eitaa logo
رفیقم سید
409 دنبال‌کننده
767 عکس
209 ویدیو
1 فایل
بسم الله الرحمن الرحيم «رفیقم سید » بهانه‌اى‌ست تا در بزمِ ميهمانىِ خاطرات شهيد مجاهد «سید علی زنجانی»، سرخى يادش را به شبنم ديده بشوييم و با برگ برگ زندگى‌اش، شاخه‌ى معرفتى از خاک به افلاک پيوند زنيم ... خوش آمدید به این مهمانی🌹💌 ●تحت نظرخانواده شهید
مشاهده در ایتا
دانلود
‏«اگر روایت نکنید، روایت خواهید شد» ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
🗞شهید مدافع حرم سید علی زنجانی به روایت همرزمان؛ 🔻يه روز حرف بچه‌ها شد. گفت: «شیخ؛ تو که دختر داری هم، همین‌طوری هستی؟ حس عجیبی به زینب دارم. خیلی شیرین بازی می‌کنه. خیلی دوروبرم می‌چرخه. خیلی دوستش دارم». 🔹به یکی از علماء هم تو عالم رویاء گفته بود؛ روزانه در ساعاتی خاص به خانواده و بچه‌هام سر می‌زنم. 🔺سید جان؛ به دل جامانده‌ها هم سری بزن. ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
سیره شهدا رو که مطالعه میکنیم می‌بینیم یک مرگ‌آگاهی داشتن، یک حواس‌جمعی داشتن، یک نگاهی به این قصه‌ی قبر داشتن. اون لحظه که تیرها میان، تفنگ شلیک میکنه، گلوله میزنه، وسط میدون مین گیر افتادی، چی نجاتت میده؟! اون اتصال... ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
شهدا چه افقی را می‌بینند که آن‌قدر برای رفتن و رسیدن اشتیاق دارند که یا بند پوتین‌شان را نمی‌بندند و یا پاهایشان از شدت اشتیاق جا می‌ماند. این خود فراموشی و شاید حواس پرتی اوج خودآگاهی و ذکر است. ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمـــــان دختــرشینا♥🍃 ⃣1⃣ به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را کنار می زدم. اگر لوله ای که بعد از روشن شدن تنور روی دودکش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودکش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود. زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند.کوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود که با خاک و خاکسترهای آتش منقل های کرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تکانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می کردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد. چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود که سربازی صمد تمام شد.فکر می کردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می کردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است که دارم. شوهرم کنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.»صمد آمده بود و دنبال کار می گشت.کمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا کردن کار درست و حسابی می رفت رزن. یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یکی یکی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. کمی کار دارد. می خواهم کمکش کنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.»موقع رفتن رو به من کرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی کثیف است. آن را جارو کن و دوده اش را بگیر.»صمد لباس پوشیده بود که برود. کمی به فکر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تکانی کنی؟!»شانه هایم را بالا انداختم و بی اراده لب هایم آویزان شد. بدون اینکه جوابی بدهم. صمد گفت: «نمی توانی هم خانه را تمیز کنی و هم به بچه ها برسی.»کتش را درآورد و گفت: «من بچه ها را نگه می دارم، تو برو اتاق ها را تمیز کن. کارت که تمام شد، من می روم.»با خودم فکر کردم تا صبح زود است و بچه ها خوابند. بهتر است بروم اتاق ها را تمیز کنم.صمد هم ماند اتاق خودمان تا مواظب بچه ها باشد.پنجره های اتاق دم دستی را باز گذاشتم.لحاف کرسی را از چهار طرف بالا دادم روی کرسی. تشک ها را برداشتم و گذاشتم روی لحاف های تازده. همین که جارو را دست گرفتم تا اتاق را جارو کنم، صدای گریه دوقلوها درآمد. اول اهمیتی ندادم. فکر کردم صمد آن ها را آرام می کند. اما کمی بعد، صدای صمد هم بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند؟!جارو را انداختم توی اتاق و دویدم طرف اتاق خودمان که آن طرف حیاط بود.دوقلوها بیدار شده بودند و شیر می خواستند. یکی از آن ها را دادم بغل صمد و آن یکی را خودم برداشتم و بچه به بغل مشغول آماده کردن شیرها شدم.صمد به بچه ای که بغلش بود، شیر داد و من هم به آن یکی بچه. بچه ها شیرشان را خوردند و ساکت شدند. از فرصت استفاده کردم و رفتم سراغ جارو زدن اتاق. هنوز اتاق را تا نیمه جارو نزده بودم که دوباره صدای گریه دوقلوها بلند شد. حتماً خیس کرده بودند.مجبور شدم قبل از اینکه صمد صدایم کند، بروم دنبال بچه ها. حدسم درست بود. دوقلوها که شیرشان را خورده بودند حالا جایشان را خیس کرده بودند.مشغول عوض کردن بچه ها شدم.صمد بالای سرم ایستاده بود و نگاه می کرد.می گفت:«می خواهم یاد بگیرم و برای بچه های خودمان استاد شوم.»