب یاد اقا باشیم🤔😭
پس ڪی وقت خالی میمونه واسه مهدی فاطمه
اللهم عجل لولیڪ الفرج
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
یاحضرت معصومه(س):
گاهی اگر
دعایت مستجاب نشد..😥
برو گوشه ای بنشین..😔
زانوهایت را بغل بگیر و
یک دلِ سیر "گریه کن"....😭
شاید لازم باشد
میانِ گریه هایت بگویی؛
خدایا...ببخش💔
آن گناهانم را که دعاهایم را
حبس نموده اند!😞
#الهی_العفو💚
🌸کیفیت سلام امام رضا (ع) به پیامبر (ص) (کامل الزیارات)
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ [أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ] أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ رَبِّكَ
وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَجِيِّكَ [وَ نَجِيبِكَ]
وَ أَمِينِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ
كَمَا سَلَّمْتَ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ وَ امْنُنْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا مَنَنْتَ عَلى مُوسى وَ هارُونَ
وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
اللَّهُمَّ رَبَّ الْبَيْتِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ
وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ بَلِّغْ رُوحَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ ص مِنِّي السَّلَامَ.
🌺کیفیت دعای امام رضا (ع) در زیارت پیامبر اسلام (ص) (کامل الزیارات)
السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ
أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
وَ عَبَدْتَهُ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَجَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِيّاً عَنْ أُمَّتِهِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
#ڪلام_شهیدان...
♥️ #شهید_محسن_حججے
جورے زندگے ڪن ڪه خدا عاشقت بشه وقتے خدا عاشقت بشه خوب تورو خریدارے مےڪنه
🌹 #شهید_مرتضے_عطایے
یا امام رضا(ع):تو ڪه آخر گره رو وا مےکنے پس چرا امروز و فردا مےڪنے.
♥️ #شهید_حاج_حسین_معزغلامے
تا مےتوانید براے ظهور دعا کنید ڪه بهترین دعاهاست.
🌹 #شهید_محمودرضا_بیضایے
شیعه به دنیا آمدیم ڪه موثر در تحقق ظهور باشیم.
♥️ #شهید_جواد_محمدے
در اون دنیا جلوے بے حجاب ها و آنهایے که تبلیغ بےحجابے مےڪنند را مےگیریم.
🌹 #شهید_محمدهادے_ذوالفقارے
آمدم به عراق براے جنگ تا انتقام سیلے حضرت زهرا(س) را بگیرم.
♥️ #شهید_رضا_سنجرانے
نمازهایتان را اول بخوانید ڪه بهترین عمل است.
🌹 #شهید_حسین_محرابے
هر جوان پسر یا دخترے ڪه نمازش را اول وقت بخواند شفاعتش مےڪنم.
♥️ #شهید_حسن_قاسمےدانا
از راه و اهداف انقلاب و سخنان امام خامنه اے دور نشوید.
#شادےروح_شهداصلوات📿
@refigh_shahid1
🔰الگوی شهید مدافع حرم
🔸سید جواد اسدی، درتمام کارهایش به روشها و #سیره_شهدا می نگریست. در کلام، رفتار، عبادت📿 تلاشها، #خطرپذیری، ورود به ماموریتها و... از شاخصه های شهدا🌷 استفاده میکرد.
🔹دراکثر ماموریتهای دفاعی و #امنیتی حضور فعال داشت. قبل از اعزام مدافعان حرم به #سوریه سید جواد عزمش را جزم کرد برای حضور دراین ماموریت💪 در محوطه پادگان یگان، تعدادی از گلهای شقایق💐 راچیده ودربین دستها وبدنش به آغوش کشید💞 و به دوستانش گفت که #عکس بگیرند.
🔸با خوشحالی امد وگفت: مثل #برادر_شهیدم باگلها عکس گرفتم😍 ادامه داد و گفت که مادرم خواب دیده که پس از سالها، #پسر دیگر شما بشهادت خواهد رسید🕊
🔸سید جواد با لبخند وشادی میگفت #شهید_دوم خانواده بنده هستم♥️ ما میگفتیم که شما مراقب باشید خانواده شما یک شهید داده است. برای #مادر و همسر و... سخت خواهد بود. #سیدجواد بالبخند هایش ورضای درونش، خودش را برای شهادت🌷 آماده میکرد.
#شهید_سیدجواد_اسدی
مراسم وداع با پیکر مطهر شهید آمر به معروف محمد مهدی رضوان، با حضور باشکوه عموم مردم در معراج شهدای تهران برگزار شد. پدر این شهید ۱۹ ساله در این مراسم با اشاره به شهادت حضرت علی اکبر (ع) در صحرای کربلا و ذکر مصیبت امام حسین (ع) در غم از دست دادن جوانش گفت: مصیبت ما هر چقدر هم که بزرگ باشد، حتی با یک درصد از مصیبتهای امام حسین (ع) قابل مقایسه نیست. پسر من هم فدای امام حسین (ع). خوشحالم که پسرم با افتخار رفت.
پدر شهید رضوان با اشاره به علاقهمندی شهید برای حضور در جمع مدافعان حرم گفت: پسرم همیشه میگفت اجازه بدهید من هم به سوریه بروم که من ممانعت میکردم و میگفتم همین یک پسر را دارم و سوریه نمیگذارم برود.
در بخشی از این مراسم با یاد علاقهمندی شهید رضوان نسبت به حضور در میان مدافعان حرم، جمعیت حاضر در معراج به زمزمه قطعه معروف «منم باید برم... آره برم سرم بره...» پرداختند و پیکر شهید را با نوای یا حسین (ع) بلند کردند.
گفتنی است؛ محمد مهدی رضوان بسیجی ۱۹ ساله، از گردان ۱۲۱ امام علی (ع) یگان امام حسن مجتبی (ع) بود. او در ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۸ در حال گشت عملیاتی ایست و بازرسی افراد و وسایل نقلیه مشکوک به منظور مقابله با جرائم و مفاسد اجتماعی و تأمین امنیت اخلاقی بود که در منطقه شوش تهران مورد سوء قصد قرار گرفت. او از ناحیه سر دچار آسیب شده و به کما رفت و نهایتاً بعد از گذشت سه روز، در ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۸ در بیمارستان سینا به شهادت رسید. شهید رضوان نخستین شهید گشت رضویون است.
☑️
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
نکته این عکس اینه که....😔😔😔
✨﷽✨
خاتون من... مهناز خانم گلم سلام... بگو که خوب هستی و از دوری من زیاد بهانه نمی گیری... برای من نبودن تو سخت است ولی چه میشه کرد.
جنگ، جنگ است و زن و بچه هم نمی شناسد. نوشته بودی دلت می خواهد برگردی بوشهر. مهناز به جان تو کسی اینجا نیست همه زن وبچه های شان را فرستادند تهران و شیراز و اصفهان. علی هم )سرلشكر خلبان شهید علی رضا یاسینی( امروز و فرداست که پروانه خانم و بچه ها را بیاورد شیراز. دیشب یک سر رفتم آن جا. علی رضا برای مأموریت رفته بود همدان از آن جا تلفن زد آلرت.
من تازه از مأموریت برگشته بودم می خواستم برای خودم چای بریزم که گفتند تلفن. علی گفت مهرزاد مریضه و پروانه دست تنهاست. قول گرفت که سر بزنم گفت: نری خونه مثل نعش بیفتی بعد بگی یادم رفت و از خستگی خوابم رفت.می دانی این زن و شوهر چه لیلی و مجنونی هستند. پروانه طفلک از قبل هم لاغرتر شده و مهرزاد کوچولو هم سرخک گرفته و پشت سرش هم اوریون. پروانه خانم معلوم بود یک دل سیر گریه کرده. به علی زنگ زدم و گفتم علی فکر کنم پروانه خانم مریضی مهرزاد را بهانه کرده و حسابی برات گریه کرده است. علی خندید و گفت: حسود چشم نداری توی این دنیا یکی لیلی من باشه؟
دلم این جا گرفته. عینکم رو زدم و همان طور با لباس پرواز و پوتین هایی که چند روز واکس نخورده نشستم تا آفتاب کم کم طلوع کنه. ياد آن روزی افتادم که آورده بودمت اینجا تو رستوران مثل ریسکس، نمی دونم شاید سالگرد ازدواج یکی از بچه ها بود. اگر پروانه خانم و بچه ها توی این یکی دو روز راهی شیراز شدند برایت پول می فرستم.
خیلی فرصت کم می کنم به خونه سر بزنم. علی هم همینطور حتی فرصت دوش گرفتن رو هم ندارم. دوش که پیشکش پوتین هایم را هم دو سه روز یکبار هم وقت نمی کنم از پایم خارج کنم. علی که اون همه خوش تیپ بود رفته موهایش رو از ته تراشیده.
من هم شده ام شبیه آن درویشی که هر وقت می رفتیم چهار راه زند آنجا نشسته بود. بچه های گردان یک شب وقتی من و علی داشت کم کم خوابمون مي برد دست و پایمان را گرفتند وانداختند توی حمام و آب را هم رو یمان بازکردند. اولش کلی بد و بی راه حواله شان کردیم. اما بعد فکر کردیم خدا پدر و مادرشان را بیامورزد. چون پوتین ها یمان را که در آوردیم دیدیم لای انگشت هایمان کپک زده است.
مهناز مواظب خودت باش... این حر فها را نزدم که ناراحت بشی... بالاخره جنگ است و وضعیت مملکت غیر عادی... نمی شود توقع داشت، چون یک سال است ازدواج کردیم و یا چون ما همدیگر را خیلی دوست داریم، جنگ و مردم و کشور را رها کرد و آمد نشست توی خانه. از جیب این مردم برای درس خواندن امثال من خرج شده است. پیش از جنگ زندگی راحتی داشتیم و به قدري خودمان خوشی کردیم و خوش بخت بودیم. به قول بعضی از بچه های گردان خوب خوردیم و خوابیدیم الآن زمان جبران است. اگر ما جلوی این پست فطر ت ها نایستیم چه بر سر زن و بچه و خاکمان می آید...؟
بگذریم. از بابت شیراز خیالت راحت آنجا امن است. کو ههای بلند اطرافش را احاطه کرده و اجازه نمی دهد هواپیماهای دشمن خدای ناکرده آنجا را بزنند. درباره خودم هم شاید باورت نشه، اما تا به حال هر مأموریتی انجام دادم سر زن و بچه های مردم بمب نریختم. اگر کسی را هم دیدم دوری زدم تا وقتی آدمی نبوده ادامه دادم. لابد خیلی تعجب کردی که توی همین مدت کوتاه چه طور شوهر ساکت و کم حرفت به یک آدم پر حرف تبدیل شده خودم هم نمی دانم. به همه سلام برسان به خانه ما زیاد سر بزن. مادرم تو را که می بیند انگار من را دیده. سعی می کنم بیایم تو را هم ببینم. همه چیز زود درست می شود. دوستت دارم خیلی زیاد.
مواظب خودت باش.
همسرت عباس مهر ماه 1359
*اولین نامه شهید عباس دوران به همسرش در زمان جنگ*
@refigh_shahid1