بچه ها را تر و خشک کردم. شیرشان را هم خورده بودند، خیالم راحت بود تا چند ساعتی آرام می گیرند و می خوابند. دوباره رفتم سراغ کارم. جارو را گرفتم دستم و مشغول شدم. گرد و خاکْ اتاق را برداشته بود. با روسری ام جلوی دهانم را بستم. آفتاب کم رنگی به اتاق می تابید و ذرات گرد و غبار زیر نور خورشید و توی هوا بازی می کردند. فکر کردم اتاق را که جارو کردم، بروم تشک ها را روی ایوان پهن کنم تا خوب آفتاب بخورند که دوباره صدای گریه بچه ها و بعد فریاد صمد بلند شد. ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند.جارو را زمین گذاشتم و دوباره رفتم اتاق خودمان. بچه ها شیرشان را خورده بودند، جایشان هم خشک بود، پس این همه داد و هوار برای چه بود؟! ناچار یکی از آن ها را من بغل کردم و آن یکی را صمد. شروع کردیم توی اتاق به راه رفتن. نگران کارهای مانده بودم. ... کپی بدون ذکر لینک ممنوع 🚫 می باشد ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
هیچ‌وقت در کارهای خوب به علت حضورت فکر نکن به حکمت حضورت فکر کن! بچه‌ها نکنه سید با ما کار داره؟ ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
باید کاری کنیم که علی اکبر زمان باشیم و امام حسین (ع) خریدار ما باشد. ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
کل ارض کربلا یعنی، کربلا اذن دخول نمیخواهد، همه‌جا کربلاست، مراقب باش از خارج نشوی! ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
سرعت سیر جوونا از همه بالاتره؛ علی‌اکبر اولین نفر بود از بنی‌هاشم که سبقت گرفت برای شهادت جوونی یعنی سر بزنگاه، خط‌شکنی کردن ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیدمرتضی آوینی : قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیض دائم رحمت او امیدوار می سازد. .....💔 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
🔴بدون تعارف🖐 ‏کاش آقای رئیسی سفیر کشورمان در آلمان رو می فرستاد تا از تجمع کنندگان می پرسید به شما نهار دادن؟! زشته پیش کارگرای آفریقایی آبرومون رفت:) ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏یک کشور، یک ملت، یک ‎ و ‎ در برلین ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
اخه کدام نظامی با تظاهرات در کشورهای دیگر براندازی شده ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏تجمع عناصر اجاره ای در برلین؛ سندی دیگر بر تجزیه‌طلبی گروهک‌‌های ضد انقلاب(کومله ، دموکرات ، الاحوازیه و.....) ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏6دلیل عمده ناکامی پروژه براندازی اخیر: تحریم خواهی ،مطالبه عدم گفتگوی غرب با ایران،شعارها و نماد های تجزیه طلبی،سعودی پایه بودن عناصر نمادین مجازی براندازی،خشن بودن صحنه و قدرت بی اعتبارسازی عناصر مومن به انقلاب اسلامی در جهاد تبیین ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
🔴 بدون سانسور🖐 💢‏یجوری با هیجان میگن پنجاااااه هزار نفر ! 🔹پنجاه هزار نفر نصف جمعیتی که اومدن سلام فرمانده خوندن هم نیست 🤌 ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
در برلین تجمع کردن و الان دعوا سر پرچمِ یکی میگه شیر و خورشید ، اون یکی میگه پرچم اقلیم کردستان... اونا نمیدونن که حذف «الله» چه از متن زندگی چه از روی پرچم تفرقه آوره :)) ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی): 🔰«علمای شهید» 🔻کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم‌. این علمای شهید ما کسانی هستند که دعوت کردند مردم را، هم با زبانشان، هم با عملشان. ۱۳۹۸/۱۰/۲۳ ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا طور/۴۸ تو در حفاظت مایی وقتی خود خدا اینقدر قشنگ گفته واسه چی دلهره داری؟! ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ غافر/۴۴ من کار خود را به خدا واگذار میکنم که یقینا خداوند نسبت به بندگانش بیناست. کاش همیشه این تو یادمون بمونه که روی بنده های خدا نمیشه حساب کرد! همیشه آخر ماجراها میرسیم به اینکه همه کاره فقط خداست... ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
ملتفت هستیم که ملتفت هستید ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘استوری امام خامنه ای: آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰ ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏یکبار گفتیم اگر هم تغییری در مرزهای ایران رخ دهد، ایران بزرگتر می شود، نه کوچکتر. ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin
‏پنجاه هزار نفر بودن ولی با پنجاه پرچم مختلف! و این یعنی فردای براندازی شاهد چیزی جز جنگ داخلی و جنگ بر سر قدرت نیستیم! یعنی ایران تجزیه شده! ولی ‎ اونجایی مشخص میشه که میلیون ها آدم زیر پرچم ایران، برای تشییع فرزند ایران دور هم جمع میشن ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin